ناکارآمدی تاریخی حکمرانی در ایران
اگر ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی را دو محور اصلی برای بقا، شکوفایی و اقتدار ملتها به شمار آوریم، ما ایرانیان تقریبا همیشه با بیشترین مشکل در این دو حوزه مواجه بودهایم.
اگر ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی را دو محور اصلی برای بقا، شکوفایی و اقتدار ملتها به شمار آوریم، ما ایرانیان تقریبا همیشه با بیشترین مشکل در این دو حوزه مواجه بودهایم. استبداد شاید بیمانند ایرانی، همیشه چالش اصلی برای ثبات سیاسی و انتقال مسالمتآمیز و قابل پیشبینی قدرت در ایران بوده است. تنها در عصر مدرن، درحالیکه امپراتوری عثمانی بیش از 620 سال پایید، ایران در این مدت بین تعداد زیادی از سلسلههای پادشاهی و حکومتهای محلی دستبهدست شد و هر بار مردم برای آن هزینههایی سنگین پرداختند. تلاش درخشان جامعه ایرانی در عصر مشروطه برای عبور از فرمانمندی به قانونمندی، با حکومت فردی رضاشاه عقیم ماند که خود مقدمه فروپاشی در شهریور 1320 شد. کنش جمعی دموکراسیخواهی در دوره 1320-1332 نیز با کودتای 28 مرداد به شکست انجامید. موفقیت پهلوی دوم در بازسازی الگوی حکمرانی پدر بر محور فرمانمندی عاری از قانونمندی، مقدمات فروپاشی محتوم دیگری را در 1357 فراهم کرد. در رژیم پیشین، درحالیکه یک بدنه بوروکراتیک کارآمد در دهه 40 زمینهساز یک رشد اقتصادی و صنعتی بالا و مستمر شد، دخالت شاه در اقتصاد بعد از افزایش شدید قیمت نفت در اوایل دهه 50، کشور را در معرض فروپاشی دیگری قرار داد. اکنون نیز علاوه بر سایر مشکلات، اساسا نظر مثبتی درباره توسعه پایدار به دلایلی ازجمله دلایل ایدئولوژیک وجود ندارد. در نتیجه، ضمن اینکه ثبات و پیشبینیپذیری سیاسی حاصل نیست، توسعه اقتصادی نیز به تبع آن همچنان دور از دسترس است. با وجود ناکارآمدی تاریخی حکمرانی، جامعه ایرانی توانست طی چند هزاره یک هویت ملی متکی بر سابقه تمدنی، فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی و زبان و ادب فارسی ایجاد کند و بار اصلی بقا و تداوم موجودیت ایران را عملا و عمدتا بر دوش آن نهد. این هویت ایرانی حاصل کنش مشترک همه اقوام متکثر ایرانی است و محصولات آن مانند زبان فارسی در طول تاریخ علقه پیوستگی ناگسستنی آنها بوده است. در شرایط کنونی و با توجه به تهدیداتی که از سوی کشورهای منطقه برای جذب اقوام ایرانی در مدارهای هویتی غیرایرانی صورت میگیرد، تقویت هویت ایرانی و روزآمدکردن آن از طریق ارتقای حقوق شهروندی و تأکید بر حقوق برابر کلیه شهروندان، صرفنظر از هویتهای قومی، پیشنیاز حفظ و تحکیم تمامیت ارضی کشور است. متأسفانه در چند دهه گذشته، برخی دیدگاهها که حفظ و گسترش هویت ایرانی را واجد ارزش نمیدانند، در سطوح رسمی غلبه داشتهاند. عملکرد صاحبان این دیدگاهها که در حوزه کتابهای درسی و رسانههای تصویری و شنیداری و سریالها و فیلمهای بسیار پرهزینه نمود و بروز خارجی داشته است، ضمن اینکه میتواند تهدیدی برای بقا و دوام هویت ایرانی باشد، خود نیز توفیقی در جهت اهدافش به دست نیاورده است. میزان استقبال از تولیدات فرهنگی این دیدگاه و موقعیت صاحبان اصلی آن در افکار عمومی جهان اسلام، گواه این امر است. اگرچه هویت ایرانی، بهرغم شرایط نامساعد، همچنان و عمدتا از طریق کانالهای غیررسمی به بقا و بالندگی خود ادامه داده، اما در دنیای امروز نمیتوان همچون گذشته بار بقا و تمامیت کشور را تنها بر دوش عناصر سازنده هویت ایرانی نهاد. حکمرانی خوب اگر در کشور شکل نگیرد و از قِبَل ثبات سیاسی و کارآمدی مدیریتی، توسعه اقتصادی حاصل نشود، روشن نیست که ایران همچنان بتواند پایایی و ماندگاری خود را بهعنوان یک قدرت منطقهای شایان اعتنا ادامه دهد. در یکی، دو دهه گذشته، کسانی حتی تا آنجا پیش رفتهاند که تمدن ایرانی را در خطر دیدهاند. بهرهبرداری بیش از حد و بیش از سهم نسل کنونی از منابع طبیعی زوالپذیر برای گذران روزمره در چند دهه گذشته، همراه با سوءمدیریت شدید در حوزه محیط زیست و منابع آب و جنگلها و دیگر منابع طبیعی و همراه با خشکسالی از دلایل نگرانی برای آینده تمدن ایرانی است. اتکا بر مصرف ذخایر طبیعی و ادامه فقدان یک سیاست توسعه اقتصادی فناوریمحور و متکی بر نیروی انسانی کارآمد و مدیریت روزآمد، دیگر بیش از این ممکن نیست. در چنین شرایطی، ادامه کاهش سرمایهگذاری داخلی و بینالمللی در حد دشوارشدن حفظ تأسیسات و زیرساختهای موجود به دلیل روشننبودن آینده و توقف مشارکت اقتصادی معنادار با قطبهای اصلی اقتصاد جهانی، مزید بر علت شده و موجب بلااستفادهماندن مزیتهای نسبی ایران و ناتوانی در استفاده از مزیتهای نسبی دیگر کشورها شده است. بر این مشکل باید روند ازدستدادن نیروی انسانی متخصص و کارآمد از طریق مهاجرت را نیز افزود. کاهش توانایی ایران برای رقابت مؤثر با رقبای منطقهای، مهمترین تهدیدی است که در صورت ادامه چنین شرایطی وجود خواهد داشت. عقبافتادن ایران از همسایگان از نظر تولید ناخالص داخلی و سرانه در دهههای گذشته، میتواند عوارض سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی مهمی برای کشور داشته باشد.