از خلافآمدِ عادت بطلب کام | محمد بهشتی
ما تا به حال درباره نوروز در اشتباه بودیم. ما «مناسک نوروز» را با خود «نوروز» اشتباه گرفته بودیم. چون برپادارنده مناسک ماییم، تصور میکردیم که این ماییم که برپادارنده نوروزیم. برای ما نوروز مترادف شده بود با خانهتکانی، خرید شب عید، تدارک سبزه و گستردن هفتسین و دیدوبازدیدها. همینها از یکی، دو ماه پیش چنان مشغلهای برمیانگیخت که تأمل درباره «نوروز» را دشوار و دشوارتر میکرد و اصلا حقیقت «نوروز» بیشازپیش به محاق رفته بود.سه سال پیش بحرانی گریبان جهان و ایران را گرفت که دوست دارم آن را «بیقراری» بنامم؛ بادی که وزیدن گرفت و انتظام همه چیز را برهم زد؛ همهگیری کرونا! کرونا بساط معاشرتها را برچید و به این ترتیب بخش مهمی از مناسک نوروز را مخدوش کرد. هرچند خانهتکانی میکردیم و حتی با ترس و لرز به خرید میرفتیم و سفره هفتسین میگستردیم، ولی رفتوآمدها قطع شد. سه سالی به این منوال گذشت.