|

مدیریت بحران در شرایط پیچیده استان تهران

در شرح وظایف مدیریت بحران استان تهران آمده است انجام مطالعات و تحقیقات به‌منظور بهره‌گیری از دستاوردهای علمی و انتقال روش‌های پیشرفته مدیریت بحران به نظام قانون‌گذاری برنامه‌ریزی و اجرائی، انجام برنامه‌های ملی و منطقه‌ای و سرمایه‌گذاری لازم در مراحل مختلف مدیریت بحران با اولویت پیشگیری، سازماندهی، هماهنگی و به‌کارگیری همه دستگاه‌های اجرائی دولتی و غیردولتی جلب مشارکت و همکاری‌های مردمی از طریق آموزش عمومی،‌ ایجاد آمادگی، هدایت کمک‌های مردمی و آموزش نیروهای داوطلب در شبکه مدیریت بحران، استفاده صحیح و بهینه از همه امکانات دولتی و غیردولتی، جلب پشتیبانی‌های لازم قوای سه‌گانه،‌ وزارتخانه‌ها، نهادها و نیروهای مسلح. در این وظایف آنچه دیده نشده تهیه «برنامه راهبردی مدیریت کاهش ریسک و مدیریت بحران» در استان تهران است. فرایند مدیریت بحران بر پایه مدیریت ریسک سوانح شامل اقداماتی برای دستیابی به هدف کاهش ریسک است.

افزایش ریسک سوانح شاخص توسعه ناپایدار است و کاهش ریسک سوانح مستلزم لحاظ‌شدن سیاست کاهش ریسک سانحه و عملکرد مدیریت ریسک در اهداف توسعه پایدار است. به‌طور سنتی مقابله با سوانح بر واکنش اضطراری -پاسخ بعد از وقوع معمولا سوانح آنی- متمرکز بوده است، اما در اواخر قرن بیستم به‌طور فزاینده‌ای تشخیص داده شد که سوانح و آسیب‌پذیری ناشی از آنها به عملکرد انسان‌ها و نحوه توسعه مربوط‌ هستند. فقط با کاهش و مدیریت ریسک عمدتا پیشگیرانه و کم‌کردن معرضیت و آسیب‌پذیری می‌توانیم از تلفات جلوگیری کرده و آثار سوانح را کاهش دهیم. از آنجا که ما نمی‌توانیم شدت بسیاری از مخاطرات طبیعی را کاهش دهیم، اصلی‌ترین فرصت برای کاهش ریسک در کاهش آسیب‌پذیری و کمتر قرارگرفتن در معرض آن است.

کاهش این دو مؤلفه ریسک مستلزم شناسایی و کاهش محرک‌های اصلی ریسک است که به‌ویژه با عملکرد ضعیف توسعه اقتصادی و شهری، تخریب محیط زیست، فقر و نابرابری و تغییرات اقلیمی که شرایط ریسک را ایجاد و تشدید می‌کند، مرتبط است. در دو دهه اول قرن بیست‌ویکم مشاهده شد که زمینه آمادگی در برابر سوانح در سوانح مهمی مانند زلزله بم 1382، زلزله هائیتی 1388، زلزله و سونامی 1389 ژاپن، سیلاب سراسری فروردین 1398، همه‌گیری کرونا از بهمن 1398 به بعد و نحوه پاسخ جوامع به این تحولات بسیار مهم است. هدایت شرایط هنگام و پس از وقوع حادثه آنگاه موفق بوده است که برنامه راهبردی واقع‌بینانه موجود بوده و اجرا هم شده است (مانند زلزله و سونامی در ژاپن). از مهم‌ترین دریافت‌ها آن است که منابع جدید و اضافی برای محافظت در برابر سوانح آینده مورد نیاز است. سرمایه اجتماعی در تمام مراحل مدیریت سوانح یعنی آمادگی، پیشگیری، پاسخ و بازسازی بسیار مهم است. در سوانح 20 سال اخیر اهمیت آمادگی و برنامه‌ریزی قبل از وقوع فاجعه چنان بوده که مشخص می‌کند ما نه‌فقط سوانح را بلکه باید «ریسک» را مدیریت کنیم. کاهش ریسک سانحه بخشی از توسعه پایدار است؛ بنابراین باید همه بخش‌های جامعه، دولت، سازمان‌های غیردولتی و بخش حرفه‌ای و خصوصی را درگیر کند؛ بنابراین نیازمند یک رویکرد مردم‌محور و چندبخشی است که در برابر مخاطرات چندگانه، تاب‌آوری و فرهنگ پیشگیری و انعطاف‌پذیری را بیشتر می‌کند. در نتیجه مدیریت ریسک سانحه شامل راهبردهایی است مانند جلوگیری از ایجاد ریسک‌های جدید، توزیع ریسک برای جلوگیری از تمرکز خسارات، ترکیب تغییرات و راهبردهای بالا به پایین، نهادی با رویکردهای از پایین به بالا و محلی و مبتنی بر جامعه. برنامه‌های مدیریت ریسک در زیرمجموعه توسعه پایدار معنی‌دار است. قبل از اینکه بتوانیم ریسک را کاهش دهیم باید مخاطرات و آسیب و آسیب‌پذیری افراد و دارایی‌ها در برابر آن مخاطرات را درک کنیم. اقدامات برای اجتناب از مخاطرات موجود و جدید سوانح اغلب هزینه کمتری نسبت به امداد و واکنش به سوانح، بعد از وقوع دارد؛ برای مثال، انتقال افراد و دارایی‌های در معرض دید به دور از مناطق خطرناک، یک اقدام فیزیکی عقب‌نشینی مدیریت‌شده مناطق مسکونی از معرضیت مخاطرات مختلف است، مثل زمانی که خانه‌ها در معرض سیلاب یا خطر زلزله و گسیختگی و گسل زمین‌لرزه‌ای هستند. یا کاهش یا محدودیت اثرهای سوء مخاطرات و سوانح مرتبط، برای مثال، ایجاد سامانه‌های حفاظتی در برابر سیل، کاشت درختان برای تثبیت دامنه‌ها و اجرای دقیق کاربری زمین و قوانین ساختمانی. فرایند انتقال پیامدهای مالی مخاطرات خاص از یک طرف به طرف دیگر که طی آن یک خانواده، جامعه، شرکت یا مقامات دولتی پس از وقوع یک فاجعه، منابع را از طرف دیگر -شرکت بیمه- در ازای مزایای جاری یا جبرانی اجتماعی یا مالی -که از پیش به‌صورت حق بیمه پرداخت می‌شود- دریافت می‌کنند و در اختیار آن طرف دیگر قرار می‌گیرد. اجرای این فعالیت‌ها و اقدامات به‌ندرت به‌صورت جداگانه معنی‌دار است و باید شامل فعالیت‌های مرتبط به هم باشد؛ برای مثال برنامه‌ریزی کاربری زمین و اجرای قوانین ساختمان‌سازی به‌صورت هم‌زمان می‌تواند معنی‌دار باشد. آنچه اکنون رخ می‌دهد، تصویری کلی از کاربری زمین با هدفی خاص، مانند خانه‌دارکردن مردم و بدون لحاظ‌کردن سایر جنبه‌ها مانند تراکم، مهاجرت، امکان یا عدم دسترسی به منابعی مانند آب و سپس اعمال قوانین ساختمان‌سازی به‌صورت منفرد برای یک ساختمان تک و بدون درنظرداشتن جایگاه همان ساختمان در محله و در شهر است. حاصل البته ساخت خانه‌ها و مجتمع‌های آپارتمانی به‌صورت متراکم در کوچه‌های تنگی است که هم در محله‌های فقیرنشین و هم در محله‌های ثروتمندنشین شهری مانند تهران موجب مشکل است. از سوی دیگر 18 شهریور 1400 مدیر بحران استانداری اصفهان گفت: «ضرورت دارد شهرداری تهران برای ایفای نقش درست و مؤثر استان اصفهان به‌عنوان معین تهران در حوادث ملی، برنامه‌ریزی‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری انجام دهد. جلسات مشترکی با سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهرداری تهران و سازمان مدیریت بحران کشور به‌همراه برگزاری مانورهایی در این زمینه انجام شده و شهرداری تهران موظف شده اطلاعات مورد نیاز از تهران بزرگ و نیازها و برآوردهای این شهر در بحران را اعلام و سایت‌هایی ویژه کمک‌رسانی را در مناطق مختلف تعیین و جانمایی‌شده توسط استان اصفهان تجهیز کند. سازمان بحران شهرداری تهران که مسئولیت هماهنگی را دارد موظف است با مناطق شهرداری تهران، شهرداری اصفهان و مدیریت بحران استان اصفهان هماهنگی کند، اما تا این لحظه پیگیری زیادی در این زمینه از این سازمان ندیده‌ایم. ما به ستاد مدیریت بحران کشور هم اعلام کرده‌ایم که جانشین‌بودن در حوادث ملی نیازمند یک‌سری امکانات و تجهیزات است که باید در اختیار اصفهان قرار بگیرد». مشخص است که نوع فعالیت تعریف‌شده در استان معین استان تهران نزد مدیران از جنس مطالبه‌گری از دیگران است و عملا تصویر و تصوری از میزان و نوع منابع در دسترس برای استان و شهر معین، با توجه به برآورد اولیه نیازمندی‌های شهر و استان هدف وجود ندارد.