|

آرامش در امید به آینده است

آدمی با امید زنده است که نشانه سرزندگی و شرط سازندگی است. امید به آینده، دل را آرام و آماده تلاش برای ساختن فردا می‌کند. انسان امیدوار چشم به فردا دارد و دل پرامیدش او را پرنشاط می‌کند. نقطه مقابل آن، ناامیدی و ترس از فرداست که خشم می‌زاید و فریاد می‌آفریند.

آدمی با امید زنده است که نشانه سرزندگی و شرط سازندگی است. امید به آینده، دل را آرام و آماده تلاش برای ساختن فردا می‌کند. انسان امیدوار چشم به فردا دارد و دل پرامیدش او را پرنشاط می‌کند. نقطه مقابل آن، ناامیدی و ترس از فرداست که خشم می‌زاید و فریاد می‌آفریند. آدمی را عاصی و عصیانگر می‌کند. کسی که آینده را تاریک می‌بیند، به همه چیز معترض می‌شود. مسئله در این بحث کارشناسی نیست که آینده سیاه است یا روشن، مسئله در تلقی جامعه و به‌ویژه جوانان نسبت به آینده است؛ اگر جامعه‌ای به هر دلیل -به درست یا به غلط- آینده را سیاه ببیند، برمی‌آشوبد. تلقی جمعی و نگاه عمومی درباره آینده صرفا محصول کار رسانه‌های رسمی نیست تا ابلاغ شود‌ رسانه‌ها با اخبار امیدآفرین مردم را امیدوار کنند. بخش مهمی از تلقی و نگاه عمومی محصول تجربه‌های هر روزه و همین زندگی روزمره است. وضعیت جاری بیمه‌ها و هزینه‌های درمان، وضعیت اشتغال، کیفیت تولید داخلی، تورم و گرانی از جمله عوامل مؤثر در شکل‌گیری قضاوت درباره امروز و تلقی جمعی نسبت به آینده است. به کسی که دیگر نمی‌تواند همان پرایدی که 10 سال پیش خریده را بخرد، نمی‌توان گفت به آینده امیدوار باش چون در ساخت فلان قطعه جزء سه کشور اول دنیا هستیم. پیشرفت‌های علمی ارزشمندند اما برای مردم، فناوری نانو جای نان سفره را نمی‌گیرد. ملاک اصلی برای عموم، روند میزان قدرت خرید است. برای دانشجویی که احساس می‌کند کسب‌وکار در زیر سایه سیاه تحریم رونقی ندارد و نخواهد داشت، آینده روشن نیست. وقتی مدام خبر از مهاجرت کسی می‌شنود، خشمی ناگفتنی را فرومی‌خورد و از آینده ناامید می‌شود. میهمانی‌های خداحافظی برای دوستی که چمدان بسته است، ظاهری شاد اما باطنی تلخ و دلگیر دارد. واقعیت این است که امروز به مراتب بیش از دهه‌های قبل، مردم به اطلاعات دسترسی دارند و خود را با دیگر کشورها مقایسه می‌کنند، از این رو جوانی که می‌بیند کشور کوچک قطر به جایی رسیده که میزبان جام جهانی است، اما ایرانی که در دیرپایی تمدنی و دیرینگی تجددخواهی به هیچ روی با آن قابل قیاس نیست، همچنان درگیر مسئله ورود خانم‌ها به ورزشگاه است، احساس تحقیر می‌کند، خشمگین و ناامید می‌شود. جوانی که می‌بیند چگونه کشورهای مختلف جهان برای توسعه بیشتر گردشگری در رقابت هستند و در جذب ثروت برای مردم‌شان می‌کوشند و چه‌بسا کشورهایی که به‌مراتب کمتر از ایران ظرفیت طبیعی و فرهنگی برای توسعه گردشگری دارند، بیش از ما از این بازار برخوردارند، از آینده ناامید می‌شود. وقتی می‌بیند کارشناسان محیط زیست درباره بحران جدی فرونشست زمین هشدار می‌دهند و از خطرات جدی آن در آینده برای شهرها ازجمله اصفهان می‌گویند اما برنامه‌ای جامع و اقدامی جدی برای مقابله با آن مورد توجه نیست، ناراحت می‌شوند. 

با همه اینها، واقعیت این است که فراتر از یأس‌ها و ترس‌ها، تمامی ظرفیت‌های لازم برای ساختن یک آینده روشن در کشور وجود دارد و بی‌تردید می‌توان با اصلاح برخی سیاست‌ها، رویه‌ها و ساختارهای دارای اشکال یا کم‌کارآمد، جامعه را به آینده‌ای درخشان امیدوار کرد و تصویری جذاب و آباد از آینده برای جوانان ترسیم کرد؛ ایرانی بانشاط و ثروتمند با تنوعی قابل قبول از سلیقه و سبک و آرای سیاسی. ساختن این تصویر خواستنی و امیدبخش که جامعه را همدل و هم‌راستا به پویایی و تلاش وادارد، قطعا و بی‌تردید ممکن است. اقناع مردم به تحقق‌پذیری این آینده مطلوب تنها و تنها به اراده مسئولان بستگی دارد؛ چیزی که باید خود را در اصلاح رویه‌های حکمرانی نشان دهد.