تفاوت فساد با فساد
1- مردم کاستیها را میبینند و با توجه به ادعای دولتمردان، از دلیل الگونگرفتن از حکومت حضرت امیر میپرسند. چند سالی است که گروهی از روحانیون در برابر این سؤال و در مقام دفاع از عملکرد سیستم، میگویند مردم تصویر واقعی از حکومت حضرت ندارند و در آنجا نیز فساد وجود داشته، یک روحانی برای عادی جلوهدادن فساد بیان کرده که یکسوم نهجالبلاغه درباره فساد است.
1- مردم کاستیها را میبینند و با توجه به ادعای دولتمردان، از دلیل الگونگرفتن از حکومت حضرت امیر میپرسند. چند سالی است که گروهی از روحانیون در برابر این سؤال و در مقام دفاع از عملکرد سیستم، میگویند مردم تصویر واقعی از حکومت حضرت ندارند و در آنجا نیز فساد وجود داشته، یک روحانی برای عادی جلوهدادن فساد بیان کرده که یکسوم نهجالبلاغه درباره فساد است. نتیجه این سخنان که در دفاع از حکومت بیان شده، تخریب حکومت حضرت امیر آن هم به شکل تحریفآمیز است. آنان نگاه درستی به مسئله فساد ندارند.
2- فساد سطوح متعددی دارد. اولین مورد آن فساد فردی است که گاه در رشوههای کوچک یا دزدیها تا برخی سوءاستفادههای مالی، خود را نشان میدهد. نوع دوم فساد سازمانیافته است که معمولترین نوع فساد است و به صورت شبکهای رخ میدهد. باندهای ارتشا، اختلاس و... از مظاهر آن است. نوع سوم فساد سیستماتیک است که سیستم در شکل پویای خود دچار کارکرد معیوب شده و به صورت خودکار نمیتواند این عیب را برطرف کند؛ ازاینرو این فساد گسترش مییابد؛ به گونهای که مواجهه با آن به صورت فردی ممکن نبوده و باید عزمی استوار در برخورد با آن صورت گیرد. نوع دیگر فساد را اصطلاحا فساد ساختاری میگویند که نورث بر آن تأکید کرده است. فساد در اینجا به یک نهاد تبدیل شده و در اینجا قواعد بازی سیاست، آلوده شده است. مثلا رشوه جزئی لاینفک از نظام اداری شده یا شرط ارتقا، آلودگی و وابستگی و حامیگری است. البته فساد ساختاری با فساد سیستماتیک همپوشانیهایی دارند. آخرین نوع فساد این است که علاوه بر سازوکارها، آدمها هم فاسد میشوند.
3- فساد سیستماتیک به معنای فاسدبودن همه دستاندرکاران دولتی نیست؛ بلکه به این مفهوم است که سازوکارهای معیوب در مدیریت کشور وجود دارد و خوداصلاحی نیز دیده نمیشود. ازاینرو به صورتهای مختلف و در سازمانهای متعدد، مسئولیتهای متفاوت و با روشهای متعدد صورت میگیرد.
نشانه چنین وضعیتی، سه نشانه است. اول، تکرار دائمی یک مشکل؛ دوم، جابهجایی دائمی مشکل از جایی به جای دیگر یا از زمانی به زمان دیگر؛ سوم، بروز مشکل در کل سیستم بدون مشاهده آن در تکتک افراد.
4- باید توجه داشت که همه دولتها در معرض فساد هستند؛ زیرا دولتمردان دسترسی به منابع داشته و زمینه سوءاستفاده همواره وجود دارد. به جز معصومان همه انسانها در معرض این وسوسه قرار میگیرند؛ ازاینرو وقوع فساد فردی، امری طبیعی است که در هرسیستمی ممکن است. مهم این است که سیستم با آن چگونه برخورد میکند.
آنچه در حکومت حضرت امیر و حکومتهایی با شاخصه حکمرانی خوب رخ میدهد، فسادهای فردی و در مواردی نیز فسادهای سازمانیافته است. نشانه آن اینکه مکانیسمها سالماند و خود را بازتعریف میکنند؛ اما این وسوسههای فردی است که موجب تخلف میشود. آنچه در حکومت حضرت امیر رخ میداده، از این قبیل بوده است.
5- حضرت برای مواجهه با فساد به پنج اصل متکی بودند؛ اول شایستهسالاری؛ دوم، شفافیت؛ سوم، نظارت حکومت بر کارگزاران؛ چهارم، نظارتهای مردمی و پنجم، مجازات خاطی. نامههای حضرت از این توجه حکایت میکند. حضرت با این اقدامات، میزان فسادها را در سطح فردی و حداقل ممکن نگه داشت که در آن نامهها انعکاس یافته است که در مقایسه با وسعت جغرافیایی حکومت حضرت در آن زمان که از ایران امروز بسیار بیشتر بوده و تعداد اندک افراد خاطی که در نامهها آمده است، نشان میدهد که ایشان در امر مبارزه با فساد کاملا موفق بوده است.
6- علاقهمندی به نظام این نیست که صورتمسئله را پاک کرده و به تخریب چهره حکومت نمونه حضرت امیر بپردازیم و فساد فردی در یک حکومت را با فساد غیرفردی نقاط دیگر یکسان تلقی کنیم که در خوشبینانهترین حالت، عدم درک عمق این تفاوت است؛ بلکه باید این هشدارها را جدی گرفت.
7- مبارزه با فساد سیستماتیک بسیار سختتر از فسادهای سازمانیافته در سطح خرد است و عزمی جدی میطلبد. اولین نشانه این عزم، شناخت مجاری فساد، سازوکار آن، شفافیت در عرصه سیاسی و اقتصادی، نظارت بر کارگزاران و نظارت نهادهای مدنی بر آنان و در مرحله آخر، شناخت و مجازات عاملان است.