|

خشت اول متروپل‌ها

آبادان زیر آوار ماند، خشت اول ساختمان متروپل، بد نهاده شد. داستان همیشگی خشت اول؛ همان خشتی که نه‌فقط آبادان که همه ایران را ماتم‌زده کرد. اما خشت اول را چه کسی بنا نهاد؟ مالک؟ مهندس؟ ناظر؟ شهردار؟ شورای شهر؟ استاندار؟ وزیر مسکن؟ رئیس مجلس؟ رئیس دولت؟ چه کسی و چه کسانی؟

افشین امیرشاهی روزنامه‌نگار

آبادان زیر آوار ماند، خشت اول ساختمان متروپل، بد نهاده شد. داستان همیشگی خشت اول؛ همان خشتی که نه‌فقط آبادان که همه ایران را ماتم‌زده کرد. اما خشت اول را چه کسی بنا نهاد؟ مالک؟ مهندس؟ ناظر؟ شهردار؟ شورای شهر؟ استاندار؟ وزیر مسکن؟ رئیس مجلس؟ رئیس دولت؟ چه کسی و چه کسانی؟ مسببان واقعی خشت‌های اول چه کسانی هستند و خشت‌های اول در دست چه کسانی؟ خشت‌خشت معماری‌شان کج بوده است، آنها که نمی‌دانند چگونه باید معمار باشند. همین می‌شود که همیشه باید از آخر کار واهمه داشته باشیم. متروپل فقط یک نمونه است. متروپل‌های بسیاری بر سر ما آوار شده است. آوار غم، آوار فقر، آوار بی‌پناهی، آوار ناامیدی، آوار اندیشه‌های کج و مدام آوار پشت آوار. خشت‌های کج و نتیجه‌های کج. اکنون زمان آواربرداری رسیده است. هر خشت، راه نفس‌کشیدن عزیزی را حبس کرده است. خشت‌های کج، جایی برای نفس‌کشیدن نمی‌گذارند. معماران‌شان بنایی آفریدند که ارمغان آن مرگ بود و ویرانی. زیر هر خشت یک پیکر بی‌جان و گرامی نهفته است و برداشتن هر خشت یعنی رسیدن به یک جان از نفس‌افتاده. شاید ما هم نفس‌هایمان به شماره افتاده است و نمی‌دانیم. ثانیه‌های کشداری که نفس‌کشیدن را سنگین می‌کند. آوار انتظار، آوار زمان، گویی همه زیر آوار زندگی می‌کنیم. زندگی شده دیوار و آوار. حادثه تلخ آبادان فقط یک بخش کوچک از مدیریت پراشتباه جامعه است. این حادثه یک بار دیگر کاستی‌های فراوان سیستم مدیریت در کشور را عیان کرد. یکی از دلایل این رخداد به مسئله فساد و به‌خصوص فساد سیستماتیک در کشور برمی‌گردد. فساد در سال‌های گذشته ناکارآمدی را تقویت کرده و مانع هر نوع تغییر شده است. فسادی که یک روش مناسب برای کسب ثروت و رشد فردی شده است. به‌طوری‌که برخی افراد یا گروه‌ها از قواعد اخلاقی و قانونی تخطی می‌کنند و خیلی راحت به ثروت‌های کلان می‌رسند و با همین ثروت‌ها به فعالیت‌هایشان ادامه می‌دهند یا از کشور فرار می‌کنند. فساد سیستماتیک، مردم، نهادها و دستگاه‌های مختلف را مقابل یکدیگر قرار داده است؛ مردمی که می‌بینند فرصت‌های جامعه عادلانه توزیع نمی‌شود و آینده‌ای روشن پیش‌روی خودشان نمی‌بینند. پس طبیعی است که اعتماد اجتماعی در پایین‌ترین سطح ممکن قرار گرفته باشد. 

اعتراضات دامنه‌دار مردم آبادان و همدردی مردم سایر شهرهای کشور با آنها به علت فروریختن متروپل نشان از سست‌شدن پیوندهای مردم با مسئولان و عمیق‌تر‌شدن شکاف دارد. واکنش‌های تند مردم به این حادثه غمبار را می‌توان ناشی از بی‌اعتمادی گسترده مردم به مسئولان و نارضایتی‌شان از وضع عمومی تفسیر کرد. زمانی که مردم از بهبود زندگی‌شان ناامید باشند یا برای تغییر وضع خودشان چشم‌انداز روشنی نداشته باشند، زمینه برای اعتراض و بیان نارضایتی آنها مساعد می‌شود. در آوارشدن متروپل موضوع این است که مردم آن را یک حادثه مانند هرجای دیگر دنیا نمی‌بینند.

حادثه متروپل می‌گوید حال مردم ایران خوب نیست. متروپل نشان داد باید هرچه زودتر آواربرداری‌های دیگری انجام شود. آواربرداری از همه تصمیم‌ها و اقدامات نادرست در عرصه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و جامعه همراه با عذرخواهی بابت همه خشت‌هایی که کج بنا شده است.