|

جام جهانی و «من‌تومنِ» من با خویشتن

در روزهای اخیر این بنده حقیر با «منِ» خویش حسابی درگیر نزاع و نصیحت هستم و به‌ویژه بعد از باخت سهمگین تیم ملی فوتبال ایران مقابل منتخب فوتبالیست‌های کهکشانی انگلیس، این کشمکش بدتر هم شده است.

در روزهای اخیر این بنده حقیر با «منِ» خویش حسابی درگیر نزاع و نصیحت هستم و به‌ویژه بعد از باخت سهمگین تیم ملی فوتبال ایران مقابل منتخب فوتبالیست‌های کهکشانی انگلیس، این کشمکش بدتر هم شده است. در مقام یک روزنامه‌چی ورزشی و فوتبالی که تجربه حضور در بطن یک دوره از جام جهانی را هم دارم ‌(جام جهانی 2006 در آلمان نازنازی!)، حقیقتا رفتاری را که از سوی برخی عموم علاقه‌مندان به فوتبال با تیم ملی می‌شود، نمی‌پسندم و گاهی دلم می‌خواهد بروم از بالای پشت بام فریاد بزنم که «برادر، خواهر، آقا و خانم محترم نکنید این کارها را...» و اگر هم صدایم بین همهمه و شادی مردم از باخت تیم ملی گم شد، هم ممکن است خودم را بیندازم پایین بلکه این‌طوری اهمیت حضور و موفقیت در جام جهانی را اثبات کنم؛ اما خب می‌ترسم لاشه بی‌مقدار این حقیر هم وسیله‌ای شود برای استفاده‌های نادرست بعضی‌ها‌. از طرفی هم همان «منِ» خویشتن که هیولای درون شده، به من نهیب می‌زند که مگر تو در مقابل امواج مردم بیش از یک هوادار ساده فوتبال (شما بخوانید خس و خاشاک) هستی و باید مثل خیلی از طرفداران فوتبال که از خیلی چیزها به تنگ آمده‌اند، رفتار کنی و چنین و چنان... خلاصه به قول فوتبالی‌ها «من‌تومنِ» عجیبی است! اما خب چه می‌توان کرد که هرچه فکر می‌کنم، بیشتر به این نتیجه می‌رسم که این دیگ (فوتبال ملی در جام جهانی قطر) بیشتر برای مردم خودمان می‌جوشد تا دیگران و طبیعتا حتی دلم نمی‌خواهد یک تار موی هم در آن بیفتد. به هر حال به چشم خودم می‌بینم که بازیکنان تیم ملی که تخصص‌شان حمل توپ و دریبل و پاس و گل‌زدن است و هیچ سررشته‌ای در بازی سیاست ندارند، با چه ترفندهایی سعی می‌کنند همراهی خود را با مردم نشان دهند.

بازیکنانی که در مهم‌ترین رویداد ورزشی سال باید حواس‌شان دربست در راه تمرکز بر بازی خود و شیوه بازی حریف باشد، باید به این هم فکر کنند که اگر از سمت راست محوطه جریمه وارد شوند، کمتر فحش می‌خورند یا از سمت چپ سانتر کنند! یا اینکه چطوری بر وسوسه شادی‌کردن به خاطر گل‌زنی در جام جهانی غلبه کنند و حتی پشت دست هم‌تیمی‌‍‌شان بزنند که خدای‌نکرده حواسش پرت شده و از خوشحالی، نیشش تا بناگوش باز است! جان کلام اینکه تیم ملی فوتبال ایران همین حالا در یک جریان تاریخی تاب می‌خورد که در میان سطورش چیزی از سیاست نگاشته نمی‌شود. بگذاریم ستاره‌های ایران آن کاری را که باید و بلد هستند، انجام دهند و ماجراهای سیاسی و اجتماعی را هم از طریق ستاره‌های میدان همین حوزه‌ها دنبال کنیم. اگر هم می‌خواهید بنده حقیر را مورد لطف و عنایت خود قرار دهید، بدانید که ما هم خانه نیستیم و در سنگر رسانه و فرهنگ بیتوته کرده‌ایم.