جای خالی درک
مهندس میگوید چند ماه پیش همسرم از مطب دکتر قرار بود به منزل برگردد. چون شب بود، از او خواستم برود کنار کیوسک نیروی انتظامی دورِ میدان ونک تا برای او اسنپ بگیرم. اسنپ گرفتم و به راننده پیام دادم که کجا همسرم را سوار کند.
- مهندس میگوید چند ماه پیش همسرم از مطب دکتر قرار بود به منزل برگردد. چون شب بود، از او خواستم برود کنار کیوسک نیروی انتظامی دورِ میدان ونک تا برای او اسنپ بگیرم. اسنپ گرفتم و به راننده پیام دادم که کجا همسرم را سوار کند. چند دقیقه بعد راننده گفت که همسرم را پیدا نمیکند. به همسرم زنگ زدم گوشی را برنمیداشت. مستأصل و نگران مدام به او زنگ میزدم بعد از چند دقیقه همسرم زنگ زد و بغضآلود گفت که به علت حجاب نامناسب بازداشت شده است و خواست که برای آزادکردنش به محلی که گفتهاند، بروم.
- از همکاری شنیدم که در چند روز اخیر دخترش از سوی هممدرسهایهایش طرد میشود. او گفت که دخترش چادری است و برای اینکه اذیت نشود، کمتر به حیاط مدرسه میرود و بیشتر ساعتهای تفریح تنها در کلاس میماند. باورنکردنی است در امالقرای اسلام -تهران- برای حفظ حجاب باید خون دل خورد.
- چندی پیش فردی روحانی از من پرسید در محلی کار میکند که تعداد زیادی جوان آنجا هستند. از این تعداد فقط سه نفر برای نماز صبح بلند میشوند؛ از نظر روانشناسی چه کنیم که این تعداد بیشتر شوند؟ گفتم شاید بهتر باشد قبل از آنکه بخواهیم این تعداد را زیادتر کنیم، حواسمان به این باشد که کاری نکنیم این سه نفر کمتر بشوند.
- امروز بیش از هر زمان دیگری به جایی رسیدهایم که درک همدیگر برایمان سخت شده است. درک رنج دیگران برای بعضی آدمها آسان نیست. انگار بعضی از ما قبول نداریم که ما مسئول مراقبت از دختری هستیم که میهمان ما بوده و به حریم ما وارد شده است. اینکه ما حافظ امنیت دیگران هستیم، به زبان نیست. نخستین اصل حفاظت از دیگران درک آنهایی است که اسمشان دیگری است؛ یعنی شباهت زیادی به ما ندارند وگرنه که میشدند عین ما. قبول کنیم درک نکنیم، درک نمیشویم. بشر از زمانی دنیای بهتری را تجربه کرد که فهمید بدون ساختن شمشیرهایی تیزتر و برندهتر هم روشهای دیگری برای راهیافتن به قلب دیگران وجود دارد؛ مثل شنیدن، قضاوتنکردن، برای عالم و آدم نسخه نپیچیدن و فهم حریم و حرمت دیگران.
- برای «خوب شنیدهشدن حرفهایمان» ابتدا باید «خوبشنیدن» را تمرین کنیم.