تحلیل حادثه سقوط بالگرد رئیسجمهوری از منظر مدیریت بحران
سقوط بالگرد حامل رئیسجمهوری و همراهان ایشان، اتفاقی بسیار تلخ و تأثربرانگیز بود؛ اتفاقی که مردم ایران را شوکه و جهان را حیرتزده کرد. شاید با وجود گذشت یک هفته هنوز بروز این حادثه که منجر به از دست رفتن رئیسجمهور ایران و همراهان عالیرتبه ایشان شد، برای بسیاری باورپذیر نباشد. باورناپذیر از این لحاظ که چگونه ممکن است بهراحتی مقامات عالیرتبه یک کشور در حادثهای قابل پیشگیری از دست بروند؟ مقاماتی که فارغ از مواضع سیاسی و عملکرد آنها، در زمره سرمایههای اجتماعی یک کشور به شمار رفته و فقدان آنها به هر شکلی صدمات سنگینی به ساحت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی آن وارد میکند. با فرض اینکه حادثه سقوط منجر به ایجاد یک بحران ملی برای کشور شد، میتوان آن را از منظر مبانی مدیریت بحران بررسی کرد. در مطالعات مدیریت بحران، دو مرحله مورد توجه قرار میگیرد: مرحله قبل از وقوع بحران به لحاظ پیشگیری از وقوع بحران و مرحله بعد از وقوع بحران به لحاظ مدیریت بحران و کاهش مخاطرات و هزینههای بحران ایجادشده.
سقوط بالگرد حامل رئیسجمهوری و همراهان ایشان، اتفاقی بسیار تلخ و تأثربرانگیز بود؛ اتفاقی که مردم ایران را شوکه و جهان را حیرتزده کرد. شاید با وجود گذشت یک هفته هنوز بروز این حادثه که منجر به از دست رفتن رئیسجمهور ایران و همراهان عالیرتبه ایشان شد، برای بسیاری باورپذیر نباشد. باورناپذیر از این لحاظ که چگونه ممکن است بهراحتی مقامات عالیرتبه یک کشور در حادثهای قابل پیشگیری از دست بروند؟ مقاماتی که فارغ از مواضع سیاسی و عملکرد آنها، در زمره سرمایههای اجتماعی یک کشور به شمار رفته و فقدان آنها به هر شکلی صدمات سنگینی به ساحت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی آن وارد میکند. با فرض اینکه حادثه سقوط منجر به ایجاد یک بحران ملی برای کشور شد، میتوان آن را از منظر مبانی مدیریت بحران بررسی کرد. در مطالعات مدیریت بحران، دو مرحله مورد توجه قرار میگیرد: مرحله قبل از وقوع بحران به لحاظ پیشگیری از وقوع بحران و مرحله بعد از وقوع بحران به لحاظ مدیریت بحران و کاهش مخاطرات و هزینههای بحران ایجادشده.
1- قبل از وقوع بحران: در همه کشورها، پروتکلها و استانداردهای بسیار سختگیرانه برای حفاظت و امنیت مقامهای عالیرتبه کشور در نظر گرفته شده به گونهای که مقامات و رهبران به لحاظ شخصی و سلیقهای، مجاز به تخطی از پروتکلهای تعیینشده نیستند. این پروتکلها معمولا برای سفرها و استفاده از وسایل نقلیه با حساسیت و سختگیری بیشتری تدوین و اعمال میشوند. بر این اساس بسیار کم و بهندرت اخباری از بروز حادثه برای رهبران و مقامات عالی دولتی بهویژه سفرهای هوایی شنیده میشود. پیشرفت تکنولوژی و فناوریهای نوین بهویژه درباره وسایل حملونقل هوایی در دهههای اخیر، بروز حوادثی از این دست برای رهبران و مقامات عالیرتبه و حتی مقامات در ردههای پایینتر را نزدیک به صفر و در سطح عمومیتر به حداقل ممکن رسانده است. سفرها و پروازهای رهبران و رؤسای کشورها به دلیل پروتکلها و استانداردهای سخت، در زمره امنترین سفرها به شمار میرود، چراکه همه ملاحظات فنی، آبوهوایی، انسانی و امنیتی در بالاترین سطح با بهرهگیری از پیشرفتهترین فناوریها و ظرفیتهای فنی و امنیتی، مورد توجه قرار میگیرد. آخرین حادثه هوایی که منجر به قربانیشدن یک مقام سیاسی عالیرتبه شد، مربوط به 15 سال پیش و کشتهشدن رئیسجمهور لهستان (1388) رئیسجمهور فقید این کشور (1998) بود.
درباره حادثه اخیر سقوط بالگرد پنج علت اساسی اولویتدار بر مبنای گمانهزنیها درخورتوجه است: شرایط جوی، نقص فنی، خطای انسانی، خرابکاری و اقدام تروریستی خارجی. واقعیت این است که هیچکدام از این عوامل و متغیرها در شرایط کنونی با توجه به حساسیتهای امنیتی و فناوریهای پیشرفته در حوزه آبوهوایی و فنی توجیهپذیر نیست. درواقع مسئولان مربوطه در این زمینه پاسخ دهند که اولا چرا پیشبینی درستی از شرایط مختلف سفر رئیسجمهوری به مرزهای شمال غربی که از حساسیت بالای امنیتی برخوردار است، نداشتهاند؟ آیا همه ملاحظات امنیتی پرواز با بالگرد در مناطق مرزی مورد توجه قرار گرفته است؟ چرا با وجود اعلام شرایط نارنجی آبوهوایی (که مهمترین گمانه برای سقوط بالگرد است)، اجازه انجام این سفر آنهم با بالگرد را که از ایمنی کمتری در مقایسه با سفر جادهای در این شرایط جوی برخوردار است، دادهاند؟ آیا بالگرد استفادهشده برای عالیترین مقام اجرائی کشور با توجه به گذشت بیش از 35 سال از زمان ساخت و استفاده از آن، بالگرد مناسبی بوده و همه ملاحظات ایمنی و امنیتی در استفاده از آن مورد توجه قرار گرفته است؟ و سؤالاتی دیگر از این دست که به لحاظ فنی باید دستاندرکاران سفرها و برنامههای رئیسجمهوری به آن پاسخ داده و ابهامات را از بین ببرند تا دیگر شاهد بروز چنین حوادث پرهزینهای برای کشور نباشیم.
2- وجه دیگر ماجرای سقوط بالگرد حامل رئیسجمهور، مدیریت بحران پس از وقوع حادثه است. مدیریت بحران درباره این موضوع دو وجه داشت: وجه اول، مدتزمان اطلاع از ماهیت حادثه، یافتن مکان وقوع حادثه و عملیات نجات بود که تقریبا 17 ساعت طول کشید. این زمان از منظر مدیریت بحران آن هم وجود اطلاع کلی درباره موقعیت جغرافیایی وقوع حادثه طولانی و با استانداردهای مدیریت بحران همخوانی ندارد. یکی از مهمترین متغیرها در کاهش هزینههای بروز بحران، تصمیمات و اقدامات درست و بهموقع در ساعتهای ابتدایی بروز بحران است. واقعیت این است که تا حداقل سه ساعت دستاندرکاران مدیریت بحران، به طور مشخص اطلاع دقیق و درستی از آنچه اتفاق افتاده بود، نداشتند و به عبارت دقیقتر طبق آنچه اطلاعرسانی شد، به فرود سخت بالگرد در نقطهای نامعلوم باور داشتند؛ بنابراین در ساعات حساس و اولیه بحران، اقدامی عملی به جز گمانهزنی درباره حادثه و امیدواری درباره عدم بروز حادثهای ناگوار انجام نشد. این مسئله نشان از آن دارد که تیم مدیریت بحران آمادگی لازم برای مواجهه با بروز حادثهای از این دست را نداشته است. به طور طبیعی در حوزه مدیریت بحران و شرایط اضطراری آنهم درباره مقامات عالی کشور، آمادگی برای مواجهه با بروز حادثه و چگونگی مدیریت آن از اصول اولیه و اساسی است که معمولا این آمادگی به لحاظ امنیتی، آبوهوایی، جغرافیایی و نیروهای اقدام سریع انجام شده و مانورهای لازم برای آمادگی بیشتر برگزار میشود. طبیعتا شرایط سخت آبوهوایی و همچنین حساسیت حادثه به دلیل حضور رئیسجمهور، ممکن است شرایط تصمیمگیری را برای نیروهای در میدان سخت کرده باشد اما واقعیت این است که با وجود فعالشدن سریع بسیاری از عوامل انسانی اعم از نیروهای محلی مردمی، هلالاحمر، نیروهای نظامی و... و استفاده از برخی تجهیزات هوایی شامل پهپادهای داخلی و خارجی، زمان شناسایی و حضور در محل حادثه که فاصلهای تقریبا دو کیلومتری با روستای اوزی شهرستان ورزقان دارد، 17 ساعت طول کشید که زمانی بسیار طولانی است و این مدتزمان طبعا تلفات و هزینه حادثه را افزایش میدهد، بنابراین به نظر میرسد توجیهناپذیر بودن عوامل بروز حادثه سقوط بالگرد رئیسجمهوری، طولانیشدن جستوجو برای محل وقوع حادثه و امداد و نجات به دلیل نبود آمادگی روحی و عملی برای مواجهه با چنین حوادثی، نیز توجیهپذیر نیست.
وجه دیگر مدیریت بحران در این زمینه، نحوه اطلاعرسانی از حادثه و عملکرد دستگاههای اطلاعرسانی اعم از نیروهای حاضر در میدان و همچنین صداوسیما بهعنوان مرجع اصلی اطلاعرسانی و شبکههای فضای مجازی است. ترندشدن واژه «فرود سخت» در ساعتهای اولیه بروز حادثه از سوی دستگاههای رسمی و صداوسیما، این انتظار و امید را ایجاد کرد که واقعا حادثه در حد یک فرود سخت بوده است اما با گذشت چند ساعت و تاریکشدن هوا تقریبا برای عموم مسجل شد که حادثهای ناگوار اتفاق افتاده است، باوجوداین صداوسیما و مقامات حاضر در صحنه بحران همچنان تا ساعات اولیه بامداد روز بعد بر ایده اولیه نادرست خود تأکید داشتند. درواقع ناتوانی در اطلاعرسانی درست، بهموقع و هماهنگ، باعث سرگردانی و نگرانی بیش از حد مردم شد. ارائه اطلاعات متناقض و نادرست که از طرف صداوسیما نیز انجام میشد، بر التهابات و نگرانیها افزود. تکرار بیش از حد برخی اطلاعات و اخبار از سوی گویندگان شبکههای خبری صداوسیما و نبود تنوع محتوایهای خبری و اکیپهای خبری، عدم بهرهگیری از جدیدترین ابزارهای ارتباطی و ارائهندادن دیدگاههای کارشناسی، نبود تنوع در ارتباطات مستقیم با محل حادثه، نشان از آمادهنبودن صداوسیما برای حضور فعال در چنین حوادث و بحرانهایی دارد. به این موارد عقبماندن برای انتشار تصاویر اولیه از محل حادثه و مدیریت اولیه فضای اطلاعرسانی و سبقتگرفتن منابع خبری غیررسمی و اغلب خارجی را نیز باید اضافه کرد.
با این تفاسیر به نظر میرسد پروتکلها و سیاستها و اقدامات مدیریتی در کشور برای پیشگیری از بحرانها و مواجهه با آنها، ناکارآمد و ضعیف است و در این زمینه لازم است پروتکلها و سیاستها و همچنین آمادگیهای عملی متناسب با استانداردهای بینالمللی و پیشرفتهای فنی و تکنولوژیک مورد بازتعریف و به عبارت دقیقتر، تقویت قرار گیرد تا از تحمیل هزینههایی سنگین از این نوع جلوگیری شود.