|

‌برای یک دوست و همکار دوران سخت

خبر تأسف‌بار درگذشت دکتر شبان شهیدی‌مودب بسیاری از دوستان دور و نزدیک او را غافلگیر کرد. مرگ برای او بسیار زود و ناباورانه بود.

خبر تأسف‌بار درگذشت دکتر شبان شهیدی‌مودب بسیاری از دوستان دور و نزدیک او را غافلگیر کرد. مرگ برای او بسیار زود و ناباورانه بود. مرحوم شهیدی آن هنگام که آقای بورقانی ناگزیر به استعفا از پست معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد، عهده‌دار این مسئولیت سخت شد. همان دوران دشوار برای اصلاحات، روح آقای شهیدی را نیز مانند دیگران که تن به سختی داده بودند، می‌آزرد. روحش بسیار حساس و لطیف بود و سهمش از فشارهایی که مرتب بر دولت اصلاحات وارد می‌شد، کم نبود. چیزی که برایم جالب بود، آسان‌انگاری کارهای دشوار بود. اینک که تأمل بیشتری می‌کنم، می‌بینم با این فراز از کلام الهی بیگانه نبود: ونُیسّرک للیسری (اعلی: 8). آدم‌هایی هستند که کارهای مشکل برایشان آسان می‌نماید حتی اگر کاملا موفق نشوند بار را به سرمنزل مقصود برسانند. همین که کارهای سخت را آسان ببینی خودش موهبت کمی نیست. آقای شهیدی به نظرم چنین بود. او در ابتدای کار مسئولیتش، اداره کل مطبوعات داخلی را به من پیشنهاد کرد. من تا آن هنگام معاون مدیر‌کل بودم. بسیار اکراه داشتم بپذیرم، ولی به توصیه چند نفر از دوستان، پذیرفتم و همکاری‌ام با آن مرحوم شروع شد. اهل مشورت بود و همواره با صمیمیت، دوستی و نرم‌خویی کارها را با همکارانش پیش می‌برد و در تعاملات بیرونی موفق بود. در روابط انسانی با همه همکاران صفا و یکرنگی را می‌شد احساس کرد. اهل ریا نبود. اهل درد بود. اگرچه برای همه مشکلات انتظار نداشتم راه‌حل معجزه‌آسایی از آستین بیرون بکشد، اما از رهگذر همفکری با اهل نظر، روش عقلایی را در پیش می‌گرفت. اهل فرهنگ و از جنس همین افراد فرهنگی و دارای فهم، درک، سواد و دانش فرهنگی بود. قلمی روان و صمیمی داشت. اهل تحکم نبود و اگر می‌خواست خیلی جدی باشد، زود معلوم می‌شد که زیادی نمی‌توانست چنین باشد؛ چون آدم چالشی نبود و این به خاطر این بود که مؤدب بود. واقعا مؤدب بود. امروز که به اطرافم نگاه می‌کنم، کمتر چنین آدم‌هایی را می‌بینم که همیشه لبخندی در کنار چهره‌شان بدرخشد، به‌ طوری که حال آدم را خوب کند. برای همین می‌گویم که کارهای سخت را آسان می‌گرفت و در همین مورد هم همیشه به من تذکر می‌داد که زیاد در کارها جوش نزن. ولی نمی‌شد، هر کاری که می‌کردم واقعا نمی‌شد. بعدها فهمیدم که این از حسن من نبود که خیلی جدی باشم، بلکه درست به‌عکس. این را در آینه رفتار او آن هم خیلی بعدتر دریافتم. وقتی یک دوست قرآن‌شناس تعبیر فوق را از آیه‌ای که مورد اشاره قرار دادم، بیان کرد؛ اینکه اگر خدا عنایت کند، وجود برخی از بندگانش را برای کارهای سخت، مهیا می‌کند تا آن را چون باری سبک ببینند. آقای شهیدی برخلاف نظر برخی، همواره با جریان اصلاحات همراه بود و بنابراین سختی‌های این دوران را تحمل می‌کرد و هزینه آن را نیز می‌پرداخت. من از رهگذر همکاری و به‌ویژه دوستی با آن مرحوم چیزهای زیادی آموختم. اکنون از خبر مرگش متأسفم و به خانواده محترمش تسلیت می‌گویم.