به بهانه قتل ناموسی اخیر اهواز
1- پدیده قتلهای ناموسی پدیدهای مشمئزکننده است که شوربختانه سوابق زیادی از چنین قتلهایی در بسیاری از کشورها و از جمله ایران ثبت و ضبط شده است. وقوع این دست از قتلها در سالهای گذشته در برخی از شهرستانها و استانهای کشور
از جمله اهواز، فارس، آذربایجان شرقی، مریوان، گیلان، کرمان، زاهدان، تهران و آبادان گزارش و ثبت شده است. در کشورهای منطقه همچون عراق، اردن، عربستان، پاکستان، افغانستان، هندوستان و سوریه نیز گزارشهای زیادی دراینباره ثبت شده است. بنا بر گزارشهای نهادهای بینالمللی سالانه بین پنج هزار تا 20 هزار نفر به بهانههای ناموسی به قتل میرسند؛ برای نمونه تنها در سال 2010 وقوع حدود هزار قتل ناموسی در پاکستان ثبت شده است. در سوریه نیز حدود 200 زن و دختر قربانی قتلهای ناموسی شدهاند. در عراق بین سالهای 1991 تا 2007 حدود 12 هزار نفر قربانی قتلهای ناموسی شدهاند. در ترکیه نیز روند قتلهای ناموسی در یک سال نزدیک به هزار نفر بوده است. در سال 2020 نیز 415 خشونت ناشی از مسائل جنسی در مصر ثبت شده است که بخشی از این خشونت منجر به قتل 165 زن و دختر شده است. اردن نیز با 11 هزار پرونده ثبتی مرتبط با خشونتهای جنسی رتبه بالایی در این زمینه دارد. هندوستان و پاکستان از نظر وقوع قتلهایی از این دست در صدر کشورهای جهان قرار گرفتهاند. در همین زمینه، انتشار یادداشتی در روز 21 بهمن در روزنامه «شرق» با عنوان «هزاران مُنای دیگر در خطرند» موجب بروز واکنشهایی در میان گروهی از کاربران فضای مجازی و نویسندگان و تحلیلگران شد. نویسنده در یادداشت خود «مانع دوزبانه» را یکی از زمینههای بروز قتل ناموسی اخیر در اهواز قلمداد کرده بود و جای دیگری در یادداشت کوتاه خود به این موضوع اشاره کرده بود. نظری به نام کشورها و مناطقی که در صدر یادداشت مورد توجه قرار گرفته، بیپایهبودن ادعاهای ارتباط قتلهای ناموسی با مسائل زبانی و دوزبانهبودن را نمایش میدهد. آیا در مناطقی چون اقلیم کردستان عراق، جنوب عراق، اردن یا سوریه، دوزبانهبودن موجب بروز یا زمینه بروز قتلهای ناموسی شده است؟
2- پدیده قتلهای ناموسی وجوه حقوقی، جامعهشناختی و روانشناختی دارد و پژوهش جدی و روشمند درباره آن نیازمند مطالعهای میانرشتهای و با حضور تیمی از متخصصان رشتههای مختلف علوم انسانی است. بازگرداندن این موضوع به متغیرهایی چون زبان دوم و مانند آن نیازمند مطالعات عمیق و چندوجهی است. از آنجایی که نویسنده یادداشت مذکور دارای چنین تخصصی یا سابقه مطالعاتی نبوده و نیز گرایش قومگرایانه او در قالب دیگر یادداشتها و گزارشهای نویسنده مشهود است.
بنابراین چنین ادعایی بدون توجه به زمینههای عشیرهای و طایفهای و تعصبات اجتماعی و فرهنگی با استفاده ابزاری از مسائل قومی و زبانی، آورده دیگری برای فهم عمیقتر از علل ظهور و بروز قتلهای ناموسی عرضه نمیکند. بخشی از واکنشهای انتقادی صورتگرفته به یادداشت منتشرشده در روزنامه «شرق» نیز از این منظر صورت گرفت. درحالیکه روزنامه «شرق» در سالهای گذشته با مسئولیتپذیری ملّی واکنشهای مناسبی درباره پدیدههای مشابه نشان داده و در حوزه مباحث مرتبط با انسجام ملی و همبستگی ملی نیز کارنامه قابل دفاعی دارد.
3- گورستان سیوان در سلیمانیه یکی از نمادهای قتلهای ناموسی در جهان امروز است. گورستانی که بخش بزرگی از گورهای آن تنها با یک شماره مشخص شده است. از میان چند هزار گور این گورستان بخش عمدهای از آن ویژه مقتولانی است که به بهانههای ناموسی در اقلیم کردستان عراق کشته شدهاند.
در یکی از آخرین خبرهایی از این دست در دوشنبه 11 بهمن وقوع قتل ناموسی در دهوک در اقلیم کردستان عراق بازتاب بینالمللی گستردهای در پی داشت. چند سال پیش نیز قتل دعا اسود خلیل در اقلیم کردستان عراق بازتاب بینالمللی زیادی داشت. در برخی از این قتلها بستگان و خویشاوندان حتی با بازگشت از کشورهایی اروپایی مانند سوئد و آلمان در اقدامی جمعی یا فردی مبادرت به قتل ناموسی کردهاند. در قتل اخیر دوسکی آزاد در دهوک برادر وی از آلمان به قصد قتل وی عازم اقلیم کردستان عراق شده بود. همچنین وقوع قتلهایی از این دست در جنوب عراق در مجاورت مرزهای کشور در استان خوزستان با عراق نیز قابل توجه است. این مستندات و نیز وقوع قتلهای ناموسی در عربستان و سوریه و دیگر کشورهای عربی مهمترین ادعای یادداشت «هزاران مُنای دیگر در خطرند» را ابطال میکند و نشان میدهد نویسنده یادداشت به دلیل تعصبات قومی و زبانی نتوانسته درک دقیق و درستی از موضوع ارائه کند و با دادن آدرس اشتباه در عمل به گمراهکردن افکار عمومی درباره ریشهها و زمینههای این حادثه دامن زده است. 4- قتل ناموسی اخیر در اهواز بازتاب قابل توجهی در کشور داشت و به شوک و بهت عمومی در کشور منجر شد. در سالهای گذشته استان خوزستان شاهد نمونههای متعددی از قتلهای ناموسی بوده است. ضعف قوانین در برخورد با پدیده قتلهایی از این دست یکی از موضوعات جدی و مورد توجه انتقادی تحلیلگران بوده است. بازاندیشی در ماده 630 قانون مجازات اسلامی از مطالبات این دسته از تحلیلگران است. بر این مبنا برخورد جدی و مجازات قاتلان بدون توجه به جنسیت قاتل و مقتول یکی از عوامل بازدارنده در وقوع قتلهایی از این دست تلقی میشود. در بسیاری از کشورها با تجدیدنظر در قوانین، مجازاتهای سنگینی با هدف بازدارندگی و برای مقابله با وقوع این جرائم تعریف شده است. 5- افزون بر این کاستی حقوقی یکی دیگر از کاستیهای این حوزه کمتوجهی رسانههای پربیننده مانند صداوسیمای کشور به این دست از آسیبهای اجتماعی است. گفتوگوهای تحلیلی و جدی و تولید گزارشهای انتقادی میتواند به آگاهیبخشی عمومی درباره این پدیده و پدیدههای مشابه منجر شود. کاستیهای این حوزه را رسانههای برونمرزی برای مخاطب داخل کشور پر میکنند. وقتی وجدان عمومی در برابر پدیدهای به بهت و شوک فرومیرود، وظیفه حرفهای رسانههای پربیننده آگاهیبخشی فوری، متنوع و جدی و کارشناسی درباره پدیده مورد نظر است. این مهم در دستور کار جدی و فوری رسانههای پربیننده کشور نیست. 6- کمتوجهی نظام دانشگاهی و نهادهای پژوهشی کشور به مسائل پیشروی جامعه ازجمله در حوزه علوم انسانی از دیگر کاستیهای این دست از مباحث است. شوربختانه همزمان با افزایش کمّی شمار دانشگاههای کشور کمتوجهی به مسائل بنیادین کشور به روی دیگر سکه در آموزش عالی مبدل شده است.