معرفی فیلم«مادران موازی» ساخته «پدرو آلمادوآر»
سرنوشت نفرینشده
دو مادر مجرد داستان مادران موازی، در بیمارستان با هم مواجه میشوند. یکی از آنها جنیس عکاس سطح بالای سیوچندساله و دیگری آنا نوجوان افسردهای است که پیشینه خانوادگی آشفته دارد. هر دوی آنها باید فرزندانشان را بهتنهایی بزرگ کنند.
مادران موازی آخرین ساخته پدرو آلمادوآر در لایه رویی، داستان دو مادر مجرد است که کودکانشان یک روز به دنیا میآیند. در لایه زیرین اما به زخمهای التیام نیافته فاشیستی و جامعه همیشه دوقطبی اسپانیا میپردازد. فیلم ذاتا سیاسی است چراکه زندگی روزمره مردم این کشور گریزی از رویدادهای زمانه ندارد.
واضح است که آلمادوآر داستان آخرین فیلمش را از مستند «سکوت دیگران» که خودش تهیه کرده، برداشته است. این مستند به سرنوشت بازماندگان جنایتهای دوران ۴۰ ساله حکومت دیکتاتوری ژنرال فرانکو میپردازد که «پیمان فراموشی» مانع از دادخواهیشان شده است. این پیمان شهروندان اسپانیایی را ملزم میکرد، در برابر جنایات حکومت دیکتاتوری که از هنگام جنگ داخلی اسپانیا تا زمان مرگ فرانکو در سال ۱۹۷۵ رخ داد، سکوت کنند. در سال ۱۹۷۷، پس از مرگ فرانکو، دولت اسپانیا «قانون عفو»ی تصویب کرد که نهتنها آزادی زندانیان سیاسی بلکه خودداری از تحقیق درباره انبوه جنایتهای دوران دیکتاتوری را تضمین میکرد. این قانون به «پیمان فراموشی» شهرت یافت. قانونگذاران امیدوار بودند نادیده گرفتن گذشته به اسپانیا کمک کند تا آیندهای دموکراتیک بسازد. آنها این تصمیم را مرهمی بر جامعه خسته از جنگ و دیکتاتوری میدانستند که فرصتی برای بازیابی نیروی تحلیل رفته لازم دارد.
راهحل آلمودوار، برای سینمایی کردن این مضمون، پرداختن به زندگی جنیس نوه یکی از قربانیان با بازی یار دیرینش پنه لوپه کروز است. اما درواقع معادل این پیمان در فیلم مادران موازی، خود جنیس است که قصد دارد فقط با تغییر دادن یک شماره تلفن، اشتباهات را پاک کند.
ارتباط جادویی پدرو آلمودوار و پنه لوپه کروز در مادران موازی که هشتمین فیلم مشترک آنها در ربع قرن گذشته بهحساب میآید، همچنان قوی و درخشان است. استاد اسپانیایی دوباره با رنگ و تمهای همیشگیاش غافلگیرکننده ظاهر شده. فیلم سرشار از نشانههای آلمادواری است. طراحی داخلی زیبا، کلوزآپهای متعدد و صحنههایی گرم از آمادهسازی غذا برخی از این ردپاهای دلنشین سینمای آلمادوآر است که فیلم را تماشاییتر و دیدن فیلم را بدون احساس قدردانی غیرممکن میکند. کارگردان هنوز روان و خلاقانه فیلم میسازد و دوباره سراغ برخی از همکارانش ازجمله آنتکسون گومز طراح تولید خوشسلیقه و خوزه لوئیس آلکائین فیلمبردار رفته است.
دو مادر مجرد داستان مادران موازی، در بیمارستان با هم مواجه میشوند. یکی از آنها جنیس عکاس سطح بالای سیوچندساله و دیگری آنا نوجوان افسردهای است که پیشینه خانوادگی آشفته دارد. هر دوی آنها باید فرزندانشان را بهتنهایی بزرگ کنند. جنیس به دلایلی با آرتور پدر فرزندش در ارتباط است. آرتور بناست پیگیر شکافتن گور دستهجمعی افرادی شود که توسط فرانکوئیستها در طول جنگ داخلی کشتهشدهاند. پدربزرگ جنیس و دیگر قربانیان حادثه آنجا هستند. خاکسپاری محترمانه، تنها خواسته دستهجمعی اهالی دهکده جنیس است. این بهانه آرتور و زمینههای سیاسی قصه را در پسزمینه نگه میدارد. او تقریباً تنها شخصیت مرد داستان فیلم مادران موازی است.
بقیه کاراکترها از دو شخصیت اصلی گرفته تا مادر آنا، مدیر برنامه کروز و حتی مادر و مادربزرگ غایب جنیس با اتحادی نانوشته به هم مرتبطاند و در مکالمهتشان از اینکه چگونه جنگ داخلی اسپانیا زندگیهای بیشماری را ویران کرد، حرف میزنند، بهطوریکه چندین دهه بعد از آن روزهای تلخ، طنین زیانهایی متحمل شدهشان احساس میشود.
دو قطبی بودن جامعه اسپانیا بارزترین مسئله فیلم است که حتی در مکالمات عاطفی ظهور پیدا میکند. مثلا در جایی از داستان وقتی آنا و جنیس بگو مگو میکنند، جنیس میگوید: «وقتشه بفهمی مردمت چطور فکر میکنن و انتخاب کنی که کدوم سمت باشی». آنها بعد از دههها هنوز باید سمتوسو داشته باشند و این انتخاب در شخصیترین مسائل زندگیشان نقش دارد. اما جنیس که به آنا توصیه میکند طرفی داشته باشد، خودش مدام در تردید است و در پیچیدگیهای اخلاقی و دوراهی وجدان به بنبست میرسد. گیر کردن در تقاطع اخلاق و حفظ منافع شخصی به قدرت فیلم تبدیل میشود. یک فیلم قوی مدام در تردید و شک به سر میبرد، درست مثل زندگی و مخاطب را هم با خودش همراه میکند. جنیس میخواهد حقیقت را در مورد فرزندش بداند. در یافتنش هم عجله میکند اما آن را پنهان میکند تا زمانی که وجدانش دست بردار نیست. انا که مانند جنیس باهوش و قوی نیست ناچار از غریزهاش پیروی میکند، هرچند مدام آسیب میبیند اما در نهایت اوست که در مسابقه مادر بهتر بودن پیروز میشود.
ملموس بودن چنین مفهومی و انتقالش در یک داستان دراماتیک که همچنان واقعی به نظر برسد، مسئولیتی ست که فیلم سرو ساده آلمادوآر از پسش بر آمده. طوری که حتی رنج مادر خودشیفته آنا هم فهمیدنی است که خودش را بدترین مادر دنیا میداند. شاید دلیل پیوند محکم زنان فیلم آلمادوآر، ریشه در تاریخ پردردسر اسپانیا داشته باشد. همه آنها هدف ناگفتهای دنبال میکنند. ساختن آیندهای شادتر. زنان قصه و همه مردمان دهکده جنیس که کمتر مردی در آن به چشم میخورد، میخواهند گذشته نفرین شدهشان دفن شود و سرنوشت اجدادشان فقط قاب عکسی باشد روی دیوار نه تاریخی که میل به تکرار شدن داشته باشد. آلمودوار این احساس را ایجاد میکند که عدالت خواهی کار زنان است و شاید به همین دلیل با تمرکز بر چهره سیسیلیا، دختر کوچک، داستان را به پایان میرساند.
هرچند فیلم از طرف بسیاری از منتقدان متهم به پراکندهگویی و آشفتگی شد و برخی عناصر فرهنگی موجود در آن هم برای مخاطبان بینالمللی گیجکننده است و نیاز به دانستن زمینه تاریخی احساس شود اما با اینهمه اثر قابل دفاع و تماشایی است. مادران موازی ندا میدهد که سینماگر خوشذوق اسپانیایی بعد از ۴۰ سال سابقه فیلمسازی و دریافت جوایز مهم سینمایی مضمون همچنان سرپاست، حتی اگر فیلمش فقط تا مرحله کاندید شدن در اسکار پیش برود.