|

علاج دولت بی‌رسانه

دولت رئیسی از ارتباط رسانه‌ای خود راضی نیست. تیم رسانه‌ای آن فشل است و نیاز جدی به اصلاح رویکرد و عملکرد دارد. برای همین دو هفته پیش، سپهر خلجی را جایگزین بهادری‌جهرمی، رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت کردند.

دولت رئیسی از ارتباط رسانه‌ای خود راضی نیست. تیم رسانه‌ای آن فشل است و نیاز جدی به اصلاح رویکرد و عملکرد دارد. برای همین دو هفته پیش، سپهر خلجی را جایگزین بهادری‌جهرمی، رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت کردند. قرار بود مجموعه بزرگ رسانه‌ای اصولگرایان، متشکل از رسانه ملی، خبرگزاری‌های بزرگ و اصلی، روزنامه‌ها و سایت‌های مهم خبری، یکپارچه در خدمت آقای رئیسی باشند؛ البته چنین هم شد. همه در خدمت‌اند، اما مسئله این است که اعتبار این رسانه‌ها نزد مخاطب ایرانی زائل شده است. رسانه که ساختمان و تجهیزات و خدم و حشم نیست. رسانه یعنی اعتبار؛ رسانه یعنی توان جلب توجه مخاطب. زوال اعتبار رسانه‌های بزرگ و متعدد اصولگرایان، یک‌شبه اتفاق نیفتاده است. آنها با دورشدن تدریجی از اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری و استفاده بی‌رویه از اعتبار رسانه برای پیشبرد اهداف جناحی و کنارزدن رقبای سیاسی، اعتماد مخاطبان را از دست دادند. صداوسیما با ده‌ها بخش خبری و بزرگ‌ترین تحریریه و دفاتر خبری استانی، در ناآرامی‌های سه ماه اخیر، کمترین تأثیر را داشت و عملا دست‌های خود را در برابر چند شبکه خبری ماهواره‌ای بالا برد. خبرگزاری‌های پُرطمطراق هم که از حیز انتفاع افتادند و نازل‌ترین دوران خود را سپری می‌کنند.

جریان قوی انتقادی علیه دولت و رئیس‌جمهور پدید آمده و توسعه یافته است. مردم موفقیت‌های دولت را باور ندارند؛ چون رسانه‌هایی که حامی دولت هستند، اعتبارشان را باخته‌اند. دولت خیال می‌کند چون تیم رسانه‌ای‌اش در انعکاس موفقیت‌ها به مردم کوتاهی کرده و دستاوردها به درستی اطلاع‌رسانی نشده، عرصه برای بیان انتقاد از عملکرد دولت از سوی مخالفان و منتقدان فراهم شده است. باید توجه داشت، مصرف رسانه‌ای جوانان تغییر کرده و رسانه‌های سنتی مرجعیت‌شان را از دست داده‌اند. اخبار وایرال‌شده توسط نخبگان معتمد مردم و نیز سلبریتی‌ها، بیشترین تأثیر را بر افکار عمومی می‌گذارد. دولت در این فضای رسانه‌ای، حامی محدودی دارد و جریان اصلی در اختیار مخالفان و منتقدان است. عملکرد ضعیف و پراشتباه کارگزاران دولت، برخی وزرا و صاحب‌منصبان منتسب به دولت، آتش کافی برای حمله رسانه‌ای فراهم کرده و تیم رسانه‌ای را به حاشیه رانده است.

تصور بر این است، دستگاه‌های رسانه‌ای دولت کاملا منسجم تحت راهبردها و دستورالعمل‌های خاصی فعالیت دارد و در موقعیت‌های مقتضی آرایش دفاع یا حمله به خودش می‌گیرد و در عین حال، بدنه‌ای از حامیان پروپاقرص حقیقی و حقوقی در حوزه رسانه، گوش‌به‌فرمان فرمانده رسانه‌ای دولت هستند تا جریان‌سازی یا حملات را خنثی کنند. آنچه من اطلاع دارم، در تیم رسانه‌ای دولت ما، نهادهای مختلفی، مستقل از هم مشغول به فعالیت‌اند. در یک سو سخنگوی دولت قرار دارد که حقوق‌دان است و سابقه معتبر رسانه‌ای ندارد. در سوی دیگر رسانه‌های وابسته به دولت مثل ایرنا، ایسنا و روزنامه ایران هستند. شورای اطلاع‌رسانی دولت هم ساختار مجزایی دارد و مستقل برای خودش فعالیت می‌کند. رسانه‌های منتسب به دولت هم در فضای اطلاع‌رسانی دولت فعال‌اند که مدیران هر یک از آنها در سازوکار متفاوتی منصوب می‌شود. مدیران روابط عمومی وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها هم معمولا بدون توجه به تخصص و بر اساس رفاقت و همسویی منصوب شده‌اند و هرکدام صرفا بودجه مصرف می‌کنند و ساز بخش خود را می‌زنند. در این آشفته‌بازار عموما عملکرد منسجم و یکپارچه دیده نمی‌شود و هر کدام حامی منافع بخش خودشان در فعالیت‌های رسانه‌ای هستند. چند نکته را برای علاج کار بیان می‌کنم. نکته اول، رویکرد دولت در قبال رسانه‌ها نیاز به اصلاح دارد. دولت باید صادق و نقدپذیر باشد. مردم‌داری کند. فرافکنی نکند. نشست‌های مرتب با رسانه‌های مستقل و صاحبان قلم دارای اعتبار نزد مردم داشته باشد. حامی روزنامه‌نگاران حرفه‌ای باشد و سکان رسانه‌های متعلق به خود را به دست افراد حرفه‌ای و معتبر بسپارد. در کشورهای پیشرفته، معمول این است که از بهترین و محبوب‌ترین روزنامه‌نگاران همسو در تیم رسانه‌ای دولت بهره ببرند و سخنگویان، افراد شناخته‌شده‌ای هستند که شخصا اعتبار بالای رسانه‌ای دارند.

نکته دوم، رسانه‌های اصولگرا در طول سالیان گذشته، از فعالیت حرفه‌ای دور افتاده و رسانه خود را به بوق تبلیغاتی تبدیل کرده‌اند و توجه به نیاز مخاطب، تلاش در جهت جلب اعتماد او و حفظ اعتبار رسانه، مغفول واقع شده است. رویکرد روزنامه فرهیختگان می‌تواند الگوی خوبی برای اصلاح رسانه‌های اصولگرا باشد. دولت مرزبندی خود را با رسانه‌های تندرو مشخص کند. آنها مورد نقد جدی جوانان و نسل جدید هستند و البته حمایت‌شان از دولت، تأثیر منفی دارد. اگر زور دولت می‌رسد، رویکرد امنیتی آنها را به رویکرد حرفه‌ای بازگرداند و اگر نمی‌تواند دست‌کم خود را بری از آنها نشان دهد.

نکته سوم، عملکرد تیم رسانه‌ای دولت، تابعی از عملکرد کارگزاران دولت است. قوی‌ترین تیم رسانه‌ای هم از ظاهرسازی مستمر و دامنه‌دار عملکرد اشتباه، عاجز است. ضرورت دارد کارگزاران ضعیف و ناموفق را پالایش کنند و شعارها و وعده‌ها، مرتب پایش شود. برای مثال شعار فراجناحی‌بودن دولت، کجا تحقق یافته است؟ کدام یک از مدیران قابل و توانمند جناح دیگر در ترکیب دولت به کار گرفته شده است؟

نکته چهارم، توجه جدی به اتمسفر خبری در فضای مجازی است. جو غالب در این فضا بر ضد دولت است. با اصلاح رویکرد و چند اقدام حرفه‌ای می‌توان آن را کمی تلطیف کرد و به تدریج شاهد ایجاد فضای متوازن و منطقی بود. باید توجه داشت که در این عرصه، اقدامات تخریبی، برخورد، انسداد و نظایر آن، دقیقا اثر عکس بر جای می‌گذارد.

نکته پنجم، حضور رسانه‌ای بین‌المللی است. وقایع سه ماه اخیر، چهره دولت را نزد مردم جهان، ملکوک کرده است. دیپلماسی رسانه‌ای مغفول واقع شده و از این ابزار مهم وکارساز، بهره‌ای گرفته نشده است. برنامه مستمر مصاحبه با رسانه‌های معتبر بین‌المللی، باید در برنامه رئیس‌ دولت لحاظ شود. انتشار یادداشت در روزنامه‌های بزرگ دنیا و ارتباط با رسانه‌های اصلی، اثرگذار خواهد بود.

نکته آخر اینکه شخص رئیس‌جمهور، فرد سخنوری نیست و سابقه سیاست‌پیشگی قبل از ریاست دولت نداشته، بنابراین نیاز جدی به پشتیبانی همه‌جانبه دارد و تیم رسانه‌ای صرفا اداری و جناحی، عاجز از ایفای این وظیفه بسیار سنگین است. پس نباید انتظار داشت با آمدن سپهر خلجی شرایط به کلی دگرگون شود. باید سپهری از بهترین متخصصان امر را فارغ از دیدگاه و گرایش، دور هم جمع کرد. اصلاح رویکرد، جرئت، جسارت و توان مقاومت بالایی می‌طلبد. رسانه، پاشنه آشیل دولت است. اگر کاری نکنند، بدجور خواهند باخت. بازیافت اعتبار رسانه‌های خودی، گام اول است.