|

به مناسبت هفته تهران

اهل تهرانم... دشت سجاده من‌

در هفته‌ای که گذشت، همه جا حرف تهران بود. مناسبت «هفته تهران» که از چندین سال پیش به بهانه نام‌گذاری تهران به‌عنوان پایتخت ایران در متمم قانون مشروطه، اکنون هر سال برگزار می‌شود، همه را سر شوق آورده بود تا درباره شهرشان صحبت کنند.

در هفته‌ای که گذشت، همه جا حرف تهران بود. مناسبت «هفته تهران» که از چندین سال پیش به بهانه نام‌گذاری تهران به‌عنوان پایتخت ایران در متمم قانون مشروطه، اکنون هر سال برگزار می‌شود، همه را سر شوق آورده بود تا درباره شهرشان صحبت کنند. من هم که تهران تمام فکر و ذکرم است و برایش روزانه می‌جنگم، چند مجلس را سیر کردم: از خانه اندیشمندان تا تالار طبقه هفتم ساختمان بهشت و از باغچه روزنامه همشهری تا باغ نگارستان. امروز هم آقای احمد مسجدجامعی در ادامه هیجانات تهران‌خواهی هفته گذشته، از دکتر پزشکیان خواسته درهای محوطه سردر باغ‌ ملی یا میدان مشق را‌ به روی تهرانی‌ها باز کند تا «روزهای تهران» -‌مانند گذشته با حضور شاد مردم شهر- دوباره در آن برگزار شود. بگذریم که این پیاده‌راه قرار بود 365 روز‌ سال‌ به روی گردشگری مردم تهران باز باشد... .

به نظر من، همبستگی تهرانی‌ها در بیش از یک قرن، بر اساس یک فرهنگ مشترک شکل گرفته است؛ فرهنگ آزادی و آسان‌گیری، فرهنگ قبول دیگری و گشاده‌دستی؛ فرهنگ ترکیب و اختلاط در فضایی نو و مدرن برای تولید و تکثیر در مقیاسی بزرگ و کلان‌شهری‌.‌ همین فرهنگ مدرن و جهانی تهران است که تعصب‌ها را می‌شکند و ما 10 میلیون تهرانی را همدل و نزدیک می‌کند. ما‌ که هرکدام‌مان اگر سه نسل عقب‌تر برویم، نسب‌مان به یکی از ولایات و شهرهای این سرزمین مربوط می‌شود. یکی جَدی شیرازی داشته، قزوین بزرگ شده، تهران دانشگاه رفته و همین‌جا مانده است، همین‌جا کار و همسر اختیار کرده و فرزندانش تهرانی‌اند.‌ او اهل تهران است. شعرا و هنرمندان‌مان جملگی می‌گویند در جاهای دیگر سرچشمه الهام‌شان می‌خشکد. همچنین هستند کسانی که سال‌هاست به دلایلی از ایران کوچ کرده‌اند، اما هنوز دل‌شان اینجاست و هر شب روی این دنیای مجازی گسترده، در گروه‌ها پست می‌گذارند و فقط به ایران و تهران فکر می‌کنند. اهالی لاله‌زار هنوز با ناباوری به خاطرات دور خیابان فکر می‌کنند. و آن نوجوان اتباع هم بعد از یک روز کار طاقت‌فرسای زباله‌گردی، در«ساندویچی‌»‌ باصفای خیابان سی تیر می‌نشیند و در سکوت شبانه تهران مرکزی با لذت شام می‌خورد. مثل اینها هزارانند تهرانی‌ها... همه در عالم خود.‌ برگردیم به هفته تهران. دوستان مؤسسه «تهران، مطالعات کلان‌شهری»، بر گِرد خانم دکتر گیتی اعتماد، معمار و شهرساز صاحب‌نام تهران، دو جلسه داشتند: یکی در موزه هنرهای زیبای کاخ سعدآباد درباره خیابان انقلاب‌ که مهم‌ترین خیابان شهر تهران است‌ و دیگری در خانه اندیشمندان. انقلاب خطی است که شمال و جنوب شهر را از هم جدا می‌کند و همیشه در ذهن ما معناهایی پنهان در خود داشته است. زمانی طولانی شیک‌ترین خیابان تهران بوده و جای قدم‌زدن و تماشای ویترین‌ها؛ و از میدان امام حسین بود و پیچ‌شمرون تا میدان فردوسی (جای رانده‌ووی زن سرخ‌پوش با مردی که هرگز نیامد)... و بعد چهارراه کالج با غلغله‌ دبیرستانی‌های کالج البرز و رضاشاه و پلی‌تکنیکی‌ها... و از همه مهم‌تر دانشگاه تهران‌ که برای خودش وقاری داشت و هنوز هم سمبل شهر تهران است، به‌طوری که با وجود مصلایی بزرگ و باشکوه، هنوز نماز جمعه در آنجا برگزار می‌شود. در خانه اندیشمندان علوم انسانی، اولین سخنران دکتر احمد سعیدنیا بود‌ که سخنان شیرینی را با شرحی بر کتاب‌های جعفر شهری درباره تهران قدیم بیان کرد‌ و از مغازه‌ها، خیاط‌ها، کتاب‌فروشی‌ها، کافه‌رستوران‌ها و میعادگاه‌های جوانان در انقلاب و نیز سینماها و تئاترهای لاله‌زار گفت‌؛ جایی که قلب تهران در سال‌های قبل و بعد از انقلاب می‌تپید. سعیدنیا از سر پل تجریش تا حضرت عبدالعظیم دانه‌‌دانه از مکان‌های کانونی نام برد و میعادگاه‌های مردم شهر در بیرون از حصار ناصری و در دوران معاصر را نیز برشمرد. سپس دکتر اسکندر مختاری، میراث‌شناس تهران، از تهران و اهمیت فضاهای عمومی‌اش گفت‌. اینکه این فضاهای رایگان، ویترین شهر هستند و متعلق به همه شهروندان. اینکه حاصل تقاضای جامعه‌اند و این ذهن شهروندان و رفتار آنهاست که در طول تاریخ معاصر تهران فضای عمومی شهر را هر بار شکل داده و بازمتحول کرده است. در آخر اما حمید ناصرنصیر در سخنرانی‌اش با عنوان «معماری قدرت، قدرت معماری» به تشریح طیف مفاهیم و موضوعات حوزه فضای عمومی و ارتباط آنها با قدرت پرداخت و سابقه تمدنی معماری قدرت و دگرگونی تاریخی این نسبت پس از رویداد مدرنیته را شرح داد. او همچنین با اشاره به جریان تاریخی تغییر دستور فضا، نقش معماران و طراحان در این فرایند را مورد پرسش قرار داد.

روز شانزدهم مهر جلسه دیگری نیز به مناسبت روز تهران در طبقه هفتم ساختمان بهشت با موضوع «مشروطه و تهران سیاسی» برگزار شد. با وجود تم جذاب و سخنرانان نام‌آشنا، جلسه جز چند نفر از کارمندان همان شهرداری مخاطبی نداشت. سخنران اول دکتر جواد حسینی از دانشگاه امام صادق بود‌ که از رابطه شهر با سیاست در دوران مشروطه وصف و تحلیل جالبی داشت‌: با تجدد، شهر مدرن شاهد خروج علمای روشنفکر شد. شیخ فضل‌الله نوری در کنار بازار هر روز درس می‌داد. نهاد ریشه‌دار علما بهتر از نهادهای بازاریان و روشنفکران توانست در سال‌های 1285، 1320، 1342‌ و 1357 مردم را به حرکت درآورد و به اعتراضات شکل ‌دهد و بازاریان سرای امیر، سرای حاج‌ حسن، سرای حاج امین‌الضرب و البته تمام مساجد بازار را پذیرای معترضان کردند. ایشان افزود‌ در شهر امروز، ما طردشدگی و آسیب‌ها را داریم که می‌تواند ما را به «بیگانگی اجتماعی» بکشاند. از این‌رو، رواست که شهر مکان-رویدادهای تاریخی-اعتراضی خود را بازیابد و تقویت کند. حمیدرضا حسینی نیز از ارگ و بازار و مجلس و میدان بهارستان گفت.

من نیز در آخر این همنوایی‌ها، در مدح و وصف تهران، با سهراب همچنان می‌خوانم: «کعبه‌ام زیر اقاقی‌هاست... کعبه‌ام مثل نسیم... می‌رود باغ به باغ، می‌رود شهر به شهر...».