|

شاهدان خاموش

در تئاتر مخاطب،* مرز بین صحنه‌ نمایش و جایگاه تماشاگر، یا بازیگر و مخاطب، یا قصه و واقعیت، از همان لحظه‌ اول نامعلوم و غایب است. روندى که در طول نمایش هم ادامه دارد و اگرچه بازیگران، کارگردان و تماشاگر سعى دارند با بیان افکار، احساسات و تجربه‌هایشان تعریفى براى نقش خود ارائه کنند که از دیگرى متمایز شوند، هرچه پیش‌تر می‌رویم بیشتر در هم آمیخته مى‌شوند و تمایزشان کمتر و کمتر مى‌شود

شاهدان خاموش

عاطفه کمالو و احمد احمدی‌پور:*در تئاتر مخاطب،* مرز بین صحنه‌ نمایش و جایگاه تماشاگر، یا بازیگر و مخاطب، یا قصه و واقعیت، از همان لحظه‌ اول نامعلوم و غایب است. روندى که در طول نمایش هم ادامه دارد و اگرچه بازیگران، کارگردان و تماشاگر سعى دارند با بیان افکار، احساسات و تجربه‌هایشان تعریفى براى نقش خود ارائه کنند که از دیگرى متمایز شوند، هرچه پیش‌تر می‌رویم بیشتر در هم آمیخته مى‌شوند و تمایزشان کمتر و کمتر مى‌شود؛ گویى همه ما افرادى مشابه هستیم که در چرخش روزگار تنها جا عوض مى‌کنیم. در شروع نمایش، تماشاگران اولین صحنه‌گردانان هستند؛ شخصیت مخاطب (با بازی خانم لیلی رشیدی) ما را واقعی‌تر از بازیگران می‌داند و تئاتر را تخیلی از خود ما می‌نامد. استفاده از اسامی و رخدادهای واقعی زندگی بازیگران در دیالوگ‌های نمایش نیز به این آمیختگی واقعیت و قصه دامن می‌زند؛ طوری که هر بار یکی از بازیگرها شروع به صحبت می‌کند تماشاگر از خود می‌پرسد آیا صدای کاراکتر نمایش را می‌شنود یا خود او را؟ این نمایش از جنبه‌های مختلف حر‌ف‌هاى زیادی براى گفتن دارد. امروزه اهمیت و شیوع مسئله‌ سلامت روان یا مشکلات نشئت‌گرفته از روان افراد بر کسی پوشیده نیست و زندگی روزمره‌ ما تحت تأثیر کارکرد قسمت‌های مختلف ذهنمان است و صحنه تئاتر بستر گسترده‌ای‌ است که می‌تواند بسیاری از این مسائل را به شکلی ملموس‌ به مخاطب آموزش و نمایش دهد. این نمایش علائم «اختلال اضطراب پس از آسیب» را به دقت به تصویر کشیده است؛ ازجمله بی‌قراری، تحریک‌پذیری و پرخاشگری در فرد آسیب‌دیده ،گوش به زنگ بودن نسبت به محرک‌های محیطی و شکل‌گیری احساسات و دیدگاه‌های منفی نسبت به خود و دیگران که در بازیگر کاراکتر «داداش» (با بازی علی باقری) شکل گرفته و در پاسخ تکانشی او به یک تماشاگر به اوج می‌رسد.

موضوع مهم دیگری که در مخاطب به آن پرداخته شده است، احتمال شکل‌گیری اختلال فوق در افرادی است که به صورت مستقیم و شخصی درگیر آسیب و سانحه نبوده‌اند، ولی به واسطه شغلشان یا دلایل دیگر در معرض حجم بالای صحنه‌ها یا اخبار مرتبط با آسیب (در اینجا خشونت جنسی) قرار می‌گیرند. این افراد به‌اصطلاح دچار «آسیب نیابتی» شده‌اند و مانند افراد حاضر در صحنه حادثه در معرض ابتلا به اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) هستند.

نمایش «مخاطب» دقیق و جسورانه به موضوع خشونت از‌جمله خشونت‌های خانگی (Domestic violence) و تعرضات جنسی پرداخته است و پرسش بازیگر از تماشاگران درباره‌ اینکه صحبت‌هایش را ادامه بدهد یا نه و کلمه تجاوز را به کار ببرد یا نه، تماشاگر را با مقاومت درون روانی‌اش برای شنیدن و آگاه‌شدن از واقعیت‌های تلخ مواجه می‌کند. او در دوراهی انتخاب است: آگاه شود و کامش تلخ شود یا از شنیدن اجتناب کند و بگذرد.

قابل تأمل‌ترین پیام نمایش از نظر ما، اشاره به نقش «شاهدان خاموش» در ارتکاب خشونت است. نکته‌ای که به شدت از آن غافلیم. وقتى از کنار خشونت، فقط می‌گذریم و چون فکر می‌کنیم اختیار و قدرت متوقف‌کردنش را نداریم به گرفتن عکس و فیلم یا تماشا بسنده مى‌کنیم، شریک جرم هستیم. تک‌تک ما شاهدان خاموش در وقوع خشونت و قلدری نقش داریم. طبق برخی مکاتب اخلاقی تنها آن که کاری «می‌کند» مسئول نیست، «کاری»‌نکردن هم به همان اندازه مسئولیت دارد.

برای مثال آیا کسی که به یک گلدان آب ندهد نیز مسئول خشک‌شدن گل است هرچند اقدامی در جهت تخریب گل انجام نداده است. صاحب‌نظران قلدری مجازی (سایبربولینگ) بیان می‌کنند که به‌جز مرتکب و قربانی، افراد دیگری نیز در خشونت مجازی شرکت دارند: دستیاران (افرادی که به قلدرها می‌پیوندند و خشونت اعمال می‌کنند)، تقویت‌کنندگان (افرادی که با بازخورد مثبت از‌جمله لایک‌کردن، مهاجم را تشویق می‌کنند)، تماشاگران (افرادی که منفعل می‌مانند و انتخاب می‌کنند که بدون اینکه دخالتی کنند قلدری را تماشا می‌کنند)، افراد بیرونی (کسانی که از موقعیت بیرون می‌روند و کناره می‌گیرند)، مدافعان (کسانی که فعالانه مداخله می‌کنند و از قربانی محافظت و حمایت می‌کنند)؛ تمام این شرکت‌کنندگان به‌جز مدافعان، در فعالیت قلدری و خشونت همدست هستند.

نمایش «مخاطب» نقش شاهدان خاموش در ارتکاب خشونت را بسیار تأثیرگذار به تصویر کشیده و تماشاگر را با مسئولیت مغفول‌مانده‌ خود چهره‌به‌چهره می‌کند. مخاطبی که قبل از شروع نمایش با امیدواری نشسته است که تصویری نو از خودش را در نمایش پیدا کند، در پایان با این حقیقت برهنه مواجه می‌شود که باید همه‌چیز را درون خودش جست‌وجو کند: امید یا ناامیدی، قربانی یا مهاجم یا مدافع، واقعیت یا خیال. همه‌چیز بستگی به انتخاب او دارد که در لحظه کدام نقش را بازی کند.

تماشای این تئاتر به علاقه‌مندان حوزه آسیب‌های روان و آنان که دغدغه مسئولیت‌پذیری دارند پیشنهاد می‌شود.

*روان‌پزشک و روان‌درمانگر شناختی و رفتاری

*نمایش مخاطب (بر اساس نمایش‌نامه‌ «مؤلف» اثر تیم کراوچ) به نویسندگى کیوان سررشته و جابر رمضان و بازیگری و کارگردانى جابر رمضان این روزها در تماشاخانه ایرانشهر ساعت 18:30 اجرا می‌شود.