|

ناتوانی در مواجهه با بحران‌ها

‌امروز ایران با انواع معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیست‌محیطی مواجه است و کارشناسان هم در بسیاری از موارد درک خوبی از این معضلات دارند. آنان می‌دانند که کدام‌یک ‌به مرحله بحرانی رسیده است و کدام‌یک هنوز در سطح مشکل باقی مانده‌اند.

‌امروز ایران با انواع معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیست‌محیطی مواجه است و کارشناسان هم در بسیاری از موارد درک خوبی از این معضلات دارند. آنان می‌دانند که کدام‌یک ‌به مرحله بحرانی رسیده است و کدام‌یک هنوز در سطح مشکل باقی مانده‌اند. آنان راه‌حل‌هایی نیز پیشنهاد می‌دهند؛ اما این راه‌‌حل‌ها مورد استقبال مقامات اجرائی قرار نمی‌گیرند و حتی علاقه‌ای به شنیدن آن راه‌حل‌ها ندارند؛ از‌این‌رو مشکلات به‌مرور عمیق‌تر و شدیدتر می‌شوند. سؤال این است که چرا مسئولان اجرائی با وجود اطلاع نسبی از عمق مشکلات، این راه‌حل‌ها را که در اکثر موارد نیز درست هستند، دنبال نمی‌کنند و به راه‌حل‌های وصله پینه‌ای علاقه نشان می‌دهند؟ به نظر می‌رسد علت مهم استقبال‌نکردن از این پیشنهادها این است که از دیدگاه مدیران، این پیشنهادها اغلب معطوف به تغییر در ساختار قدرت اجرائی و جابه‌جایی‌های نسبی در مناسبات مدیریت‌های اجرائی می‌شود و این امری نیست که مطلوب باشد.‌اجازه دهید با ذکر مثالی در زندگی شخصی به این موضوع بپردازم. فرض کنید جوانی به خاطر موقعیت شغلی، تصمیم می‌گیرد از شهر خود مهاجرت ‌‌کند. زندگی در شهر جدید موجب شکل‌گیری روابط نوینی می‌شود.

 او اکنون همسایگان، همکاران و دوستان جدیدی یافته است و پس از چندی فرزندانی خواهد داشت که این شهر را شهر خودشان می‌دانند و در این شهر ازدواج کرده و دارای شغل می‌شوند. حال فرد بازنشسته شده و دوست دارد به شهر خود بازگردد؛ اما مجموعه مناسباتی را که به دلیل انتخاب دوران جوانی مبنی بر مهاجرت به وجود آمده‌اند، نمی‌تواند به‌سادگی نادیده بگیرد. همسرش، فرزندانش و دوستانش را چه کند؛ پس تصمیم می‌گیرد برخلاف تمایل شخصی، در وضعیت موجود باقی بماند؛ بنابراین یک انتخاب در گذشته بر انتخاب‌ها و ترجیحات او در زمان آینده و مسیر زندگی او اثر گذاشته است که نمی‌تواند مناسبات شکل‌گرفته را نادیده بگیرد. 

می‌توان با ذکر مثال‌هایی وضعیت مشابهی را در حوزه فعالیت‌های اقتصادی نیز ترسیم کرد. بسیاری از تصمیمات بنگاه‌ها و محدودیت‌های آنان به دلیل تصمیمات و انتخاب‌های گذشته صاحبان بنگاه‌هاست؛ تصمیماتی مانند انتخاب اخذ وام همراه با شرایط آن، نوع فعالیت، نوع خط تولید و امثال آن موجب شکل‌گیری مناسباتی می‌شوند که به‌راحتی نمی‌توان آنها را تغییر داد. زمانی به دلیل علاقه شخصی یک وزیر، جایابی نامناسبی انجام شده و به جای اینکه کارخانه در مناطق حاشیه‌ای کشور تأسیس شود، کارخانه در مناطق مرکزی تأسیس شده است. گرچه دلایل موجهی برای این امر وجود نداشته؛ اما سعی شده است دلایل توجیهی به‌ظاهر قانع‌کننده برای این تأسیس ارائه دهند. تأسیس کارخانه موجب مهاجرت تعداد زیادی از شهرهای مختلف به این شهر شده است. شهر یادشده بی‌رویه رشد کرده و اکنون معضل آلودگی در سطح آزاردهنده‌ای قرار گرفته است. اکنون آیا می‌توان پیشنهاد به انتقال کارخانه داد و تبعات آن را پذیرفت. روشن است که این تصمیم موجب به‌هم‌‌خوردن مناسبات زیادی می‌شود که در برابر این تغییر مقاومت خواهند کرد و سعی خواهد شد که با راه‌‌حل‌های وصله‌پینه‌ای عمل شود. در سطح کلان تصمیم‌گیری‌های کشوری نیز همین است. نرخ ارز ترجیحی، نرخ بهره دستوری، قیمت‌گذاری‌ها و دخالت‌های مکرر دولت موجب شکل‌گیری مناسبات گسترده‌ای شده است و رانت‌های بزرگی در این زمینه شکل گرفته و ذی‌نفعان بسیاری از این طریق به منافع کلان رسیده‌اند. خودروسازی غیررقابتی و ناکارآمد امروز یکی از معضلات کنونی است. کارشناسان مشکل را می‌دانند و پیشنهادهایی می‌دهند. 

امیرآبادی، نماینده چند دوره مجلس و از اعضای هیئت‌رئیسه، اظهار کرده است که از 12 هزار نفر کارکنان موجود ایران‌خودرو، هشت هزار نفر از طریق نمایندگان در ادوار مختلف معرفی شده‌اند (همشهری، 13 دی 1402). در نتیجه رقابتی‌کردن خودروسازی به معنای تغییر مناسبات ذی‌نفعان است. تحریم موجب شد تا کشور برای دور‌زدن آن از روش‌های مختلفی استفاده کند. این امر نیز موجب شکل‌گیری مناسبات جدیدی شده و گروه‌هایی از این مناسبات نفع برده‌اند. طبیعی است که هر عاملی که به سمت پایان‌دادن به تحریم حرکت کند، مطلوب نیست. بنابراین تصمیمات دیروز ما موجب مناسباتی شده است که به‌هم‌زدن آن با منافع افرادی گره خورده است و از‌ین‌رو با مقاومت روبه‌رو می‌شود. چنانچه تصمیمات امروز ما نیز می‌تواند محدودیت‌های فردا را رقم بزند. نهادگرایان، اصطلاح وابستگی به مسیر را برای چنین وضعیتی به کار می‌برند. از این منظر، یکی از دلایل مهم ضعف‌های موجود در مبارزه با فساد نیز وابستگی به مسیر است که در برخی مناسبات اجرائی شکل گرفته که بر‌هم‌زدن آنها دارای هزینه خواهد بود؛ از‌این‌رو به جای برهم‌زدن و اصلاح برخی ساختارهای اجرائی که فسادزا هستند، مهم توجه به برخورد با برخی از فاسدان است.