|

فرح مصطفوی:

تعریف نو از افغانستان کهنه!

زنان برای حق خودشان از تفنگ سرشانه طالبان نمی‌ترسند

او را به‌عنوان یک فعال زن افغان می‌شناسیم. با او درباره زنان و جنبشی که اینک در افغانستان برای آزادی آغاز شده و اهدافی که دارد، صحبت کرده‌ایم. او یک زن افغان در مواجهه روزمره با طالبانی است که برایش خوب و بد و شیوه زندگی را ترسیم می‌کنند. اما این طالبان کیستند و چرا چنین نگاهی به زنان دارند؟

تعریف نو از افغانستان کهنه!

او را به‌عنوان یک فعال زن افغان می‌شناسیم. با او درباره زنان و جنبشی که اینک در افغانستان برای آزادی آغاز شده و اهدافی که دارد، صحبت کرده‌ایم. او یک زن افغان در مواجهه روزمره با طالبانی است که برایش خوب و بد و شیوه زندگی را ترسیم می‌کنند. اما این طالبان کیستند و چرا چنین نگاهی به زنان دارند؟

  طالبان چه مشکلی با زن‌ها دارند؟ شاید این سؤال برای بسیاری از افرادی که مسائل افغانستان را دنبال می‌کنند، جواب‌های متعددی داشته باشد اما قطعا جواب شما با بقیه فرق خواهد داشت.

نخستین رجعت برای علت‌شناسی در این مورد برمی‌گردد به شناخت و رابطه (زن) در میان طالبان! طالب همیشه طفل حدود شش‌ساله است که از دامن خانواده جدا شده و برای آموزش به مدارس پاکستانی می‌رود. اینجا طفل با دو مسئله مقابل می‌گردد: اول جدایی از خانواده و دوم مهاجرت در سن طفولیت.

در نقطه اول، فضای درسی خشن، شروع با درس همسو با تکدی زیر نام (وظیفه) نان خشک و مواد غذایی است که از خانه‌های اطراف مدرسه آغاز می‌شود. از آغاز بعد از خلاص‌شدن دروس قرآن به صورت تمام‌وقت درس‌های فقهی ادامه می‌یابد تا چهار سال، در این مدت تمام مصروفیت و دل‌مشغولی طفل شش‌ساله درس‌های بی‌نهایت پراکنده و غیروابسته با هم است که در هر درس هم‌زمان با لت و کوب وحشیانه استاد است. در دوره متوسط مدرسه، تمام درس‌ها معطوف به بدی زنان است و اینکه نزدیکی با زنان، صرف گناه چیزی نیست؛ فلسفه «زنان شیطان‌اند». مرحله نوجوانی یک طالب هم‌زمان است با این دقت که استاد باید هرگونه حسی را در وجود طالب علم، زیر عنوان شهوت نابود کند و بشکند. تنها منبع فساد در هستی، در درس و مدرسه، «زن» معرفی می‌شود، حتی برخلاف تعلیمات قرآنی زنان مرتکب نخستین گناه یا خوردن گندم در بهشت‌اند که باعث هبوط آدمی به زمین شده است. قابل تأکید است که این برداشت در اسلام اصلا جایی نداشته و در قرآن، صرفا به‌عنوان یک اشاره است که نه توبیخ دارد و نه گناه شمرده شده است. اساس فهم مدرسه مجموعه‌ای از «اسرائیلیات» در اسلام است (اسرائیلیات، تعلیمات یهودیت است که راه باز کرده در اسلام) فضای حاکم در مدرسه نیز قابل تأمل است، در این فضا جذب به هم‌جنس بیشتر می‌شود.

آیا مسئله فقط شریعت است یا اینکه از طرف زن‌ها و قدرت زن‌ها احساس خطر می‌کنند؟

جنس ترس از زن به‌عنوان «منبع گناه»، می‌تواند به نوع «زن فوبیا » تعبیر شود. اصلا زن به‌عنوان محرک و مخرب این دنیا برای اغلب رأی طالبان و جنس تربیتی آنان قابل درک است. اکنون مقابل‌شدن با زن که می‌فهمد و زن که می‌نویسد، پایه نخست این تعبیر مکتبی که زنان نباید قدرت نوشتن داشته باشند را تکان می‌دهد. در تعبیر مکتب هندی دیوبندی اصل است که زنان نباید نوشتن بیاموزند چون خطر آن می‌رود که به اغیار خط بنویسند. قسمت دوم تغییر است، طالب که امروز به کابل آمده در تضاد درونی خویشتن است. دیروز در گوشه‌های مدرسه در شهر‌های مختلف بزرگ‌ترین عیاشی برای طالب امروز تفنگ به‌دوش گناه نگاه‌کردن دزدکی به عکس‌ها، دختر فلم‌ها و مانکن‌های پشت ویترین بوده است. امروز این طالب در مقابل دختران که همیشه نفرت داشته و منبع فساد دانسته و از سوی دیگر دیوانه‌وار به‌دنبال فرصتی برای نگاه‌کردن از نزدیک بوده، قرار گرفته است. در کابل با زنی مقابل است که با تمام قدرت ایستاده و ابهت تفنگ سرشانه او را که منبع تمامیت قدرت و هویت فردی‌اش است را زیر سؤال برده، به‌صورت طبیعی ترس و لذت و گناه را در وجود او یکجا می‌کشد.

 آیا این تظاهرات‌ها و جنبش‌ها از دل زنان است و واقعی؟ آیا می‌‌توان این جنبش‌ها را حرکت رو به جلوی جامعه افغانستان دانست؟

واقعیت آن در امروز به‌صورت کامل هویداست! زن افغانستان برای بار نخست در حرکت پیش‌رونده‌ای، پدیده مبارزه خشن را با مبارزه مدنی جابه‌جا کرده است. زن امروز می‌داند حق دارد و می‌داند حریم حقش را باید احترام بکنند. ایستادگی می‌کند تا پدیده‌های کوچک اجتماعی را پهلوی هم برای تغییر و تا پدیدار بزرگ در یک روند آهسته و مداوم بچیند.

 راهکارهای تازه زنان برای ادامه مبارزات چه خواهد بود؟

تعریف نو از افغانستان کهنه! در این رویکرد، دنباله [پیگیری] راست‌آزمایی طالبان در قبال زنان از طریق تقابل مستقیم و تظاهرات، آمادگی کامل برای راهی‌شدن به زندان‌های مخوف، فشار مستقیم و استمرار آن. واردشدن در بازار کار حتی در وضعیت انکار مطلق زنان، ادامه تجارت‌های کوچک بانوان، گفت‌وگو با جامعه جهانی و منابع کمک‌های بشردوستانه که برای زنان نقش بارز داده شود. با آنکه مؤسسات بین‌المللی به‌شدت از زنان و حضور آنان می‌ترسند و طالبان را احترام می‌گذارند، اما اگر جلسات چون کنفرانس نروی (نروژ) ارزشمند است، باید جامعه جهانی خصوصا اتحادیه اروپا بالاترین درصد کمک‌هایش را از طریق سازمان تحت اداره زنان برای نیازمندان کمک‌رسانی کند تا راست‌آزمایی طالبان به‌صورت مستقیم زیر نظر باشد و این گروه امتحان لازم را بدهد.

  فکر می‌کنید چرا در حال حاضر تنها جنبش مردمی علیه طالبان جنبش زنان است؟

کنشگری اجتماعی تنها مختص به زنان نبوده و به‌صورت پراکنده از هر جریان آزاده، صدای رسالتمند و کمی هم رسالت قدرت‌طلب ادامه دارد. هرچند هنوز استراتژی زنان مدون، منسجم و برخاسته از یک روش فکری واحد نیست! این برمی‌گردد به این حقیقت که اندیشکده‌های زنان در کشور تشکل معنادار نداشته و تشکیل این اندیشکده‌ها در دستور کار است. ما نیازمندیم تا این اتفاق‌ها در جامعه رخ دهد:  تعریف موقعیت زن در اجتماع  راه‌های کاهش و عدم پذیرش امر‌ها و نهی‌های غیر قابل قبول برای زنان  ادامه مبارزه تا قبول هویت مستقل برای زنان که خود تعریف‌کننده خودشان باشند نه راهرو امر و نهی‌های مردان. ما عساکر جامعه مرد نیستیم، خط موازی در زندگی مشترک بدون تداخل مخرب در امور یکدیگر استیم که این امر باید پذیرفته شود.

* فرح‌ناز مصطفوی، متولد ۱۳۶۸ در شهر فیض‌آباد بدخشان. درس‌خوانده و فارغ از لیسه سیده مخفی شهر فیض‌آباد استم. قدم‌های نخستین را با شعر برداشتم، گویی شعر سنتِ در تمامیت من و خانواده‌ام بود. معلم‌زاده که پدرم نیز شاعر استند. سال ۲۰۰۹ کار با میدیوتیک افغانستان را آغاز کردم و مدتی در زمینه صلح و اجتماع کار کردم، تا کار میدیوتیک در بدخشان پایان یافت. سال ۲۰۱۲ کابل آمدم، شاگرد حقوق و علوم سیاسی در دانشگاه خصوصی کاردان شدم، پیوست با فراغت کار با میدیوتیک را از سر گرفتم. در جریان درس سال ۲۰۱۸ شامل ماستری روابط بین‌الملل با گرایش امنیتی چاندیگره یونیورسیتی با نمرات کدری موفقانه به پایانش رسانیدم، ماستری دوم از آگره یونیورسیتی هند به شکل آموزش از راه دور را هنوز به کمال نرسانیده‌ام و جریان دارد.

 او دانشجوی دکترای ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی بوده و از رهبران گروه مبارز حرکت خودجوش زنان است.