|

خانه‌های قدیمی قطب‌نمای ما در شهر

خانه 70‌ساله ما در نبش خیابان سی‌تیر در مرکز تاریخی شهر تهران را همه دوست دارند؛ اگرچه نه نمای سنگی دارد و نه آسانسور. این ساختمان چهار‌طبقه نه اسکلت بتنی دارد و نه اسکلت فلزی، اما دیوارهای باربر عریض و ضخیمی دارد که اگر زلزله هفت یا هشت ریشتر نیاید، ساختمان محکم و پا‌برجا خواهد ماند.

  خانه 70‌ساله ما در نبش خیابان سی‌تیر در مرکز تاریخی شهر تهران را همه دوست دارند؛ اگرچه نه نمای سنگی دارد و نه آسانسور. این ساختمان چهار‌طبقه نه اسکلت بتنی دارد و نه اسکلت فلزی، اما دیوارهای باربر عریض و ضخیمی دارد که اگر زلزله هفت یا هشت ریشتر نیاید، ساختمان محکم و پا‌برجا خواهد ماند. هنوز بسیارند در محلات شهرهای ما خانه‌های قدیمی و زیبایی که ارزش نگهداری دارند. چند سالی هم هست که آن نگاه کاسبکارانه و مخرب شهرداری‌ها و خود مالکان به این نوع خانه‌ها اندکی عوض شده و با گشتن در شهر و به‌خصوص گردش پیاده در خیابان‌های مرکز شهر بعضی از این خانه‌ها را می‌بینیم که به شکلی زیبا بازسازی شده‌اند. خانه‌هایی تک‌واحدی و اغلب دوطبقه هم هستند که با اندکی دست‌کشیدن به سر و رویشان هنوز ده‌ها سال می‌توانند به شادی عمر کنند. اقلا صد تایشان تا همین امروز در تهران به کافه‌هایی دلنشین تبدیل شده‌اند که در مرکز شهر تهران همه را از پیر و جوان به خود فرامی‌خوانند تا ساعتی را با فراغ‌بال در این فضاهای دوباره کشف‌شده حیاط و باغچه‌دار شهرمان به گپ‌و‌گفت بنشینند و در کنار هم اوقاتی را به خوشی بگذرانند. همه غلغله‌اند! (حتی روزنامه شرق و دیگر رسانه‌ها هم هرکدام کافه باز کرده‌اند تا مصاحبه‌هایشان در محیط مفرح‌تری شکوفا و منعقد شود). اما چه عواملی باعث شد در چند دهه اخیر تمام این خانه‌های قدیمی و زیبا تخریب بشوند و جای خود را به ساختمان‌های چندین طبقه و اغلب زشت‌تر بدهند؟ و چه کنیم که این روند ادامه پیدا نکند؟‌برخی منتقدان جدی‌تر میراثی عقیده دارند که در نگاه عمومی به بناهای تاریخی به‌عنوان نمونه‌های شاخص از هنر و معماری کشورمان، نهاد میراث فرهنگی نه‌تنها موظف است با ثبت ملی این بناها شرایط بازدیدشان را برای مردم امروزی فراهم کند، بلکه نهایت تلاش خود را جهت حفاظت از آنها برای آیندگان مصروف کند. این حرف برای عمارت‌های شاخص تاریخی درست است، اما تکلیف بقیه خانه‌های باارزش کوچک‌تر و غیرشاخص چه می‌شود؟ شوربختانه وسع سازمان میراث فرهنگی نمی‌رسد خانه‌های زیبای بافت‌های قدیمی شهرها را بخرد و حفاظت کند. 

مالکان و به‌خصوص ورثه متعدد این بناهای قدیمی هم به‌خاطر همین موانعی که ثبت ملی بنا برای تخریب و سپس نوسازی آن در چندین طبقه یا حتی برای تعمیر بنا ایجاد می‌کند، اصولا زیر بار ثبت نمی‌روند. درحالی‌که در بسیاری کشورها ثبت‌شدن بنا جزء افتخارات مالکان محسوب می‌شود، در کشور ما حتی اگر بنایی ارزشمند ثبت هم شده باشد، صاحبان خانه به‌راحتی با مراجعه به دیوان عدالت اداری آن را از ثبت میراث خارج می‌کنند. چنین شد که ما طی سالیان، بسیاری از یادگارهای قدیم و مهم شهرهایمان را از دست دادیم. درحالی‌که شاهدیم در شهرهایی مثل دوبی و کشورهایی مانند قطر چگونه همان چهار بنای قدیمی‌ترشان را مرمت می‌کنند و عزیز می‌دارند.

‌شکی نیست که قانون‌شدن هر گرایشی با فرهنگ مردم و درجه مدنیت آنها رابطه مستقیم دارد. اگر کار مستغلات و بساز‌و‌‌بفروشی حرف اول را زده است و ساختمان‌های قدیمی را بدون ذره‌ای تأمل و توجه به خاطرات‌مان «کلنگی» نامیده‌ایم و به دنبال پول‌درآوردن از مترمربع اضافه بنا و طبقات بوده‌ایم، باید بدانیم که خودمانیم که با همدستی شهرداری‌ها و سازندگان، این بلا را بر سر شهرها و محلات‌مان آورده‌ایم، درحالی‌که با حفظ ساختمان‌های قدیمی می‌توانستیم به نتایج بهتری برسیم؛ به‌ویژه در مراکز شهرها که تغییر کاربری و عملکرد بناهای قدیمی، یعنی تبدیل بنا به مکان اداری، تجاری یا گردشگری (کافه و رستوران و هتل کوچک) هم می‌توانست به کمک حفظ بنای متشخص بیاید. به نظر می‌رسد هنوز هم دیر نشده است. قائل‌شدن به تسهیلاتی از سوی شهرداری و ادارات میراث و بانک‌ها هنوز می‌تواند به ماندگاری این بناهای قدیمی کمک کند. این اقدامات می‌تواند از بخشودگی برخی عوارض شهرداری تا باز‌گذاشتن دست مالکان در تعمیرات و حتی تغییرات، تا ایجاد امکان گرفتن وام‌های بانکی برای مرمت و استحکام‌بخشی، تا برعهده‌گرفتن بخشی از هزینه‌ها توسط دولت و... را در بر گیرد و شاید وزارت میراث بتواند با وضع مقررات و توصیه‌های جدید و کسب باورمندی بیشتر برای خود به‌عنوان حافظ بناهای ارزشمند، نقش خود را پس از مدت‌ها تساهل بی‌جا در مقابل تخریب بافت‌ها و بناهای قدیم دوباره بر عهده بگیرد.

ساختمان ما را دوستان من ثبت میراث کردند. ساختمان آجر بهمنی است. راه‌پله «موزائیک درجا» و پنجره‌های سرتاسری رو به حیاط دارد که نور را به خود راه می‌دهد. داخل واحدها نقشه‌ای جمع‌و‌‌جور دارد. از فضای حیاط و پشت‌بام مشترکا استفاده می‌کنیم و به جرئت می‌توان گفت که فضای خانه به‌نوعی باعث دوستی همسایه‌ها هم شده است. حال می‌توان پرسید: چرا مرمت و احیای خانه‌های قدیمی را در شهرهایمان جدی نگیریم؟