برجام؛ نه یک توافق، یک افق!
چرا در حالی که با وجود برخی مشکلات و مخالفتها (دلواپسان داخلی و خارجی) احیای برجام قریبالوقوع به نظر میرسد، شاهد شور و شوق در جامعه نیستیم؟! تمام اخبار از امضای توافق حکایت میکند، اما برخلاف سال 94 که نبض جامعه با ضربان این مذاکرات میزد، جز بالا و پایینشدن چندصدتومانی دلار و طلا یا چنددرصدی بورس، کمتر جنبش و حرکتی را در سطح جامعه مشاهده میکنیم. چرا؟! البته این روزها و پس از تجاوز روسیه به خاک اوکراین، فضای ذهنی جامعه معطوف به این حادثه بسیار تلخ و هولناک است، اما قبل از آن نیز مذاکرات برجام کمتر توجه جامعه را برمیانگیخت و عمدتا تیتر رسانهها و موضوع سخنان مقامات و تحلیل کارشناسان بود. این در حالی است که به هر حال مهمترین دستاورد این توافق، گشایشهای اقتصادی است که اکنون مهمترین معضل جامعه است. تقریبا کمتر کسی است که هنگام خرید مایحتاج روزانه از افزایش عجیبوغریب قیمتها دچار سرگیجه نشود و به دلیل ناتوانی در هماوردی در این میدان، سپر نیندازد و کالا و خدماتی را از سبد زندگی خود حذف نکند؛ از گوشت و مرغ گرفته تا کفش، لباس، سفر، میهمانیرفتن و میهمانیگرفتن و خوردن یک ساندویچ همراه خانواده. این البته وضعیت طبقات متوسط جامعه است؛ والا مگر اجارهخانه یا هزینههای یک بیماری و دوا و درمان ساده و... رمقی برای فکرکردن به کفش، لباس، سفر و... برای گروههای بزرگی از اقشار و طبقات کمدرآمد جامعه بهجا میگذارد؟! شرایطی آنچنان حاد که بالاترین مقامات و ازجمله رئیس دولت را هر روز به صدور دستوراتی برای رفع فقر و کاهش قیمت کالاها و خدمات و اجارهخانه و... وامیدارد! اما چرا توافق برجام که میتواند با رفع تحریمهای نفتی، افزایش توان صادراتی، آزادسازی داراییهای بلوکهشده کشور و... به افزایش درآمدهای ارزی و ریالی و توان مالی دولت منجر شود، چندان مورد توجه و استقبال جامعه نیست؟! شاید چند پاسخ بتوان به این پرسش داد:
- تصور و تحلیل جامعه از زودگذربودن این اتفاق و موقتیدانستن این توافق با توجه به سرنوشت برجام اول.
- باورنداشتن به اینکه ثمره این توافق بتواند در زندگی مردم بهعنوان یک شهروند عادی تأثیرگذار باشد و بخشی از این ثروتهای آتی را روانه بهبود کار و زندگی مردم و خانوادههایشان کند.
- وجود معضلات دیگر اجتماعی و سیاسی همقدوقواره مشکلات اقتصادی که رفع تحریمها و انجام توافق برجام، تأثیر مستقیمی در حل آنها ندارد و... .
به نظر میرسد باور اجتماعی چنین است که توافق هستهای به تنهایی نمیتواند سبب بهبود شاخصهای زندگی در این سرزمین شود و «افق» نویی را بگشاید؛ افقی که امید و روشنی را جایگزین ابهام و ناامیدی کند. اینکه مقداری پولهای بلوکهشده کشور آزاد شود، گیریم 30 یا 40 میلیارد دلار (که البته بخش مهمی از آنها قبلا پیشخور شده و بانک مرکزی مابازای آن ریال منتشر کرده است) یا با افزایش فروش نفت و صادرات غیرنفتی ارز بیشتری روانه خزانه دولت شود -که برف خواهد بود و آفتاب تموز در برهوت این چندساله- نمیتواند افقی نو و امیدوارکننده از نظر بسیاری از مردم باشد. به نظر میرسد اگر بخواهد چنین شود و برجام از یک توافق محدود سیاسی با ثمرات محدود اقتصادی خارج و پشتوانه دولت در برابر انبوه مشکلات و بحرانهای فعلی و آتی شود، لازم است:
- آزادیهای اجتماعی و حقوق شهروندی در چارچوب عرف و هنجارهای جامعه ارتقا یابد و محترم شمرده شود. گشایش سیاسی در خارج و طرح صیانت در داخل با هم ناسازگارند.
- فضای سیاسی باز و امکان حضور نهادهای نمایندگیکننده مردم در احزاب سیاسی، صنفی، مدنی و... در عرصه تصمیمگیریها فراهم و حاکمیت قانون برقرار و عفو عمومی اعلام شود.
- ضرورت حیاتی انجام اصلاحات ساختاری در اقتصاد با هدف کاهش تورم و افزایش رشد اقتصادی و اشتغال مولد و حذف انحصارات و رانتها مرکز توجه قرار گیرد؛ که این موارد جز در قالب یک برنامه و راهبرد مشخص و از طریق محور قراردادن علم اقتصاد و گماردن نیروهای کارشناس و شایسته در مراکز تصمیمگیری و امنیت سرمایهگذاری و رفع انحصارها و ایجاد فضای رقابتی ممکن نیست.
در واقع به موازات برجام خارجی و برقراری ارتباط و تعامل مثبت با جهان (همه جهان و نه یکی، دو قدرت خاص)، نیازمند برجام داخلی هستیم. باور به اینکه ثروت اصلی یک کشور، امید مردم آن به آینده بهتر و اعتماد و اطمینان به کارآمدی سیستم است و وظیفه حکومتها فراهمکردن بسترهای لازم برای رشد و شکوفایی استعدادها و خلاقیتهای مردم در جهت توسعه و پیشرفت سرزمین مادریشان؛ ورنه سرازیرشدن کوهی از دلار، ریال، کالا و... دردی را از جامعه دوا نمیکند و بر دردها نیز میافزاید؛ شاهد مثال، همین یک دهه قبل و دولت مهرورز و برباددادن صدها میلیارددلار و... و شلختگی در گفتار و رفتار سیاسی و تحمیل چند قطعنامه به کشور و تحریمها و... و انداختن سنگی که بیش از یک دهه است همه به دنبال درآوردن آن از چاهاند و... . احیای برجام، احیای یک قرارداد و توافق صرف نیست؛ ضرورت تغییر نگاه ما به جامعه و جهان است؛ احیای امید و آرزوهایی است که سال 94 جوانه زد و در سال 96 با شرکت بینظیر مردم در انتخابات ریاستجمهوری گل داد و... آیا پژمرد؟!