منافع ملی، میزان سیاسی
اجازه دهید برخلاف شیوه رایج که «دیگران» (دگراندیشان، تحولطلبان، مخالفان، کشورهای بیگانه، نهادها، صاحبمنصبان و...) را مقصر انواع و انبوه چالشهای اجتماعی و ملی تلقی میکنند، گفته شود که هیچ فرد، جناح، صاحبمنصب، نهاد یا کشور بیگانهای، مقصر انواع و انبوه چالشهای اجتماعی و ملی نیست؛ بلکه «ریشه بیشتر چالشهای اجتماعی و ملی، فقدان تعاریف مشخص از اهداف ملی (منافع، امنیت و...) است که مورد پذیرش اکثریت نخبگان باشند»؛ بنابراین «درک و تدوین تعریف مورد پذیرش اکثریت نخبگان (ایرانشمول) از منافع ملی بهمثابه سنگ محکی (میزان) برای ارزیابی و قضاوت همه پدیدههای سیاسی و عملکرد ساختار مدیریتی، ابرنیاز عرصه و مدیریت سیاسی است».
اجازه دهید برخلاف شیوه رایج که «دیگران» (دگراندیشان، تحولطلبان، مخالفان، کشورهای بیگانه، نهادها، صاحبمنصبان و...) را مقصر انواع و انبوه چالشهای اجتماعی و ملی تلقی میکنند، گفته شود که هیچ فرد، جناح، صاحبمنصب، نهاد یا کشور بیگانهای، مقصر انواع و انبوه چالشهای اجتماعی و ملی نیست؛ بلکه «ریشه بیشتر چالشهای اجتماعی و ملی، فقدان تعاریف مشخص از اهداف ملی (منافع، امنیت و...) است که مورد پذیرش اکثریت نخبگان باشند»؛ بنابراین «درک و تدوین تعریف مورد پذیرش اکثریت نخبگان (ایرانشمول) از منافع ملی بهمثابه سنگ محکی (میزان) برای ارزیابی و قضاوت همه پدیدههای سیاسی و عملکرد ساختار مدیریتی، ابرنیاز عرصه و مدیریت سیاسی است». بیشک برجستهترین ویژگی مدیریت ناهماهنگی (آشفتگی) اهداف، اندیشه، راهکارها، عملکردها، اظهارنظرها و... است. ازاینرو این موجز تلاشی برای درک و تبیین بنیادیترین ریشه ناهماهنگی (آشفتگی) در عرصه و مدیریت سیاسی است. آشفتگی به معنی نبود انسجام رفتاری است. به عبارتی انسجام و هماهنگی رفتاری (سیاسی) مستلزم ساختار رفتاری است. اینکه ساختار رفتاری برایند هدف (اهداف) مشترک است؛ بنابراین برای ایجاد هماهنگی (نظم) رفتاری در عرصه سیاسی، بهمثابه عرصه عمومی، جمعی و ملی، میهندوستان به ضرورت باید حول یک هدف مشترک اجماع کنند. به این دلیل کاربردی و ساده که اجماع پیرامون هدف (اهداف) مشترک، زمینه یا لازمه ساختار رفتاری هماهنگ و هدفمند است. نکته قابل تعمق اینکه «هیچ پدیده، فعل، رفتار، اندیشه، طرح، هدف، آرزو، رؤیا و... اشتباه، نامطلوب و خطا نیست؛ بلکه همان چیزی است که باید باشد. اینکه درست یا نادرست، مطلوب یا نامطلوب، اخلاقی یا غیراخلاقی و کاربردی یا غیرکاربردی بودن، زمانی معنی و کارکرد دارد که آنچه موجود (پدیدهها، افعال، اندیشهها و...) است، با یک سنگ محک (میزان) مقایسه، ارزیابی و قضاوت شود». اگر این گزاره منطقی و کاربردی تلقی شود، آنگاه باید گفته شود که انواع و انبوه چالشهای اجتماعی و ملی که زیست روزمره شهروندان را دشوار، بدون چشمانداز و ناامیدکننده کرده است، ناشی از فقدان سنگ محکی برای ارزیابی و قضاوت انواع اندیشهها، طرحها، عملکردها، اهداف، آرمانها و... است. میهندوستان «صادق و بیمنت»، باید بپذیرند که بدون وجود یک سنگ محک ملی (جمعی) برای ارزیابی و قضاوت اهداف، اندیشهها، طرحها، عملکردها و...، هر پدیده سیاسی میتواند درست یا نادرست و مطلوب یا نامطلوب باشد. به عبارتی در عرصه سیاسی که سنگ محکی برای ارزیابی و قضاوت اهداف، عملکردها، اندیشهها و... وجود نداشته باشد، نقد و انتقاد از عملکرد صاحبمنصبان، سیاستورزان، دگراندیشان، مخالفان و... بیمعنی، غیرکاربردی و بیحاصل است.
عرصه سیاسی بدون سنگ محک (میزان سیاسی) شبیه تقاطعی پرتردد بدون چراغ راهنمایی و رانندگی خواهد بود. در راستای درک ابرنیاز سیاسی، تبیین کلی و مختصری از مفهوم «منافع ملی بهعنوان مبدأ و مقصد همه فعل و انفعالات اجتماعی» ارائه میشود. اینکه منافع ملی از دو واژه منافع و ملی تشکیل شده است.
منفعت )منافع(؟
به بیان بسیار کلی منشأ مفهوم منفعت (منافع)، نیاز است. به عبارتی کسب منفعت بهمنظور ارضای انواع نیازهای انسانی دنبال میشود. اینکه میتوان نیازهای انسانی را به سه دسته تقسیم کرد:
1- نیازهای طبیعی (فیزیکی): غذا، لباس، خواب، مسکن، امنیت و... .
2- نیازهای روانشناختی: حس تعلق، شادی، مفیدبودن، نوعدوستی، آسیبگریزی، شناخت امور پیرامون و... .
3- نیازهای اجتماعی: همکاری، همزیستی، زیست اخلاقی، قانونمداری، اعتماد به دیگران، امنیت، کسب مهارت و دانش، عدالتخواهی، پرهیز از دروغ و ریا و... .
اینکه نیازهای فیزیکی و بخشی از نیازهای روانشناختی را میتوان نیازهای ثابت و نیازهای اجتماعی و بخشی از نیازهای روانشناختی را میتوان نیازهای متغیر تلقی کرد. ثابت به این معنی که این نیازها ارتباطی با زمان، مکان و شرایط محیطی و اجتماعی ندارند. متغیر به این معنی که این نیازها برایند مستقیم زمان، مکان و شرایط محیطی و اجتماعی هستند. نکته بسیار مهم و کاربردی اینکه بهمنظور پذیرش تعریف مشترک و اجماع پیرامون منافع ملی بهمثابه سنگ محک یا میزان سیاسی، لازم است تا برای انواع نیازها (طبیعی، روانشناختی و اجتماعی) یک کف و یک سقف در نظر بگیریم. «کف» منافع ملی معطوف به انواع نیازهای الزامی برای بقای طبیعی، روانشناختی و اجتماعی است. «سقف» منافع ملی معطوف به انواع داشتهها، فرصتها، موقعیتها و... است که میتوان بدون آنها به زیست ادامه داد.
ملی؟
ظاهرا نوعی دافعه یا پسزنی احساسی، نسبت به واژه ملی میان برخی اذهان و ارادهها وجود دارد؛ ازاینرو بهمنظور پرهیز از انواع سوءاستفادههای داخلی و خارجی و برخی اذهان متعصب، لازم است تا درکی کاربردی درباره مفهوم ملی داشته باشیم. واژه (صفت) ملی، معطوف به امور و ویژگیهای یک ملت است. برای درک امور یا ویژگیهای یک ملت لازم است درک کلی و مشترک از واژه ملت داشته باشد؛ بنابراین باید به این پرسش که ملت چیست، پاسخ داده شود. بهمنظور پیشگیری از «گمشدن» در مباحث بیحاصل، پیچیده و اغلب نامشخص و مغرضانه تاریخی و فرهنگی و حصول یک «تعریف و درک کاربردی» از واژه ملت، میتوان ملت ایران را اینگونه تعریف کرد که بنا بر شواهد بیشمار تاریخی در منطقه جغرافیایی که امروز ایران نامیده میشود، چند هزار سال است که مردمی با تاریخ و فرهنگی پویا و کوچک و بزرگ شدن جغرافیای سرزمینی، زیست کردهاند». بنا بر تعریف کلی و کاربردی فوق، «ملت ایران (صرفنظر از هر قیدی)، معطوف به یکایک شهروندان دارای شناسنامه ایرانی است که در مرزهای جغرافیایی ایرانزمین زیست میکنند». هدف از تعریف ملت تبیین یک واژه است. صدالبته همه شهروندان ایرانزمین که به دلایل گوناگون و خواسته یا ناخواسته کشور را ترک کردهاند، اعضای جداییناپذیر و بیقیدوشرط ملت ایران هستند. بنا بر تعریف بسیار ساده فوق، منافع ملی معطوف به نیازهای گوناگون تعدادی انسان (ملت) است که در یک منطقه جغرافیایی با مرزهای تعیینشده، زیست میکنند. از آنجا که هیچ فرد انسانی و زمینی فقط به اتکای امکانات و توانایی خود نمیتواند نیازهای حیاتی خود را تأمین کند؛ بنابراین بهناچار باید با دیگر افراد همکاری و هماندیشی کند. هماندیشی و همکاری میان افراد یک جامعه منجر به ظهور نظمی میان آنها برای مدیریت رفتار، راهکارها و راهبردهایی برای تأمین نیازهای ضروری برای ادامه بقا میشود. اینکه محتوا، ساختار یا معنی زندگی انسان، تلاش برای تحقق این نیازهای ضروری است. نظم اجتماعی که برایند درک ضرورت همکاری و هماندیشی بهمنظور تحقق نیازهای گوناگون انسانی است، بنیاد انواع نهادهای اجتماعی است که در ساختار حاکمیت یکپارچه نمود مییابد؛ بنابراین حاکمیت در هر شکلی تنها یک کاربرد و معنی دارد. حاکمیت تبلور و نماد اراده، خواست، نیاز، تمایلات و... یکایک شهروندان تحت حمایت حکومت است. بنا بر تعریف مختصر فوق، منافع ملی بنیاد کارآمدی، مشروعیت، پایداری و اقتدار هر حکومتی است. ازاینرو هیچ نهاد اجتماعی، شهروند یا صاحبمنصبی نمیتواند اندیشه، هدف یا عملکردی مغایر منافع ملی داشته باشد. اگر تبیین کلی و مختصر فوق، درکی کلی از چیستی، اهمیت و کاربرد سنگ محک یا میزان سیاسی، بهمثابه ابزار ارزیابی و قضاوت پدیدههای سیاسی در عرصههای داخلی و خارجه ارائه داده باشد، آنگاه پرسشی که باید درباره آن تعمق و تبادلنظر شود، اینکه چه کسانی و چگونه میتوانند تعریف قابلقبولی از منافع ملی بهمثابه یک میزان سیاسی برای ارزیابی و قضاوت همه پدیدههای سیاسی تدبیر کنند؟ برای حصول و تدبیر تعریف «ایرانشمول» از منافع ملی بهمثابه میزان سیاسی، لازم است تا همه «میهندوستان نخبه (دانشگاهی، سیاستورز و...)» در قالب یک «تشکل ملی» بهمنظور تدبیر یک تعریف جامع و کاربردی که قابلیت پذیرش از سوی بیشتر نخبگان را داشته باشد، به بحث، تبادل نظر و همکاری بپردارند. «تشکل ملی» به منظور تدبیر و حصول تعریف کاربردی و مشترک از منافع ملی بهمثابه میزان سیاسی، جایگزینی برای انواع احزاب و تشکلهای رنگینکمان خواهد بود. یقینا برخی مخالف خواهند بود؛ اما باید گفته شود که سیاستورزی از طریق تحزب یک شوخی یا توهم تلخ ناشی از بنبست اندیشهورزی، تحلیل یا منویات سوداگرانی است که به دنبال کسب جایگاههای سودآور سیاسی هستند. اینکه ایجاد تشکل نخبگان سیاسی و دانشگاهی یک نیاز و ضرورت ملی و در نتیجه فرادولتی است؛ چراکه هدف از تدوین، پذیرش و ترویج «ایرانشمول» سنگ محک یا میزان سیاسی بهمنظور ارزیابی و قضاوت عملکرد، اهداف، اندیشهها و... صاحبمنصبان، سیاستورزان و نهادهای حاکمیتی است. تا زمانی که «تعریف ایرانشمولی از منافع ملی بهعنوان سنگ محک ارزیابی و قضاوت پدیدهها و عملکرد سیاسی، تدوین و از طرف بیشتر نخبگان سیاسی، دانشگاهی و... پذیرفته نشود»، بهعنوان مثال، نمیتوان ادعا کرد که عملکرد، راهبرد، طرحها، دستاوردها و... روابط خارجه در چهار دهه گذشته در راستای منافع ملی نبوده است یا نمیتوان ادعا کرد که دخالت اندیشهها و اهداف تاریخی و ... در مدیریت سیاسی آسیبزاست. نمیتوان ادعا کرد که عملکرد، سیاستها و بیتوجهی برخی نهادها و صاحبمنصبان، محیط زیست (آلودگی هوا، ازبینرفتن و خشکشدن رودخانه و منابع آبی، ازبینرفتن جنگلها و...) را تخریب کرده است یا نمیتوان ادعا کرد که عملکرد نهاد آموزش و پرورش، نهادهای فرهنگی و... در راستای منافع ملی نبوده است. یا نمیتوان ادعا کرد که حکمرانی مبتنی بر اراده و منافع یک اقلیت، در جهان توسعهیافته معاصر، به معنی ناامنی اجتماعی، تخریب اخلاق سیاسی و ناکارآمدی اقتصادی، دفاعی، تجاری، التهابات پیوسته اجتماعی و... خواهد بود. به عبارتی اگر صاحبمنصب، کارگزار، سیاستورز یا یک نهاد حاکمیتی اهداف، اندیشهها، عملکرد، منافع و... ضد اجتماعی (جمعی و ملی) را دنبال کند، با کدام میزان یا سنگ محک ایرانشمول میخواهیم آنها را نقد کنیم؟ تدوین و وجود تعریف و پذیرش ایرانشمول منافع ملی بهمثابه سنگ محکی برای ارزیابی و قضاوت عملکرد سیاستورزان و انواع پدیدههای سیاسی، نهتنها برجستهترین نشان یا نمود فاعلیت یا مفعولیت یک نظام سیاسی در عرصه روابط بینالملل است؛ بلکه ستون فقرات یک جامعه و ساختار حکمرانی است. اینکه در جهان خرد، فناوری، علم بنیاد و فاقد قانون و اخلاق، حصول امنیت، آرامش، رفاه و... نسبی برای جوامع و حکومتهای بدون ستون فقرات، یک توهم یا رؤیا خواهد بود. یقینا برخی مخالف خواهند بود؛ اما باید گفته شود اذهانی که اهمیت و کارکرد بنیادی منافع ملی بهمثابه مبدأ و مقصد همه فعل و انفعالات اجتماعی و ملی، به معنی کاربردیترین سنگ محک (میزان) برای ارزیابی و قضاوت پدیدههای سیاسی و عملکرد ساختار مدیریت کلان را درک نکنند، ذات عرصه روابط بینالملل و فلسفه و مبانی ایجاد و بقای یک جامعه را دریافت نکردهاند. در آخر، نکته کلیدی که اذهان و ارادههایی که دغدغه نفوذ بیگانگان در ساختارهای تصمیمگیری را دارند، باید بهجد مورد توجه قرار دهند، این است که «ناهماهنگی، اختلافات، اولویت منافع جناحی بر منافع ملی (جمعی) و... در فقدان سنگ محک سیاسی، ایدئالترین زمینه برای نفوذ بیگانگان در سطوح گوناگون مدیریت کشور است».