|

از اقلیم محتضر شمال چه می‌خواهیم؟

جناب محسن هاشمی در یادداشتی در 14 فروردین روزنامه شرق از انتخاب بزرگراه تهران‌-شمال به جای راه‌آهن و از کندی پیشرفت تکمیل آن و نیز ابهام در ادامه ساخت مقاطعی از جاده با عوارض پرشمار، نقدهایی را مورد اشاره قرار دادند.

عبدالحسین طوطیایی پژوهشگر کشاورزی

جناب محسن هاشمی در یادداشتی در 14 فروردین روزنامه شرق از انتخاب بزرگراه تهران‌-شمال به جای راه‌آهن و از کندی پیشرفت تکمیل آن و نیز ابهام در ادامه ساخت مقاطعی از جاده با عوارض پرشمار، نقدهایی را مورد اشاره قرار دادند. بی‌تردید حضور امثال ایشان را در عرصه‌های رسانه‌ای و با پیشینه‌ای از مدیریت‌های اجرائی، تجربه و نیز آگاهی از مناسبات درون نظام که افکار عمومی را مخاطبان اصلی و اکنون خود دانسته‌اند بایستی گرامی داشت. با نگاهی به فرازهای یادداشت آقای هاشمی شاید بتوانیم به حلقه‌های مفقوده در مدل توسعه موسوم به «سازندگی» بیشتر پی ببریم. آقای هاشمی در بیان کاستی‌های ادامه بزرگراه، اساسا از تبعات هجوم جریان بی‌امان سفرها به سمت اقلیم آسیب‌دیده شمال چشم پوشیده است. ایشان در پیشنهاد خود تنها به کم‌هزینه‌ترکردن ساخت بزرگراه که اتفاقا این هجوم را شتاب می‌بخشد، اکتفا کردند. در این نگاه آنچه اهمیت ندارد، پیامدهای این موج فزاینده از سفرهای بی‌توجیه و هیستریک به این خطه است. سفرهایی که اگر در گذشته تنها در تعطیلات نوروزی و پاره‌ای از ایام خاص در تابستان شدت می‌گرفت، اکنون و در هر مجال و بهانه‌ای از قبیل آلودگی‌های مکرر هوا، تعطیلی مدارس در اثر برف و یخبندان و... و حتی ایام سوگواری‌های مذهبی به آن افزوده شده است. در این یادداشت از دغدغه نویسنده که از اقلیمی با ظرفیت‌های بیش از کشور هلند، بستری در حال احتضار و با کوه‌هایی از زباله و هزاران ویلای سبز ستیز ساخته شده است، نشانه‌ای نیست.   
 ویلاهایی که در شالیزارهای عطرآگین گذشته چون قارچ‌هایی سمی روییده شده و به انتظار انبوه خودروهایی در می‌گشایند که با بلعیدن منابع زیرزمینی و با گریز بیهوده مسافرانش از دانه‌های جنوبی البرز بر پدال نابودی دامنه شمالی البرز هم پای می‌فشرند. متأسفانه نگاه منتقد امثال آقای هاشمی تنها به شیوه توانمندساختن این هجوم و تحت عنوان گردشگری داخلی عنایت دارد. در این نگاه وراثتی به سازندگی کمتر نشانه‌ای از توسعه پایدار به چشم می‌خورد. انتظار این بود که آقای محسن هاشمی که اتفاقا از بحران تمرکز یک‌چهارم جمعیت کشور در استان تهران بیش از بسیاری از آگاهان اطلاع دارند، با نقدی شجاعانه از گذشته به چرایی و چگونگی توقف این توسعه ناپایدار و مخرب پرداخته و چراغی ولو کم‌سو به آینده می‌تاباندند. از جامعه‌شناسان برای ریشه‌یابی این حجم از انگیزه برای سفرهای بی‌توجیه به شمال کمک می‌طلبیدند. اقدام شتاب‌زده از احداث چنین بزرگراهی و هر جاده دیگری که طبیعت بکر دامنه‌های البرز را در این پنج دهه اخیر مثله کرده و از همان آغاز مورد نقد آگاهان بستر حیات بود، مورد نقد قرار می‌دادند. فرض کنیم پیشنهاد ایشان در احداث تونل 25 کیلومتری هم و با هزینه‌های سرسام‌آور و زیان‌های دوباره‌کاری اجرائی شود. تسهیل و هجوم گسترده‌تر به سمت اقلیمی که نفس‌هایش به شماره افتاده و با مشکلات حتی کمبود آب آشامیدنی و امحای زباله روبه‌رو است، آیا جز تسریع در مرگ محتوم این اقلیم نتیجه‌ای خواهد داشت؟ منطقه‌ای که اتفاقا با بسته‌شدن هرازگاه جاده‌های منتهی به آن و به دلیل ریزش بهمن و یا کوه چه‌بسا مجال را می‌یابد که چند روزی بیشتر به نفس‌های آخرین خود ادامه دهد. پرسش آخر این راقم این است که چرا جناب هاشمی نگران به طول کشیدن تکمیل این بزرگراه تا 25 سال آینده هستند؟ ای‌کاش ایشان اطلاع داشته باشند که پیش‌بینی روند بیابانی‌شدن تمامی شمال کشور از نگاه بسیاری از کارشناسان کمتر از این مدت خواهد بود. اگر این برآوردها رخ دهد سرانجام نظاره‌گر این بزرگراه خواهیم بود که چه‌بسا خالی از تردد است.