|

اقتصاد ملی و مهاجرت نخبگان

پدیده فرار مغزها یا مهاجرت نخبگان واقعیتی است که سال‌های طولانی جریان دارد و کشورهای درحال‌توسعه همواره بخشی از سرمایه خود را از این معبر به نفع کشورهای توسعه‌یافته از دست داده‌اند. انگیزه مهاجرت برای نخبگان استفاده از فرصت حضور در محافل علمی و دانشگاهی، فرصت شغلی و کسب درآمد بالا و رفاه بیشتر بوده‌ است. جریان مهاجرت نخبگان در کشورمان در چند دهه گذشته سرعت فوق‌العاده‌ای یافته‌ و به این‌ ترتیب به معضلی نگران‌کننده تبدیل شده‌ است. در دهه‌های اخیر رقابت نفس‌گیری بین کشورهای درحال‌توسعه برای رسیدن به رشد اقتصادی بالاتر و افزودن بر وزن و اعتبار اقتصادشان شکل‌گرفته‌ است. کشورهای خواهان توسعه در جریان این رقابت تلاش می‌کنند از تمام دارایی‌ها، امکانات و ثروت‌های خود استفاده کنند تا از رقبای منطقه‌ای خود عقب نمانند. در این میان، بدون تردید ارزشمندترین دارایی هر کشور، نیروی انسانی است؛ زیرا توسعه فقط و فقط با محوریت انسان دست‌یافتنی خواهد شد. به این‌ ترتیب تلاش کشورها برای جذب و به‌کارگیری نیروی متخصص و نخبه کشور دیگر مفهوم و معنای روشنی پیدا می‌کند؛ از یک سو دارایی ارزشمندی از چنگ رقیب خارج و آهنگ رشد اقتصادی آن کشور کندتر می‌شود و از سوی دیگر اضافه‌شدن یک نخبه به جمع نخبگان شاغل کشور مقصد، به رشد ظرفیت اقتصادی و افزایش توان ثروت‌اندوزی آن کمک می‌کند. سخنان روز چهارشنبه گذشته مقام معظم رهبری درباره پدیده خسارت‌بار مهاجرت نخبگان یک‌ بار دیگر توجه همگان را به این نکته مهم که در سال‌های گذشته یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های کارشناسان ایران‌دوست بوده‌ است، جلب کرد. ایشان به‌صراحت تشویق نخبگان به مهاجرت را مصداق خیانت دانستند. بالطبع علت را باید در هزینه هنگفتی جست که به کشور تحمیل می‌شود؛ زیرا با هر مهاجرت، کشور یک فرصت ارزشمند برای دست‌یافتن به توسعه و شکوفایی را از دست می‌دهد. تشویق نخبگان به مهاجرت را نمی‌توان در فعالیت بنگاه‌های تبلیغاتی که شوق رفتن و برخورداری از امکانات گسترده آموزشی، پژوهشی و رفاهی را در دل مهاجران بالقوه می‌کارند و آبیاری می‌کنند، خلاصه کرد. در واقع مجموعه شرایطی را که موجب می‌شود قدرت تأثیرگذاری این بنگاه‌ها بیشتر شده و انگیزه مهاجرت افزایش بیابد باید مقصر اصلی تلقی کرد. تشدید رکود اقتصادی ناشی از تداوم تحریم‌های ظالمانه از یک سو و شیوه نادرست توزیع فرصت‌های شغلی و آموزشی از سوی دیگر، شرایطی را فراهم آورده که با پدیده بی‌کاری دانش‌آموختگان در مقیاس وسیع روبه‌رو هستیم؛ به‌گونه‌ای‌که بسیاری از خانواده‌ها با بی‌کاری فرساینده فرزندان جوان خود روبه‌رو هستند، آن‌هم در شرایطی که بسیاری از این جوان‌ها از مدارج بالای علمی برخوردارند.

در کنار این واقعیت تلخ، وقتی اخبار مربوط به تخصیص فرصت‌های «مرغوب» شغلی و تحصیلی به گروهی اندک از صاحبان قدرت و نفوذ، در جامعه منتشر می‌شود، وقتی افکار عمومی با پدیده استخدام افرادی با پایه دانشی اندک در موقعیت استادی و حضور در مراکز علمی برخورد می‌کنند، به‌تدریج این باور در اذهان شکل می‌گیرد که یک جوان نخبه و دانشمند چاره‌ای جز رفتن به سرزمینی که قدرش را بیشتر بدانند و به او فرصت شغلی و آموزشی مناسب‌تری پیشنهاد کنند، ندارد. شیوه نادرست توزیع فرصت‌های شغلی و آموزشی، به‌ویژه بورس‌های آموزشی خارج از کشور و حتی فرصت‌های کارآفرینی و تولید ثروت موجب شده جوان‌های شایسته و نخبه کشور در مقیاس وسیع خانه‌نشین شوند و به این‌ ترتیب فرصتی برای برخی سودجویان و فرصت‌طلبان فراهم شود که نورچشمی‌های خود را در غیاب جوانان نخبه برای استفاده از این فرصت‌ها معرفی کنند. برای راستی‌آزمایی این ادعا فقط کافی است از موقعیت شغلی و آموزشی فرزندان طبقه متنفذ کشور و صاحبان مقام و موقعیت پرس‌وجو کنیم و اینکه آیا آنان برای کسب این موقعیت، ناگزیر از رقابت با متقاضیان پرتعداد و فاقد معرف پرنفوذ بوده‌اند یا با مختصر تلاشی موفق به اشغال چنین موقعیت‌های رشک‌برانگیزی شده‌اند. گریز از شایسته‌سالاری و تن‌ندادن به معیارها و اصول آن، موجب شده نخبگان و جوانان بااستعداد کشور در حاشیه بمانند و در عوض افرادی با توان، استعداد و تجربه به‌مراتب اندک، بر صدر نشسته و قدر ببینند. کارشناسان ایران‌دوست گاه‌و‌بیگاه از این واقعیت سخن می‌گویند که کشورمان با این همه درآمد نفتی چرا موفق به طی مدارج توسعه نشده‌ و به تعبیری ثروت نفت خود را هدر داده‌ است. برخی دیگر از شدت ابعاد تخریب محیط زیست که منتهی به کاهش سطح آب‌های زیرزمینی و پدیده نگران‌کننده نشست زمین شده‌ است، ابراز نگرانی می‌کنند. گروه سوم نیز نگران ذوب‌شدن مزیت‌های ارزشمند کشورمان، حذف‌شدن از مسیر تجارت و ترانزیت شرق به غرب و از‌دست‌رفتن فرصت‌های توسعه هستند. اما بدون تردید خسارت از‌دست‌دادن نخبگان در مقایسه با این‌گونه خسارت‌های بزرگ، به‌مراتب خردکننده‌تر و ناامیدکننده‌تر است. ایران امروز برای بازگشت به ریل توسعه و ترقی چاره‌ای جز بازنگری در سیاست‌های ناکارآمدی که موجب رماندن نخبگان شده‌ است، ندارد. توسعه هر کشوری در گرو استفاده بهینه از تمام دارایی و حتی عاریت‌گرفتن از دارایی ملت‌های دیگر است؛ و در این میانه ملتی که نتواند فرزندان نخبه خود را در موقعیت‌های مناسب به‌ کار بگیرد و از آثار مثبت توانایی، استعداد و خلاقیت آنان بهره‌مند شود، سهمی از سفره گسترده توسعه و پیشرفت نخواهد داشت. ایران امروز برای دستیابی به توسعه و جبران فرصت‌های تاریخی کم‌نظیری که از دست داده، نیازمند همه فرزندان خود است و این وظیفه مسئولان و متولیان امر است که شرایط را برای نقش‌آفرینی همه نخبگان و فرزندان بااستعداد کشور مهیا کنند و حتی در گامی بزرگ به پیش، پذیرای متخصصان، نخبگان و کارآفرینان سایر کشورها نیز باشند. بی‌تردید این مهم جز با کنارگذاشتن تنگ‌نظری‌ها و پذیرفتن حاکمیت خرد جمعی و الزامات شایسته‌سالاری محقق نمی‌شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها