|

دعوت آقای اژه‌ای و دوراهی گفت‌وگو یا ...

در شرایطی که اعتراضات در یک‌ماهه اخیر سیر تحولات در جامعه ما را وارد مرحله کاملا نوینی کرده و نیز در شرایطی که پایبندی به اصل پرهیز از خشونت در تعاملات اجتماعی و سیاسی باید مبنای کار همه طرف‌ها باشد، دعوت آقای محسنی‌اژه‌ای به گفت‌وگو را باید به فال نیک گرفت و خواستار پایبندی ایشان به این دعوت و الزامات آن بود.

کوروش احمدی دیپلمات پیشین

در شرایطی که اعتراضات در یک‌ماهه اخیر سیر تحولات در جامعه ما را وارد مرحله کاملا نوینی کرده و نیز در شرایطی که پایبندی به اصل پرهیز از خشونت در تعاملات اجتماعی و سیاسی باید مبنای کار همه طرف‌ها باشد، دعوت آقای محسنی‌اژه‌ای به گفت‌وگو را باید به فال نیک گرفت و خواستار پایبندی ایشان به این دعوت و الزامات آن بود. اگرچه هم‌زمان حکم هشت سال زندان برای مصطفی تاجزاده که کنشگری خشونت‌پرهیز است و توصیه آقای اژه‌ای به قضات برای پرهیز از «دلسوزی بیجا» به اعتبار این دعوت لطمه شدیدی زده است اما با توجه به شرایط بسیار خطیر جامعه ما و آینده ترسناک پیش‌رو چاره‌ای جز آزمودن اعتبار این دعوت نیست. گفت‌وگو پیش‌شرط لازم برای ثبات اجتماعی و سیاسی است. نیاز به گفت‌وگو حکایت آفتاب آمد دلیل آفتاب است. تجربه دو، سه قرن اخیر ثابت کرده است که تنها کشورهایی به ثبات سیاسی و چرخش صلح‌آمیز نخبگان به‌عنوان پیش‌شرط قطعی تمرکز بر توسعه و رشد اقتصادی نائل شده‌اند که گفت‌وگوی مستمر همه با همه را مبنای کار قرار داده‌اند. در مقابل، تلاش برای اعمال تک‌صدایی هیچ‌گاه نتیجه‌ای جز بحران‌های متوالی نداشته است. بدون امکان گفت‌وگوی آزاد امکان سیاست‌ورزی زایا و پویا در هیچ جامعه‌ای وجود ندارد و بدون چنین سیاست‌ورزی‌ای حکمرانی خوب هرگز تحقق‌یافتنی نیست. اهمیت گفت‌وگو به حدی است که سازمان اجتماع در اصل حول آن و برای تحقق آن شکل گرفته است. یکی از کارکردهای اصلی ادبیات و رسانه‌های جمعی همیشه تسهیل گفت‌وگو و تبادل نظر بوده است. احزاب سیاسی آزاد یکی از لوازم تحقق گفت‌وگو و هدایت آن در راستای تصمیم‌گیری‌های سیاسی مشروع است. جامعه ما اکنون در یک مقطع تاریخی قرار دارد و دو راه به روی آن گشوده است: یک راه ما را از طریق گفت‌وگوی آزاد، بازتعریف سازمان جامعه حول آن و تهیه لوازم آن به ثبات و آرامش و تمرکز بر توسعه رهنمون می‌شود و راه دیگر سرانجامی جز هرج‌ومرج و خشونت نخواهد داشت. این مقطع تاریخی به دلایل زیر شکل گرفته است:

1- تحولات کمی که در چند دهه اخیر در زیر پوست جامعه ما در جریان بوده، در این مقطع دستخوش تحولی کیفی شده و در حال شکافتن پوسته است. گرایش به مدرنیته در همه ابعاد و فاصله‌گرفتن از سنت در همه اشکال آن در این دوره سرعتی بی‌سابقه یافته است. ناکارآمدی و سوءمدیریت حافظان اصلی سنت و روش‌های ناصواب و ناشیانه آنها برای متوقف‌کردن مدرنیته، به همراه سرعت‌گرفتن روند جهانی‌شدن و شیوع ابزارهای مدرن ارتباطی و اطلاع‌رسانی از دلایل اصلی سرعت‌گرفتن این روند بوده است. مهم اینکه این روند، چه مطلوب چه نامطلوب، بدون توقف و بازگشت‌ناپذیر است.
2- دختران و مادران آنها که در دهه 1360 با بسته‌شدن فزاینده فضاهای عمومی به روی خود مواجه شدند، در این چند دهه هر طریق ممکنی را برای اثبات توانایی‌های خود و غلبه بر محدودیت‌ها آزموده‌اند. موفقیت درخشان و تحسین‌برانگیز آنها در تحصیلات دانشگاهی، روند توانمندسازی زنان ایرانی را به مرتبه‌ای بی‌بازگشت و کم‌نظیر در سطح جهانی ارتقا داده است. برخورد این دختران توانمند با سد اشتغال، آنها را به تکاپویی سرسختانه برای رخنه در این سد کشانده است؛ به نحوی که اکنون حضور درخور‌توجه آنها در همه حوزه‌ها محسوس است. در چنین شرایطی، مطالبه حقوق و حضور برابر در جامعه به شکل‌گیری روندی منجر شده که تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند متوقف شود.

3- نوجوانان و جوانان با حمایت خانواده‌ها دیگر موتور مهم تغییر در جامعه ما هستند و این چیزی بیشتر و مهم‌تر از شکاف نسلی معمول در همه ادوار گذشته است. کنشگری بی‌سابقه این قشر اجتماعی اختصاص به ایران ندارد و پدیده‌ای شگرف و جهان‌شمول است. مشابه این کنشگری را تقریبا در همه مناطق جهان، از‌جمله اروپا و آمریکا و خاورمیانه شاهدیم. ده‌ها کنشگر نوجوان در سنین 15 و 16‌سالگی را می‌شناسیم که هریک جنبش‌هایی میلیونی را شکل داده‌اند. این نوجوانان با برخورداری از ابزار ارتباطی و اطلاع‌رسانی مدرن امکان یافته‌اند تا مسیرهای طولانی را در زمانی بسیار کوتاه‌تر در مقایسه با نسل ما بپیمایند. اولویت‌های آنها مطابق با خواسته‌های واقعی و عینی آنها و برکنار از انواع ایدئولوژی‌هایی شکل می‌گیرد که نسل ما را زمین‌گیر کرده بودند. اگر ما تصور کنیم که می‌توانیم با این قشر اجتماعی از دری جز در گفت‌وگو درآییم و به آنها امکان برابر برای ابراز نظر ندهیم، تنها خود را از امکان تأثیرگذاری مثبت و متقابل بر آنها محروم کرده‌ایم و کشور را بیش‌از‌پیش در مسیر بحران قرار داده‌ایم. رویه برخی رسانه‌های محافظه‌کار برای تخطئه کنشگری نوجوانان از طریق توهین و اتهام سکس‌زدگی حاکی از عدم درک این پدیده و مایه تأسف بسیار است.

4- سیاست خارجی ما نیز در یک ماه گذشته دستخوش تحولی شده که در 43 سال گذشته بی‌سابقه است. صرف‌نظر از اینکه دولت‌های غربی چه می‌گویند و چه مواضعی دارند (که در جای خود حائز اهمیت است) نکته مهم‌تر این است که جان‌باختن یک دختر جوان در ابتدای این دوره و پیشگامی زنان در اعتراضات انعکاس بی‌سابقه‌ در افکار عمومی بین‌المللی داشته و دلیل اصلی شرایط جدیدی است که برای سیاست خارجی ما رقم خورده است. همچنین، دولت‌ها و افکار عمومی جهانی که در چند دهه خود را با بنیادگرایی داعشی و القاعده‌ای از مبدأ خاورمیانه مواجه می‌دیده، اکنون انگیزه‌ای مضاعف برای حمایت از پدیده‌ای از همان مبدأ یافته که با شعاری یکسره متفاوت از زن و زندگی و آزادی می‌گوید؛ بنابراین صرف‌نظر از اینکه اعتراضات جاری در کشور چه سرنوشتی بیابد، نباید تأثیر آن بر سیاست خارجی را موقتی و گذرا به‌ شمار آورد.

در چنین شرایطی، به‌ویژه چاره‌ای جز گفت‌وگوی راستین برای جلوگیری از هرج‌ومرج و خشونت نیست؛ اما مهم است که گفت‌وگو تنها برای گفت‌وگو نباشد و معطوف به هدفی مشخص برای جلب اعتماد از دست رفته باشد. از آنجا که انتخابات آزاد همیشه یکی از راهکارهای اصلی برای تعیین سهم طرف‌های گفت‌وگو در اداره جامعه است، یکی از اهداف گفت‌وگو می‌تواند بررسی امکان برگزاری انتخاباتی با شرایطی متفاوت با گذشته باشد.