جام جهان سعدی
امروز یکم اردیبهشتماه جلالی و در تقویم ملی به نام یکی از مفاخر بیبدیل فرهنگ و ادب جهان، شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی نامگذاری شده است. در این مجال مغتنم بر آن شدم که با گذری کوتاه بر روزگار و عصر وی گوشهای اندک از پندها و پیامهای آموزنده و انسانساز او را بازخوانی کنیم.
امروز یکم اردیبهشتماه جلالی و در تقویم ملی به نام یکی از مفاخر بیبدیل فرهنگ و ادب جهان، شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی نامگذاری شده است. در این مجال مغتنم بر آن شدم که با گذری کوتاه بر روزگار و عصر وی گوشهای اندک از پندها و پیامهای آموزنده و انسانساز او را بازخوانی کنیم.
اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری شمسی، سرزمین بزرگ ایران تحت تأثیر بیتدبیری سلطان محمد خوارزمشاه که فرستادگان و سفرای مغول را به تیغ جلادان سپرد، مورد تهاجم گسترده سربازان چنگیزخان قرار گرفت و بسیاری از شهرها و آبادیهای کشور ویران و جمعی از مردم بیگناه به خاک و خون کشیده شدند و آثار گرانبهایی از مفاخر و میراث فرهنگی و ادبی ایران از میان رفت که رضیالدین نیشابوری، شاعر روشنفکر آن دوران، سیمای پادشاهی سلطان خوارزمشاهیان را چنین ترسیم میکند:
ادب نهان و هنر صنایع و خِرد بیمقدار
امیر خوار و رعیت اسیر و خَلق گدا
در آن هنگامه پرآشوب، شیراز و فارس با درایت حاکمان دوراندیش و صلحجوی خود بهویژه ابوبکر بن سعد از سلسله اتابکان از حمله مغولها در امان ماند و این فرصت برای فرهنگوران فراهم شد تا علاوه بر اینکه میراث گذشتگان را پاس میدارند، بر غنای آن نیز بیفزایند.
در آن بستر نسبتا امن و آرام، دوران درخشان دیگری از ادب پارسی آغاز شد و شاعران ممتازی همچون سعدی با الهام از مفاخر پیشین و همعصر خود مانند عطار، سنایی، مولوی و... به آفرینشهای ادبی نو همت گماردند و خود الهامبخش شاعران قرنهای بعد شدند. در این میان، سعدی شیرازی در خاندانی فاضل و در شهر و دیاری که با حضور حکیمان و عارفان و شاعران برجسته در قله ادب پارسی قرار داشت، چشم به جهان گشود و پرورش یافت. او که عاشق یادگیری و کسب دانش بود، تحصیلات عالیه خود را در نظامیه بغداد که در آن روزگار از مهمترین مراکز علمی جهان محسوب میشد، سپری کرد و از چشمه فیاض اندیشمندان و اندیشههای بزرگانی همچون امام محمد غزالی، بهرههای فراوانی برد و با انبانی پر از گوهرهای دانش و علم به شیراز بازگشت تا راهنمای مردم خود شود.
سعدی اینک به قدم رفت و به سر باز آمد/ مفتی ملت اصحاب نظر باز آمد
مراجعت پرشکوه او به شیراز با آفرینندگی دو اثر جاودان بوستان و گلستان همراه شد؛ دو کتابی که فضای فرهنگ و ادب ایران و جهان را سرمست از بوی عطر خوش خود کرد و چه زیبا سرود و مردم دنیا را به خواندن و بهرهجستن از آن دعوت کرد.
به چه کار آیدت ز گل طبقی/ از گلستان من ببر ورقی
گل همین پنج روز و شش باشد/ وین گلستان همیشه خوش باشد
و به راستی بوستان و گلستانش جهان ادب و فرهنگ و هنر را رونقی افزون بخشید. این دو اثر ارزشمند علاوه بر اینکه به لحاظ جنبههای ادبی در صدر بهترین میراث بزرگ جهان قرار میگیرند، باید آنها را در شمار آفریدههای هنری دنیا قلمداد کرد. صنایع ادبی بهکاررفته در آثار سعدی از قصه و غزل و حکایت تا تمثیل و قصیده و مثنوی و روایتهای شیرین و طنزآلود جلوههای زیبایی را به نمایش میگذارد. سعدی داروی تلخ نصیحت را به شهد ظرافت درآمیخته تا طبع مخاطب ملول نشود و از دولت قبول محروم نگردد. نثر بیبدیل و نظم بینظیر او طربانگیز و طیبتآمیز است. او که علاوه بر فضایل فلسفی و عرفانی، اندوختهای بایسته از فقه و تفسیر قرآن را نیز در بطن و متن اندیشه خود دارد، «عالیترین سطح عبادت را خدمت به خلق میداند» تا شاعر همه مردمان و همه روزگاران باشد.
سعدی که شخصیتی در تراز جهانی است و جهانشناسی را با سفرهای متعدد و دیدار با اندیشمندان و مردمان بسیاری در مناطق گوناگون دنیا تجربه کرده است، بر آثار ادبی بزرگانی همچون ولتر، ویکتورهوگو، لافونتن و... نیز تأثیر فراوان داشته، بهگونهای که لازار کارنو، فیزیکدان و ریاضیشناس برجسته و روشنفکر دولت ناپلئون، تحت تأثیر عاشقانههای سعدی نام فرزندش را همنام او انتخاب میکند (نیکولا سعدی) تا در کنار جاودانگی سعدی ماندگار بماند.
اما آنچه امروز سعدی را پس از گذر قرنها همچنان مانا و پویا و حاضر نگه داشته، پیامهای جهانی اوست. سعدی در باب اول و دوم گلستان در سیرت پادشاهان و اخلاق درویشان انبوهی از مواعظ و پند و اندرزهای گرانبها را سرمشق حاکمان و مردم جهان قرار میدهد تا جایی که سازمان ملل متحد بهعنوان نماینده جامعه بشری اشعار او را زینتبخش درگاه خود میکند:
بنیآدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی/ نشاید که نامت نهند آدمی
دنیای سعدی جهان آدمیت و معنویت و انسانیت است؛ دنیای خردمندی و دوراندیشی و عاقبتنگری است. سعدی پیوسته در بین و در کنار مردم و جامعه زندگی کرده و تصویر عاشقانه و شایسته از انسان عرضه میکند:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت/ نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند/ بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
در حکایت درخشانی از گفتوگوی درویش و پادشاه به نقل از درویش میگوید: «ملوک از بهرِ پاسِ رعیتاند نه رعیت از بهرِ طاعتِ ملوک».
پادشه پاسبانِ درویش است/ گرچه رامِش به فَرِّ دولت اوست
سعدی در نقد و نصیحت حاکمان با شجاعت، صداقت، حقیقتجو و حقیقتگوی است و از دشمنی پرهیز میدهد و به صلح و آرامش و دوری از ستیز دعوت میکند که: آنکه جنگ آرد به خون خویش بازی میکند... .
او حتی آرزوی مرگ دشمن را نیز برنمیتابد و با نقل حکایتی از انوشیروان عادل میگوید:
گر بمیرد عَدو جای شادمانی نیست/ که زندگانی ما نیز جاودانی نیست
سعدی در بوستان که عدل و احسان را در بابهای نخستین میستاید و آرمانشهر خود را به جهان معرفی و دنیا را به اعتدال و میانهروی فرامیخواند، وظیفه نخستین حاکمان را دفع ظلم و ستمگری میداند و به کرامت و احسان تشویق میکند و آزادگی را پاس میدارد:
گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم/ ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد
و در پایان بوستان و گلستانش میسراید و اتمام حجت میکند که:
ما نصیحت به جای خود کردیم/ روزگاری در این به سر بردیم
گر نیاید به گوش رغبتِ کس/ بر رسولان پیام باشد و بس.