|

میدان برای دیپلماسی

هشت سال پیش در چنین روزی یادداشتی داشتم با عنوان «کمی شیشه‌خرده داشته باشیم». اما موضوع یادداشت چه بود و منظورم از شیشه‌خرده چیست؟

هشت سال پیش در چنین روزی یادداشتی داشتم با عنوان «کمی شیشه‌خرده داشته باشیم». اما موضوع یادداشت چه بود و منظورم از شیشه‌خرده چیست؟ موضوع یادداشت برمی‌گشت به این نظر‌ بسیار شنیده‌شده که مثلا «به ما چه مربوط در سوریه یا لبنان یا فلسطین و... چه می‌گذرد، که اصلا در آنجاها دخالت بکنیم یا نکنیم» و گفته بودم این خیلی خوب می‌شود که ما کاری به کار جای دیگری نداشته باشیم و سرمان به کار خودمان باشد ولی این وقتی امکان‌پذیر است که دیگران هم کاری به کار ما نداشته باشند و بعد گفته بودم، اما چنین چیزی اصلا امکان‌پذیر نیست و کشور ما یک جزیره دور‌افتاده مانند «جزیره ایستر» در اقیانوس آرام نیست که هیچ‌کس تا قرن‌ها از وجودش باخبر نباشد و اینجا که ما هستیم، نامش خاورمیانه است و در خاورمیانه، وقتی از عمق استراتژیک برای هر کشوری صحبت می‌کنیم، این عمق استراتژیک گاهی تا آن‌سوی مرزهای چند کشور آن‌طرف‌تر هم می‌رود و این نه‌تنها برای کشور ما، بلکه برای کشورهای دیگر منطقه خاورمیانه هم صادق است و منظورم از این شیشه‌خرده، مثل همان خانه‌های قدیمی است که روی هِره دیوارشان، شیشه‌خرده کار می‌گذاشتند که یک زمانی یک نفر از دیوارشان بالا نکشد و این شیشه‌خرده، امروز و در عالم سیاست یعنی یک کاری بکنی که بتوانی خودت را در این خاورمیانه‌ای که این‌قدر متلاطم است، حفظ بکنی. ‌برای نمونه همین داستان افغانستان که ماجرای مهاجرانش بعد از استقرار دوباره طالبان در آن کشور و موج پناهندگانش در همین بی‌سروسامانی سه سال گذشته کشورمان، چه وضعیتی را فراهم کرده که حتی برخی، از آن بهانه‌ای ساخته‌اند برای نفرت‌پراکنی قومی که اگر فکری برای آن نشود، می‌تواند این نفرت‌پراکنی قومی را به معضلی داخلی نیز تبدیل کند. 

..یا در مثالی دیگر، یادتان هست درست یک سال بعد از آن یادداشت «شیشه‌خرده» و در مهرماه سال 96 ماجرای «رفراندوم استقلال کردستان عراق» پیش آمد؟ و یادتان هست که تنها کشوری در جهان که از این رفراندوم حمایت کرد اسرائیل بود؟ و نمی‌دانم یادتان هست که در همان زمان، بودند نخبگانی در همین کشور خودمان که با طرح موضوع «حق تعیین سرنوشت» از این رفراندوم حمایت می‌کردند، بدون آنکه توجه کنند که گیریم این رفراندم استقلال، به نتیجه هم رسید، آیا گمان می‌کنید داستان به همین‌جا ختم می‌شود؟ و همین شد که در یک مجموعه چهار قسمتی از این نوشتم که چرا این رفراندوم خطری برای تمامیت ارزی کشور ماست؛ یعنی اتفاقی که در کشوری دیگر رخ می‌دهد، به‌دلیل همان عمق استراتژیک، فقط مسئله آن کشور نیست که اتفاقا مسئله ما هم هست. برای همین هم بود که اسرائیل از آن حمایت می‌کرد و هنوز هم حمایت می‌کند؛ درحالی‌که عراق همسایه ماست ولی همسایه اسرائیل نیست. چون دقیقا آن ماجرا بر تمامیت ارزی ما اثر مستقیم داشت. یا بیاییم نزدیک‌تر، به همین ماجرای دو سال پیش و مرگ خانم مهسا امینی. اتفاقی که نباید می‌افتاد، ولی در نتیجه همان بی‌سامانی سه‌ساله که ضرباتی مهلک بر کشور وارد کرد، آن ماجرای دو سال پیش هم رخ داد و بعد، آن ماجرای تجمع برلین که به بهانه مرگ آن دختر بی‌گناه، پرچم کشور جعلی کردستان برافراشته شد و خیلی‌ها اصلا به این توجه نکردند که برافراشتن چنین پرچمی یعنی چه و در جوگیری آن داستان که حالا دیگر ماجرا تمام است، از خود بیخود شدند.

اما در این سال‌ها فقط بی‌تدبیری‌ها نبود، بسیار تدبیرها هم بود که خیلی از ما یا معنای آن را درنیافتیم یا به هر دلیلی عَلَم مخالفت با آن بلند کردیم؛ تدبیرهایی که با نام میدان در کشورمان شناخته می‌شود و بسیاری با آن مخالف بودند و هستند، اما وقتی در ادامه آن میدان به دیپلماسی می‌رسیم، ارزش میدان معلوم می‌شود و این دیپلماسی کجا خود را نشان داد؟ یکی در همین ماجرای دو هفته اخیر و پذیرش اقلیم کردستان عراق که گروه‌ها و فرقه‌های مسلح جدایی‌طلب خلع‌ سلاح و از مرزهای کشورمان دور شوند. اتفاقی که باید همه ما از آن استقبال کنیم و یادمان باشد که در ماجرای دو سال پیش، با هر مبنایی که داشت، گروه‌های تجزیه‌طلب هم بسیار از آن بهره بردند که فقط یکی از آنها ماجرای برافراشتن پرچم کشور جعلی کردستان بود و مهم‌تر از آن، شادمانی خیابانی پس از شکست تیم ملی از آمریکا و انگلیس بود. رخدادی باورنکردنی که کسی جرئت نداشت به شادی‌کنندگان شکست اعتراض کند. اگر امروز رئیس‌جمهور کشورمان به عراق می‌رود و رئیس اقلیم کردستان عراق، به زبان فارسی رو به دوربین سخن می‌گوید، در پاسخ به هوشیاری دیپلماتیک رئیس‌جمهورمان است که رو به دوربین به زبان کردی حرف می‌زند و همه اینها ناشی از همان شیشه‌خرده‌ای است که در میدان نشانش دادیم. اگر دیپلماسی جواب می‌دهد، با تکیه بر میدان است و اصلا میدان را می‌خواهیم که بتوانیم در دیپلماسی از آن استفاده کنیم؛ والا میدان که به ذات خود کارکردی ندارد و دیپلماسی هم وقتی اثربخش است که قبلش قدرت میدان یا همان شیشه‌خرده تثبیت شده باشد. یادمان باشد، حالا که اثربخشی این دو را در پیوند با هم دیدیم، موارد دیگری هم هست که وقتِ نشان‌دادن کارکرد دیپلماسی متکی بر میدان است. یکی برجام، یکی زنگزور، یکی جزایر ایرانی خلیج فارس، یکی کریدورهای منطقه‌ای. کم نیستند از این دست موارد. فرصت را از دست ندهیم که دیگر زمانی باقی نمانده است.