جور دیگر باید دید!
جز ایران شاید هیچ کشور دیگری در جهان نباشد که با تغییر اراده مدیریت سیاسی معطوف به خیر همگانی، تحولی اساسی در مؤلفههای اقتصادی و معیشت و کسبوکار مردمش ایجاد شود. هیچ کشوری را درحالحاضر شاید جز ایران نتوان یافت که با تحول در نگاه سیاستگذارانش به امر توسعه، بتواند بهسرعت به صف کشورهای نوظهور و سپس توسعهیافته بپیوندد.
جز ایران شاید هیچ کشور دیگری در جهان نباشد که با تغییر اراده مدیریت سیاسی معطوف به خیر همگانی، تحولی اساسی در مؤلفههای اقتصادی و معیشت و کسبوکار مردمش ایجاد شود. هیچ کشوری را درحالحاضر شاید جز ایران نتوان یافت که با تحول در نگاه سیاستگذارانش به امر توسعه، بتواند بهسرعت به صف کشورهای نوظهور و سپس توسعهیافته بپیوندد.
همان اتفاقی که در کشور چین در حدود چهار دهه قبل رخ داد و این کشور را از جامعهای فقیر و توسعهنایافته به قدرت دوم اقتصادی جهان تبدیل کرد. اینکه چرا با وجود مزیتهای بسیار اقتصادی و سیاسی و اجتماعی (منابع فراوان انرژی و مواد معدنی، موقعیت استراتژیک و راههای سراسری و دسترسی به دریایی آزاد و امکان صادرات کالا به بازارهای منطقهای 400 میلیونی، نیروی تحصیلکرده و فرهنگ و تمدن غنی و...) رشد کمی داریم و توسعه پیدا نمیکنیم، سؤال بزرگ و تاریخی این سرزمین است. اینکه چرا در حال آبشدن و حذفشدن از نقشه تجارت جهانیم (رئیس مرکز پژوهشهای اتاق بازرگانی، 12/11) یا اینکه چرا باید به جای گریستن و خشمگینشدن، برای پیشبینی رشد 2.5 درصدی سال آینده وزیر محترم اقتصاد پایکوبی کنیم و به افتخار دولت محترم از جای برخیزیم (رشد اقتصادی سال آینده برای بسیاری از کشورهای دنیا ۱.۷ درصد پیشبینی شده است که این آمار برای ایران حدود ۲.۵ درصد رشد اعلام شد، وزیر اقتصاد، 15/11) و حتی رؤیای رشدهای بالای اقتصادی و هشتدرصدی وعده دادهشده را از سر بیرون کنیم؟! البته انصافا همه در دولت سیزدهم چنین نیستند. چنانکه مشاور همین وزیر اقتصاد برخلاف جناب وزیر رشد دو درصدی را رشد قابل قبولی نمیداند و حل مشکلات معیشتی مردم را با «رشد اقتصادی، مهار تورم، رفع ناترازی عملیاتی دولت و کاهش هزینههای تمامشده تولید» امکانپذیر میداند. (فولادگر، 15/11). اما سؤال اینجاست که چه کسی جز ایشان و امثال ایشان در مقام وزیر و معاون و مشاور و... قرار است این مسائل را حل کنند؟! گویی این مقامات نه مسئول اصلاح این وضعیت بلکه یا تأیید و توجیهکننده یا تحلیلگر و تفسیرکننده این وضعیت سخت دردناک عقبماندگی و فقر هستند و کسانی دیگر در جای دیگری غیر از دولت باید به فکر چاره و تغییر این وضعیت ناگوار باشند. بعد اقتصادی چرایی وضعیت نامطلوب رشد اقتصادی با وجود مزیتهای فراوان این سرزمین، بهوضوح روشن است. در همین روزهای اخیر دکتر مسعود نیلی در یادداشتی از این گفت که «اقتصاد ما در تله تحریمهای خارجی، سیاستگذاریهای غیرعلمی و بحران نبود سرمایه اجتماعی» گیر کرده و در «مهلکه تورمهای بسیار بالا» اسیر شده است و از بهمن ابرتورمهای چند هزار درصدی سخن گفت که مانند کشور ونزوئلا میرود که بر سرمان آوار شود و کلیت جامعه ایرانی را با خطر ازهمپاشیدگی مواجه کند (دنیای اقتصاد، 16/11). در چرایی بعد سیاسی ماجرای رشد و توسعهنایافتگی نیز کافی است نه به گذشتههای دور بلکه به همین چند سال قبل نگاهی بیندازیم. به سالهای 92 تا 96. سالهای پس از امضاشدن برجام و سیل حضور مسئولان و هیئتهای اقتصادی و سیاسی از کشورهای مختلف. سفر اولینبار رؤسای جمهور کره جنوبی و آفریقای جنوبی و سوئیس و نخستوزیر سوئد و... به کشورمان و اینکه از ایران بهعنوان چین دیگر یاد میشد. برجامی که طبق اخبار این روزها نفسهای آخرش را میکشد و بعضی مرگ آن را انتظار میکشند تا خیالشان کلا راحت شود! برجامی که بهحق میتوانست و هنوز شاید بتواند نهفقط کشور را از خطرات یک رویارویی احتمالی نظامی برهاند؛ بلکه درهای اقتصاد و امید به آینده را در منظر جامعه بگشاید. برجامی که نقض آن با رفتار بیخردانه رئیسجمهور سابق آمریکا به قول دکتر فرهاد میثمی، پزشک انساندوست و فعال مدنی که وضعیت بس دردناک او این روزها بازتاب وسیع اجتماعی داشته است، «میلیونها تن از هموطنان را به زیر خط فقر کشاند». شاید اشاره به نقلقولی از این جان عزیز و میهندوست که امید است هرچه زودتر آزادیاش را بازیابد، بعد دیگر چرایی عدم رشد و توسعهنایافتگی میهنمان را روشن کند. اینکه تا حقوق و آزادیهای مشروع و قانونی افراد و نهادها و تشکلهای صنفی و مدنی به رسمیت شناخته نشود و امکان نقد آزادانه و مسئولانه سیاستها و اقدامات ارکان قدرت فراهم نشود، تحقق رشد و توسعه سرابی بیش نخواهد بود. وضعیتی که در آن لازم نباشد انسانی جانش را سپر جان انسانی دیگر کند؛ بلکه همه انسانها مانند «آفتاب بیدریغ باشند در دردها و شادیهایشان و با نان خشکشان / و کاردهایشان را جز از برای قسمتکردن بیرون نیاورند». (احمد شاملو). توسعه و پیشرفت ایران بهسرعت دستیافتنی است، اگر در نگاه مدیریت سیاسی، جهان طور دیگری معنا شود و درخت حکمرانی با صلح و آشتی و بر بستر خواست و اراده مردم نشانیده شود: «محرک چرخ پلیتیک دول، امروز افکار عمومیه است؛ هیچ دولتی برخلاف میل و افکار ملت خود به کاری اقدام نمیتواند بکند. پس باید کاری کرد که افکار عامه را متوجه و مساعد به خود کرد و آن هم نمیشود، مگر به اقدامات صمیمی و غیرت و همت در اصلاحات داخلیه و داخلشدن به طریق تمدنی که امروز لازم و ملزوم بقا و استقلال دول و ملل است. باید افکار عامه را به خود «انترسه» (علاقهمند) کرد و اعتماد نباید کرد، مگر به قوت خود» (پیام بیسمارک خطاب به ناصرالدینشاه، کتاب اندیشه ترقی: دکتر فریدون آدمیت).