|

با بیل و کلنگ گذشته، گذشته را نابود کنیم؟

حفظ هویت شهری مبتنی بر حفظ یک‌سری داشته‌هایی است که این هویت را برای شهرها تعریف می‌کند. هویت در برخی تعاریف وابسته به مکان نیز هست و حذف مکان به عبارتی منجر به چالش جدی برای هویت می‌شود. نگاهی به تشکیل شهرها به ما می‌فهماند که این رویداد یکباره و خلق‌الساعه نبوده بلکه شهرها بر اساس یک دوره تاریخی شکل گرفته‌اند. مثلا ممکن است چند روستا در کنار هم با افزایش کلونی‌های جمعیتی شهری را پدید آورده باشند. یا وجود رودخانه، خاک حاصلخیز، قرارگرفتن در مسیر تجارت و هزار و یک بهانه دیگر شهرهای امروزی را پدید آورده است. شهرهای امروزی با توجه به سابقه شکل‌گیری به دو دسته نوپدید و تاریخی تقسیم‌بندی می‌شوند.

حفظ هویت شهری مبتنی بر حفظ یک‌سری داشته‌هایی است که این هویت را برای شهرها تعریف می‌کند. هویت در برخی تعاریف وابسته به مکان نیز هست و حذف مکان به عبارتی منجر به چالش جدی برای هویت می‌شود. نگاهی به تشکیل شهرها به ما می‌فهماند که این رویداد یکباره و خلق‌الساعه نبوده بلکه شهرها بر اساس یک دوره تاریخی شکل گرفته‌اند. مثلا ممکن است چند روستا در کنار هم با افزایش کلونی‌های جمعیتی شهری را پدید آورده باشند. یا وجود رودخانه، خاک حاصلخیز، قرارگرفتن در مسیر تجارت و هزار و یک بهانه دیگر شهرهای امروزی را پدید آورده است. شهرهای امروزی با توجه به سابقه شکل‌گیری به دو دسته نوپدید و تاریخی تقسیم‌بندی می‌شوند. این از شانس ماست که می‌توان گفت قدیمی‌ترین شهرهای جهان جایی حوالی همین‌جا در خاورمیانه شکل گرفته است. از این‌رو ما در ایران شهرهای تاریخی با سابقه چند‌هزارساله داریم. تهران که پایتخت ایران است هم از این داستان دور نیست. درست است که تهران چیزی حدود 200 سال سابقه دارد و پیش از آن قریه‌ای در ایران بوده ولی شهری پر از آثار تاریخی است. این از ویژگی‌های شهرهایی با پیشینه تاریخی است که چه شما شهر سوخته با چند‌هزار سال قدمت باشید و چه تهران با دو سده به دلیل همان ویژگی‌های هویتی که موجب آفرینش شما شده، دارای عناصر و اماکن تاریخی هستید. از‌این‌رو تهران به دلیل داشتن آثار تاریخی نسبتا معاصر در ایران شهری مهم و قابل‌توجه به حساب می‌آید. برای نمونه اگر بخواهیم سابقه مدرنیسم در ایران را جست‌وجو کنیم، چه شهری بهتر از تهران؟ در این شهر حصارهای صفوی، طهماسبی و ناصری داریم. این حصارها بیانگر همان هویتی است که اجداد ما در تهران به‌جا گذاشته‌اند. همچنین می‌توان مسیر توسعه تهران از قریه‌ای کوچک به کلان‌شهری جهانی را هم دید. سؤال اینجاست که آیا ما سوابق خانوادگی و شخصی‌مان را با دست خودمان نابود می‌کنیم؟ آیا شجره‌نامه‌ها و نسبت‌های اجدادی و هر چیزی که ما را به گذشتگان‌مان وصل می‌کند را با بیل و کلنگ نابود می‌کنیم؟ یا نه رفتاری متضاد این رفتار در پیش می‌گیریم؟ سعی می‌کنیم این داشته‌ها را چون گنجینه‌ای حفظ کنیم و به فرزندان و نوه‌هایمان معرفی کنیم؟ اگر اتصالی به تاریخ پیدایش‌مان نداشته باشیم، به نوعی بی‌هویت می‌شویم و نمی‌توانیم توضیح دهیم که از کجا آمده‌ایم و کجا می‌رویم. برای همین است که حفظ میراث فرهنگی برای یک جامعه، چه در مقیاس خانواده و چه در مقیاس مردم یک شهر، موضوعی مهم و حیاتی است. در کشورهای دیگر هم می‌بینیم که این موضوع مورد توجه قرار گرفته و تلاش می‌شود در شهرسازی به این موضوع توجه شود که توسعه شهرها در تضاد با تخریب و ازبین‌بردن عوامل هویتی شهر نباشد. برای همین اغلب برای چنین به‌جامانده‌های ماندگاری حریمی را در نظر می‌گیرند و در حفظ و حراست از این حریم هم می‌کوشند. هویت شهر فقط متعلق به ما نیست و ما نمی‌توانیم برای تاریخ حیات آیندگان تصمیم بگیریم و از بین ببریم. بعد از انقلاب به دلیل تحولات سیاسی رخ‌داده کم‌توجهی خاصی نسبت به میراث فرهنگی کشور صورت گرفته بود. اما نهایتا با طرح جامع و طرح تفضیلی شهرها مسئله حفظ میراث تاریخی شهرها در دستور کار قرار گرفت و به‌عنوان یکی از مصوبات جدی در زمینه شهرسازی مورد توجه واقع شد. حتی قانونی برای حفظ میراث فرهنگی هم در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده. با این منظر اگر به تهران نگاهی بیندازیم، می‌بینیم که تعداد زیادی اثر تاریخی ثبت‌شده وجود دارد که همه موظف به حفظ و نگهداری از آن هستیم. برای نمونه در تهران می‌بینیم که عمده آثار تاریخی در بافتی قرار دارند که ساکنان و همسایگان آن علاقه دارند برای بهره‌برداری‌های بهتر اقتصادی ساخت‌وسازی در حریم اثر انجام دهند. اینجاست که باید از ظرفیت‌های قانونی برای حفظ میراث استفاده کنیم. برای نمونه بخشی از محله سنگلج به‌عنوان میراث در نظر گرفته شده است. برای همین ارتفاع خانه‌هایی که باید در آنجا ساخته شود، با محدودیت‌هایی مواجه است. این محدودیت برای حفظ حریم بناهای تاریخی محدوده است. این محدودیت موجب متضررشدن شهروندان می‌شود. یکی از راهکارهایی که برای جبران این ضرر در نظر گرفته شده بود، «حق انتقال توسعه» است. یعنی اگر شهروندی به‌جای یک ساختمان پنج‌طبقه مجبور به ساخت بنای دوطبقه شده، معادل ضرری که کرده در مناطق دیگر شهری که شهرداری معین می‌کند، فرصت ساخت‌وساز دارد. این ایده به دنبال حفظ میراث فرهنگی از یک‌سو و همچنین حفظ حقوق شهروندان از سوی دیگر است. اتفاقی که در عمل رخ می‌دهد اما چندان مطابق با این تصویر نیست. یعنی معمولا به‌جای استفاده از این ظرفیت قانونی فقط به دنبال این هستند که با نادیده‌گرفتن اهمیت حریم‌های قانونی میراث مشکل را حل کنند. در‌حالی‌که مدیریت عالی شهری می‌تواند با تعریف فضاهای شهرسازی این تعادل ظریف بین حقوق شهروندی و حفظ میراث فرهنگی را حفظ کند. وزن‌دادن زیاد به حقوق شهروندان و نادیده‌گرفتن اهمیت مسائل تاریخی و هویتی شهری یکی از آفاتی است که مدیریت شهری به آن مبتلا شده و به‌این‌ترتیب تیشه به ریشه میراث مهم و تاریخی می‌زند. در این میان برخی معتقدند دولت یا شهرداری‌ها باید خودشان رأسا وارد شوند و این بناها را خریداری و حفظ کنند. حال آنکه می‌دانیم به دلیل گستردگی فراوان این بناها اساسا امکان چنین مسئله‌ای وجود ندارد. بلکه این نهادها با وضع قوانینی مردم را به حفظ این آثار و همچنین درآمدزایی از آنها تشویق می‌کنند، مانند آنچه در رم، استانبول یا بروکسل رخ داده و بافت تاریخی ضمن حفظ‌شدن توسط مردم وارد حوزه اقتصاد فرهنگی شده است. از‌این‌رو شنیدن حرف‌هایی که در جهت نابودی این میراث ارزشمند زده می‌شود هم نگران‌کننده‌ و هم ناامیدکننده است. امیدوارم از ظرفیت‌های قانونی برای حفظ شهرها استفاده شود و به آیندگان هم این فرصت داده شود که شهرها را با هویت واقعی‌‌شان درک کنند.