انتظار از پرورشیافتگان طرح «کاد» سیاسی
در کشور ما در این 45 سال، وضعیت عجیبی حکمفرما بوده و آنطور که پیداست، نهتنها تا امروز بلکه قرار است تا سالها این وضعیت همچنان ساری و جاری باشد و آن هم «اختراع مجدد چرخ» است.
در کشور ما در این 45 سال، وضعیت عجیبی حکمفرما بوده و آنطور که پیداست، نهتنها تا امروز بلکه قرار است تا سالها این وضعیت همچنان ساری و جاری باشد و آن هم «اختراع مجدد چرخ» است. به طوری که انگار قرار است همیشه آنچه را دیگران آزمودهاند، ما هم بیازماییم و البته گاهی اصرار داریم حتی اگر آنچه را دیگر جوامع آزمودهاند و پی به اشتباهبودنش بردهاند، ما هم اگر دوباره آزمودیم و نتیجه نگرفتیم، نه آنکه آن را کنار بگذاریم بلکه گویا به آن بینتیجگی افتخار کنیم یا دستکم تا سالها بر آن پای بفشاریم و فرصتهای بیشماری را بسوزانیم و بعد وقتی از آن اختراع دوباره چرخ که نه دایره، بلکه به چرخ ذوزنقه رسیدیم، آن را خیلی بیسروصدا کنار بگذاریم و شتر دیدی ندیدی، میرویم سر اختراع مجدد یک چرخ دیگر و جالب آنکه این تکرار اختراعات را بهعنوان دستاورد جا میزنیم. نمونهاش هم کم نیست. مثالی میزنم تا داغ دلتان تازه شود. نمیدانم یادتان هست یا نه، گمان میکنم اواسط دهه 60 بود که آموزش و پرورش طرحی را برای آموزش و درعینحال پرورش دانشآموزان در پیش گرفت به نام «طرح کاد». قرار بر این بود که دانشآموزان دبیرستانی، در مدت چهار سال دبیرستانِ آن موقع، یک روز در هفته را به دبیرستان نروند و به جایش بروند در یک کارگاه، سازمان یا ادارهای و کار حرفهای را تجربه کنند تا پس از پایان دوره دبیرستان، در یک کاری هم ورزیده شوند. نام «کاد» را هم از ابتدای دو کلمه «کار» و «دانش» اخذ کرده بودند. خلاصه داستان هم این شد که خانوادهها میگشتند تا یک کارگاه یا شرکت یا چیزی در همین حدود را پیدا کنند تا بلکه فرزند دلبندشان، یک روز در هفته به آنجا برود و یعنی کاری یاد بگیرد. نتیجه هم که معلوم است چه میشود. آموزش یک روز در هفته و ناپیوسته که گاهی هم یا به تعطیلی میخورد یا به دلیلی دیگر با فاصله طولانی هر مرحله آموزش تا مرحله بعد روبهرو میشد، خیلی زود، بیثمر بودن طرح را نشان داد؛ آنهم وقتی که حتی قبل از اجرا با کمی حسابوکتاب میشد فهمید که حاصل آن چه میشود؛ ولی خب چارهای هم نبود، وقتی قرار این است که ما جهان را متحول کنیم، باید یک چیز جدیدی که به عقل هیچکس دیگر، در هیچ جای دیگر نرسیده عرضه کنیم تا نشان دهیم که ما «نوک پیکان تکامل» هستیم. خلاصه، آن طرح که با بوق و کرنا آغاز شده بود که بیا و ببین که چه شقالقمری کردهایم، خیلی بیسروصدا جمع شد و رفت به بایگانی باقی چرخهای اختراعشده پیش و پس از خود؛ کسی هم بابت اینچنین طرحی، نه توبیخ شد و نه درس گرفت که راهی که دیگران سالهاست رفتهاند، لزومی ندارد که ما از اول و حتی چندین کیلومتر قبل از اول، دوباره برویم.
البته در نقل این خاطره یک اشتباه کردم؛ چون طرح کاد آنطورها هم که گمان میکنیم، جمعِ جمع هم نشده است، فقط محل انجامش از دبیرستانها به جاهای دیگر منتقل شده، یکی از این جاها، عرصه سیاستورزی در کشور است. در همه دنیا، عرصه سیاست اینطوری است که یک فرد از جوانی وارد احزاب و تشکلها میشود و آنجا طی سالها آموزش میبیند و رشد میکند و امتحان پس میدهد؛ تا جایی که در آن تشکیلات، به جایگاهی میرسد و مسئولیتهایی برعهده میگیرد. بعد وقتی به ایام انتخابات میرسد، این فرد به دلیل همین فعالیتها، از آنجا که در جامعه شناخته شده، از طرف تشکیلات کاندیدای ورود به مجلس میشود یا اگر کاندیدای مجلس هم نباشد، اگر حزب و تشکیلاتش برنده انتخابات شدند، مصدر مدیریت و کاری در اداره کشور میشود؛ یعنی افراد جای دیگر آموزش دیدهاند و در حزب امتحان پس دادهاند و حالا مثل یک تیم، قرار است در مسابقات نهایی، توانایی خود را نشان دهند؛ اما عرصه سیاستورزی در کشور ما شده است همان طرح کاد. بهتازگی سخنگوی شورای نگهبان اعلام کرده که «با تأیید صلاحیت گروه جدیدی از داوطلبان نمایندگی مجلس، آمار نامزدها به حدود ۱۵ هزار نفر رسید»؛ اما در این زمینه تجربه خودم را بگویم. همه آنهایی که چه من را از نزدیک میشناسند و چه یادداشتهایم را خواندهاند، میدانند که من از معتقدان به حضور در انتخاباتم؛ اما همین من، وقتی از طرف کسانی که بالاخره پس از مدتها بحث و جدل، کمی در تصمیمشان برای شرکتنکردن در انتخابات سست شدهاند، مورد پرسش قرار میگیرم که «خب حالا مثلا به چه کسی رأی میدهی»؟ میمانم که چه نامهایی را بگویم؛ چون دو، سه نام بیشتر به ذهنم نمیرسد و از این 15 هزار نفری که سخنگوی شورای نگهبان گفته، غیر از این دو، سه نفر، هیچ کسی را نمیشناسم. البته نه هیچ کسی، یکی، دو نام دیگر را هم میشناسم. یکی آن کسی که اشتهارش در امر سیاست، برمیگردد به کشیدهای که به گوش آن سرباز زد یا آن یکی که بالاترین خدماتش در نمایندگی و پیگیری حقوق مردم، تلاش برای تصویب «قانون حجاب و عفاف» بود. باقی انگار قرار است برای آموزش سیاستورزی، اگر رأی آوردند، به طرح کاد بروند که بعد چه شود. شاید خیلی که بشود، بشوند مثل آن یکی که حضورش در عرصه سیاست فقط به وقتی بازمیگردد که نور چشم معجزه هزاره سوم بود و بعد که از اریکه قدرت پایین آمد، مهمترین فعالیت سیاسیاش همان شکستن تلویزیون دفتر روزنامه «شرق» بود. البته از پرورشیافتگان طرح کاد، انتظار بیشتر از این هم نمیرود.