عید فطر در بلاد عرب و عجم
کشورهای مسلمان و بهخصوص عربی دو عید مهم دارند، فطر و قربان. این دو عید به معنی واقعی کلمه عید است برایشان یعنی لباس نو میخرند، به خانههای هم میروند، سوروسات به پا میکنند و تمام آن وجوهی که در ذهن برای عید موجود است را رعایت میکنند.
رضا صدیق
کشورهای مسلمان و بهخصوص عربی دو عید مهم دارند، فطر و قربان. این دو عید به معنی واقعی کلمه عید است برایشان یعنی لباس نو میخرند، به خانههای هم میروند، سوروسات به پا میکنند و تمام آن وجوهی که در ذهن برای عید موجود است را رعایت میکنند. خب این دو مراسم، برای همه مسلمین عید است و برای ایرانیان شیعه نیز عید محسوب میشود و به هم تبریک میگویند اما حجم عیدبودنش برای ایرانیان به نسبت بلاد عربی آنقدر بالا نیست بهخصوص عید فطر. دلیل این موضوع را شاید باید در مناسک تاریخی این دو نوع از بلاد جستوجو کرد. بلاد عربی مناسک بومی به عنوان عید ندارد و بوم و سنت بومیاش اسلام است. در اصل اسلام نه تنها دین که بلکه آیین سنتی بلادشان نیز به حساب میآید. یعنی اسلام و ظهور و تجلیاش تاریخ پیش از خود را تحت تأثیر قرار داده و جایی برای ماندگاریاش نگذاشته است، بهخصوص در جایی مثل شامات یا عراق که تمدن آرام و سریانی داشته و به قطع اینان اعیاد سنتیای داشتهاند که حال هیچ اثری از آنها نیست. نبود مناسبتی که عید تاریخی بومی باشد از یک سو و تحویل سال به میلادی از سوی دیگر، عیدی برای مردمان عرب باقی نگذاشته است. تحویل سال قمری هم به دلیل مصادفبودن با محرم، جز در کشورهایی که ریشههای بنیامیه و ضد شیعی داشته باشند و شیرینی بدهند جزء اعیاد به حساب نمیآید. تحویل سال میلادی هم آنچنان عید به حساب نمیآید آنچنان که در تحویل سال ایرانی مرسوم است. پس نه عید بومیای مانده و نه عید تحویل سالی، پس هر دو جنبه عیدانه تجمیع میشود در عید فطر و عید قربان. یعنی عید فطر هم کارکرد عید تحویل سال دارد و هم عیدهای بومی و عید مذهبی. به همین دلیل است که در جهان عرب، عید فطر اینقدر مهم است و در ایران، تجلی کمتری دارد. زیرا ایران عید بومیاش از عید مذهبیاش سواست و حتی مذهبیونش نیز به عید بومی اهمیت میدهند. در این پروسه هم هرچه فاصله جامعه از مذهب بیشتر شده، عید مذهبی فطر هم کمرنگتر شده است. البته وقتی گذشته را مرور میکنیم پیشتر و در دهههای قبل و مثلا 70 سال قبل هم اینگونه نبوده که مثلا عید فطر در ایران مثل جهان عرب، عید باشد و حالا کمرنگ شده باشد. به دلایل ذکرشده بالا در فرهنگ جهان عرب و در فرهنگ ایران، مواجهه این دو فرهنگ با عید فطر متفاوت از هم بوده و هست.
در تمام کشورهای عربیای که عید فطر حضور داشتهام، این مواجهه چنان مشهود است که حال و هوای نوروز را در ایران برایم تداعی کرده است. چند روز مانده به عید فطر بازارها شلوغ میشوند و تکاپو به بازارها میافتد. زنان زیورآلات نو میخرند و مردان لباس و کفش، کودکان اسباببازی میخرند و تمام مغازها پر است از آدمهایی که عیدی میخرند. شیرینیفروشیها و به قولی حلویاتیها شلوغ از آدم است و کیلو کیلو حلویات است که فروخته میشود. دقیقا مثل شب عید تجریش و یا بازار طهران. روز عید فطر هم همه لباسهای نو میپوشند، شیرینی پخش میکنند و به خانههای هم سر میزنند. پنج روز یا در بعضی کشورها سه روز تعطیلات رسمی است و در این ایام تعطیل عیدی میدهند و به ریشسفیدها سر میزنند.
عید مسلمانان عید فطر است و این عید در جهان عرب واقعا عید است و در ایران هم هست اما نه آنقدر که در بلاد عرب هست. البته که هر بلد عربی هم با بلد عرب دیگر فرق دارد. فیالمثل عراق عید فطرش دارای المانهای شیعی است و مدینه عید فطرش خشکتر، سوریه عید فطرش تنه به تولد حضرت مسیح میزند چون ریشه مسیحیت دارد و لبنان به شکل دیگر. این تفاوتها نیز چنان دقیق و ریز است که خود، قصهای مفصل است.