تناقض در یک گفتار
سفر سلطان عمان به کشورمان صرفنظر از اهداف سیاسی، ظاهرا توسعه همکاریهای اقتصادی و سرمایهگذاریهای مشترک بین دو کشور را هم دنبال میکند.
سفر سلطان عمان به کشورمان صرفنظر از اهداف سیاسی، ظاهرا توسعه همکاریهای اقتصادی و سرمایهگذاریهای مشترک بین دو کشور را هم دنبال میکند. چنانکه چهار سند همکاری بین دو کشور امضا شد که در کنار 12 سند امضاشده در سفر سال گذشته آقای رئیسی به عمان، تعداد این اسناد به 16 میرسد. اما آیا امضای این نوع تفاهمنامهها و قراردادها بین ایران و چند کشور دیگر در دولت سیزدهم، نشانه تحول در نگرش سیاستگذاران کشور به نحوه تعامل با جهان و مشارکت در زنجیره تولید جهانی است؟
همین چندی پیش بود که معاون اول رئیسجمهور در دیدار با سفرای ایران در کشورهای خارجی، از تحولات جدید در عرصه بینالملل در دو سال اخیر یاد کرد و از «افول قابل توجه هژمونی و سیاست خارجی آمریکا و نفوذ اقتصادی دلار» اظهار خشنودی کرد و بر سیاست دلارزدایی از اقتصاد ایران بهشدت تأکید کرد. البته ایشان همزمان از نیاز همین اقتصاد به 200 میلیارد دلار برای رشد هشتدرصدی سخن گفت.
به نظر میرسد این تناقض جزئی ذاتی از سیاستگذاری اقتصادی کشورمان در چند دهه اخیر شده است. از یک سو ضرورتهای توسعهای و نیازمندی به منابع مالی گسترده خارجی، دانش فنی و بازارهای منطقهای و جهانی و از سوی دیگر میل شدید به درونگرایی و اتکا به منابع و بازار داخلی. چنانکه از یک سو هزینههایی جهت ایجاد خطوط ریلی و دریایی در کریدورهای شمال-جنوب و شرق-غرب صرف میشود و در همین جلسه اخیر، آقای مخبر سفرا را تشویق به تبلیغ این ظرفیتها میکند و از سوی دیگر سیاستهایی در داخل با مداخلات شدید دولت در تمامی حوزههای کسبوکار مردم با قیمتگذاری دستوری و... اعمال میشود که هر روز ظرفیتهای صادراتی کشور را تحلیل میبرد (سهم صادرات صنعتی از کل صادرات ایران دوسوم میانگین جهانی است و درحالیکه حدود 60 درصد تولیدات صنعتی کشورها صادر میشود، این رقم در مورد ایران کمتر از 40 درصد است و تولیدات صنعتی ایران نیز عمدتا منبعمحور هستند، «یونیدو»).
در این میان باید به زبان و ادبیاتی اشاره کرد که کمتر بوی همکاری و رقابت اقتصادی میدهد. چنانکه روزنامه دولت برای تهییج بیشتر مخاطبان خود از سفر آقای رئیسی به اندونزی تیتر میزند: «آسیا در تیررس دیپلماسی ایران» یا درباره برگزاری نشست اتحادیه پایاپای آسیایی تیتر میزند: «آسیاییها سوئیفت را خلع سلاح میکنند» (روزنامه ایران، 3/2). بدیهی است از واژههای «خلع سلاح»، «تیررس» و... بوی اعتماد و تفاهم که اساس هر همکاری اقتصادی و جلب سرمایهگذاری است، استشمام نمیشود. ریشه مشکل را به نظر باید در نگرش تاریخمصرفگذشته اما همچنان غالب در کشورمان به واژه «استقلال» دانست؛ واژهای که در دوران جنگ سرد به عدم وابستگی به خارج و اینکه همه چیز را در داخل خودمان تولید میکنیم، معنا میشد. نگاهی که امروز کاملا نامعتبر است و جای خود را به «وابستگی متقابل یا متقارن» داده و اینکه وابستگی ما به سایر کشورها حتیالمقدور باید متناسب با وابستگی آنها به ما باشد، به نحوی که نوسانات اقتصاد جهانی کمترین تأثیر را در برهمزدن ثبات در داخل کشورمان داشته باشد.
متأسفانه در چند دهه اخیر پارادایمهای «خودکفایی» و «جایگزینی واردات» بیشترین نفوذ را بر ذهن سیاستگذار داشته و پارادایمهای «توسعه صادرات» و «مشارکت در زنجیره ارزش»، کمتر علاقهای را در حکمرانان اقتصادی برانگیخته است. در چارچوب پارادایمهای تاریخمصرفگذشته، دولت بهجای آنکه نهاد تقویتکننده توسعه کشور باشد، به نهاد منفعل مدیریت بحران تبدیل میشود. به تعبیر دکتر نیلی «دولت به گاری تبدیل میشود که به اسب بحرانهای روزانه بسته شده و این اسب است که دولت را دنبال خود میکشد» (99/6/22).
این چارچوب تفکری و سیاستی، اقتصادی کوچک و معیشتی را ایجاد میکند که عمده تولیدات آن در داخل مصرف میشود (سهم حدود 90درصدی بازار داخلی از کل تولیدات صنایع کشور، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی) و محصولات مازاد بر نیاز و مواد خام معدنی و محصولات منبعپایه، عمده صادرات کشور را تشکیل میدهند. این در حالی است که مسئولان سیاسی در هر سفر و دیدار خارجی از ارتقای مبادلات اقتصادی و صادرات محصولات کشور سخن میگویند (مثلا میگویند تجارت با عراق را میخواهیم به ۲۰ میلیارد دلار برسانیم یا با امارات میخواهیم ۳۰ میلیارد دلار تجارت داشته باشیم و... . رئیس مرکز پژوهشهای اتاق ایران، 3/7) درحالیکه بعضی محصولات کشور (حتی گاز، نفت و...) به زحمت حتی دیگر کفاف نیاز داخل را هم میدهند. وضعیتی که محصول نگرش غلط به توسعه، استقلال و... بوده و با بستن فضای رقابتی و ایجاد فضای انحصاری و نیمهانحصاری و عدم سرمایهگذاری لازم، پیکره تولید کشور را هر روز بیشتر تراشیده و تحلیل برده است.
تا وقتی الگوی توسعه اقتصادی کشور مشخص نباشد و جهان را عرصه جنگ و تضاد بدانیم و ندانیم با دنیا چگونه کار کنیم و آیا قرار است بازیگری فعال یا منتقد نظام جهانی باشیم و فقر را «استقلال» و تعامل با جهان را به «تسلیم» در برابر نظام جهانی معنا کنیم و به سؤالاتی از این دست پاسخ درست و روشن ندهیم، جز شعار (گردش به شرق، همکاریهای منطقهای و با همسایگان و... «تعامل جدی، مثبت و سازنده با کشورهای منطقه»، برنامه هفتم توسعه) چیزی عایدمان نمیشود؛ چه برای مردم در داخل و چه قابل ارائه به سلطان و چه بهعنوان تحفه سفرا برای کشورهای محل مأموریتشان.