متروپل زاییده جوامع کوتاهمدت
ساخت پل کبک کانادا در سال 1900 شروع شد و چهار سال بعد این سازه در حال شکلگیری بود. همهچیز خوب پیش میرفت تا اینکه در تابستان سال 1907، زمانی که ساخت پل رو به اتمام بود، مهندسی جوان به نام نورمن مککلور متوجه اعوجاج رو به رشدی در اعضای اصلی سازه پل شد.
کامران امامی. رئیس کارگروه بینالمللی مدیریت تطبیقی سیلاب
ساخت پل کبک کانادا در سال 1900 شروع شد و چهار سال بعد این سازه در حال شکلگیری بود. همهچیز خوب پیش میرفت تا اینکه در تابستان سال 1907، زمانی که ساخت پل رو به اتمام بود، مهندسی جوان به نام نورمن مککلور متوجه اعوجاج رو به رشدی در اعضای اصلی سازه پل شد. او بهشدت نگران شد و طی نامههایی پیدرپی موضوع را به مهندس ناظر تئودور کوپر اطلاع داد و کوپر در پاسخ گفت که این مسئله مهمی نیست. ولی در 27 آگوست آقای مککلور به روشنی فهمید که سازه ایرادی جدی دارد. او بلافاصله این موضوع را به کوپر اطلاع داد. اینبار کوپر قبول کرد که خطر جدی است و بیمعطلی طی تلگرافی از شرکت پل فونیکس، که ساخت پل کبک را بر عهده داشتند، خواست که تا وقتی پل بررسی نشده هیچ بار دیگری به پل اضافه نشود. متأسفانه این پیام زمانی به کبک مخابره شد که خیلی دیر شده بود. همان روز بعدازظهر، درحالیکه زمان زیادی از شروع ساخت پل میگذشت، بازوی جنوبی و قسمتی از بخش مرکزی پل در عرض 15 ثانیه به درون رودخانه سنت لورنس فروریخت. کشتهشدن 75 نفراز 86 کارگری که آن روز در حال کار بودند این اتفاق را به فاجعهبارترین سانحه پلسازی در جهان تبدیل کرد. پل کبک قرار بود به یکی از عجایب مهندسی در جهان تبدیل شود. طراحی این پل که میرفت تا بزرگترین سازه از نوع خود و طولانیترین پل جهان شده و پل مشهور فرث آف فورث اسکاتلند را نیز پشت سر بگذارد، به مهندسی آمریکایی به نام تئودور کوپر سپرده شده بود. او مردی مغرور و متکبر بود که پروژههای معتبر بیشماری ازجمله پل سکند اونیو در نیویورک را به نام خود کرده بود. کوپر سازه «طره» را بهعنوان بهترین و ارزانترین طرح برای پوشش دهانه پهن سنت لورنس انتخاب کرد. او حتی برای کمترکردن هزینه و حذف ساخت ستونهایی در آب دهانه پل را از 490 متر به 550 متر افزایش داد. وقتی مهندسی از دولت کانادا به نام رابرت داگلاس طرح کوپر را بازبینی کرد انتقادی درباره اینکه در این طرح دهانه پل تحمل نیروهای زیادی که به آن وارد میشوند را ندارد مطرح کرد که با واکنش شدید کوپر مواجه و رد شد. او همچنین با ادعای مریضی و بدحالی از پذیرش وظیفه نظارت بر ساخت پل در محل شانه خالی کرد و آن را به آقای پتر مهندسی کمتجربهتر واگذار کرد. در تابستان 1907 عواقب طراحی غلط کوپر و همچنین ضعف در نظارت و مدیریت در محل، در سازه بهخصوص در اعضای فشاری نمایان شد.
بعد از سقوط پل، جمعآوری بقایای پل از رودخانه دو سال به طول انجامید. منطقه به نمایشگاهی برای مهندسین برای دیدن وسعت نیروهای مخرب ناشی از خطاهای انسانی تبدیل شد. دولت کانادا پروژه را به دست گرفت و این بار با طرههای بسیار قویتر (و همینطور زشتتر) آن را بازسازی کرد. پل دوباره در 11 سپتامبر 1916 هنگامی که دهانه مرکزی جدید در جای خود قرار گرفت فروریخت و 13 نفر جان باختند.
فاجعه پل کبک شالودهای برای اهدای حلقه آهنی به فارغالتحصیلان مهندسی شد. ایده اولیه ساخت حلقه آهنی بعد از همایش معرفی فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی به جامعه مهندسی به سال 1922 بازمیگردد که هفتمین رئیس سازمان مهندسی کانادا جلسهای را با سایر مهندسان برگزار کرد. در این جلسه پروفسور هولتین از دانشگاه تورنتو به عنوان یکی از سخنرانان از نیاز به همبستگی بیشتر مهندسان با یکدیگر و معرفی دانشآموختگان مهندسی به جامعه مهندسان صحبت کرد و نظرات ایشان با واکنش مثبت رئیس سازمان مهندسی کانادا همراه شد. پس از آن آقای هولتین با همکاری آقای رودیارد کیپلینگ که از شاعران و نویسندگان سرشناس کانادا بود درخواست همکاری در این خصوص را کرد و آقای کیپلینگ از این درخواست با اشتیاق استقبال و برپایی جشنی با عنوان جشن دعوت از مهندسان را برگزار کرد. در سال 1925 در اولین جشن دانشآموختگان مهندسی به نظارت آقای هولتین برای اولینبار ایده حلقه آهنی به عنوان نمادی از التزام به اخلاق حرفهای مطرح شد که از آن زمان تاکنون این ایده چهره عملی به خود گرفته است و در مراسمی به فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی حلقههای آهنی داده میشود.
به منظور حداقلکردن فجایع بعدی عمرانی لازم است نهادهای نظارتی ضمن برخورداری از تخصص لازم، از فشارهای سیاسی مصون باشند و نظارت هم بسته به ابعاد پروژه چندلایه و موشکافانه طراحی شود و مهندسان بتوانند با استقلال کامل و رعایت تمامی اصول تعارض منافع، طراحی، اجرا و نظارت را به انجام رسانند و پیشنیاز اصلی این موارد مهندسان متخصص و ملزم به اخلاق حرفهای است. این در حالی است که در نتیجه بحرانهای اقتصادی کشور، هم رشتههای مهندسی در دانشگاههای تضعیف شدهاند و هم حرفه مهندسی. در یک جامعه کوتاهمدت مانند جامعه ما اهمیت لازم به شاخصهای درازمدت مانند ایمنی داده نمیشود و نتیجه کار هم فجایعی مانند متروپل آبادان و پلاسکو در تهران است.