نوروز ایرانی و شهرداری تهران
در دنیای امروز نمادهای انسجامبخش جایگاه ویژهای در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای دولتها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی دارند. افزایش نشاط اجتماعی، تقویت سرمایه اجتماعی و رشد مشارکت اجتماعی از آوردههای این توجه اساسی به نمادهای انسجامبخش است. ایران به عنوان کشوری با تاریخی هزارانساله میراثدار نمادهای انسجامبخش تاریخی، فرهنگی و تمدنی بسیاری است.
در دنیای امروز نمادهای انسجامبخش جایگاه ویژهای در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای دولتها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی دارند. افزایش نشاط اجتماعی، تقویت سرمایه اجتماعی و رشد مشارکت اجتماعی از آوردههای این توجه اساسی به نمادهای انسجامبخش است. ایران به عنوان کشوری با تاریخی هزارانساله میراثدار نمادهای انسجامبخش تاریخی، فرهنگی و تمدنی بسیاری است. نوروز و زبان فارسی ازجمله این نمادهاست. در این میان نوروز و آداب و رسوم پیشین و پسین این آیین کهن مانند چهارشنبهسوری تا واپسین روزهای آن یعنی سیزدهبدر، یکی از نمادهای جهانی و شناختهشده زندگی اجتماعی، فرهنگ و تاریخ و تمدن ایرانی است. پدیدهای که بنا بر گزارشهای تاریخی در سدههای طولانی بخشی حذفناشدنی از «ایرانیت» ایرانیتباران در ایران بزرگ فرهنگی بوده و هست. بنابراین نوروز در بنیان خود کارکرد همبستگیافزا و انسجامبخش و البته شادیآفرین داشته است. گزارش تاریخنویسان دوره اسلامی نشان میدهد با هجوم اعراب به ایران به تدریج محدودیتهایی برای نوروز اعمال شد؛ از مخالفت با برگزاری جشن نوروزی تا دریافت خراج و افزون بر آن مالیات و هدایا و حتی گاه برخورد خشن با برپاکنندگان جشنهای عمومی نوروز از یمن تا موصل و در شمال و جنوب و باختر و خاور ایران فرهنگی ازجمله محدودیتهایی است که در گزارشهای تاریخی، ازجمله اعمال فشار حجاج بن یوسف ثقفی به مردم عراق در مخالفت با برگزاری جشن نوروز، مورد توجه قرار گرفته است. اما این سختگیریها نهتنها نتیجهای برای حذف نوروز نداشت بلکه به تدریج در دوره عباسی حتی نوروز به دربار خلفای عباسی نیز راه یافت و آیینهای نوروزی در دربار خلفای عباسی زینتبخش مجالس آنان شد. افزون بر آن در میان نویسندگان و شعرای عرب نیز نوروز جایی برای خود یافت. در نوروز اسطوره، افسانه، ادبیات، سنتها و رسوم هر یک کارکردی در دیرپا کردن و استمرار این سنت تاریخی داشتهاند. بیدلیل نیست که در میان تاریخنویسان دوره اسلامی از طبری و مسعودی و یعقوبی تا تاریخنویسان دوره جدید نوروز همواره مورد توجه قرار گرفته است و شعرای بزرگ ایرانی مانند فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی، نظامی گنجوی، شهریار و بسیاری دیگر از بزرگان ادب و فرهنگ ایرانزمین نیز در شعر خویش نوروز را فرخنده داشتهاند. مروری بر نامهای نویسندگان، مورخان و شعرایی که به نوروز پرداختهاند، گزارشگر اهمیت نوروز در جغرافیای بزرگی است که افزون بر ایران امروز، بخشهای بزرگی از قفقاز، عراق، ترکیه و آسیای مرکزی تا هند و کشور چین را دربر میگرفته و میگیرد. همچنین استمرار تاریخی هزارانساله این جشنها نیز وجه دیگری از اهمیت نوروز را برجسته میکند. گذر زمان، فشار برخی خلفای دوره اسلامی از بنیامیه و بنیعباس تا هجوم مغولان و نیز وزش توفانهای دوره تجدد هیچیک نتوانسته بر این جشن دیرپا و گرامیداشت آن از سوی ایرانیان خدشهای وارد کند. با چنین ظرفیتهای فرهنگی و تمدنی بزرگی که نوروز به عنوان یکی از عناصر «ایرانیت» ایرانیان دارد، ضروری است که سیاستگذاران و برنامهریزان کشور توجه جدیتری به این مهم داشته باشند. شوربختانه در دهههای اخیر به اندازه ظرفیتها و اهمیت این یادگار تمدنی و تاریخی توجه جدی به مقوله نوروز صورت نگرفته است. در آخرین دست از این کمتوجهی میتوان به رویکرد شهرداری تهران در نوروز 1401 توجه کرد. پیش از نوروز شهرداری در برپایی جشنهای ماه شعبان از ظرفیتهای خود استفاده زیادی کرد؛ درحالیکه در نوروز خبری نبود. چنین رویکردی ضمن آنکه نشانی از بیمبالاتی دارد، پیامدهایی ازجمله ایجاد شکافهای هویتی و تقویت این شکافها را در پی دارد. در شرایط پیچیده و دشوار امروز ایران هر نوع تلاش برای تعمیق شکافهای اجتماعی میان ملت ایران میتواند اثرات نگرانکنندهای داشته باشد. قطبیسازی جامعه از طریق توجه به بخشی از عناصر فرهنگی و تاریخی و تمدنی و بیتوجهی به دیگر عناصر از مهمترین تحریککنندههایی است که شکافهای موجود را فعال میکند. اصرار بر چنین رویکردهایی آب به آسیاب دشمنان این کشور ریختن است. در همین نزدیکیها کشور سعودی با صرف 140 میلیون دلار قصد دارد روایت سینمایی از «جنگ ذوقار» علیه ایرانیان را تولید کند. فیلم 300 ساخته زک اسنایدر نیز که در سال ۲۰۰۶ اکران شد، بر تاریخ ایران دوره خشایارشاه متمرکز بود. همچنین اعلام نفی نوروز توسط طلبههای حاکم بر افغانستان وجوه دیگری از دشمنی با میراث تمدنی ایران بزرگ فرهنگی را نمایش میدهد. آیا تهیه چنین فیلمها و نفی عناصر تمدن ایرانی تصادفی است؟ آیا در درون کشور چنین بیمبالاتی و بیمهری به تمدن ایرانی نیز تصادفی است؟