فرانچسکو بریوسکی؛ مردی آزاد و روشنفکر، ناشر شجاع رمانهای فارسی در ایتالیا
اولینبار خانم تیتزیانا بوچیکو (Tiziana Buccico) من را به فرانچسکو بریوسکی، بزرگمرد فرهنگ، معرفی کرد. فرانچسکو، عصاره فرهنگ و هنر و سرزندگی و نشاط ایتالیا است. گفتوگوهای خوب و سازندهای داشتیم و تصمیمات بزرگی گرفتیم؛ ازجمله ترجمه و انتشار رمانهای فارسی معاصر به زبان ایتالیایی و تأسیس شهر کتاب ایتالیایی در ایران؛ حیف که تحریم اجازه نداد تا فروشگاه باز شود و دریغ آنکه عمر او در بهترین سالهای تلاش و ثمردهیاش به پایان رسید.
اولینبار خانم تیتزیانا بوچیکو (Tiziana Buccico) من را به فرانچسکو بریوسکی، بزرگمرد فرهنگ، معرفی کرد. فرانچسکو، عصاره فرهنگ و هنر و سرزندگی و نشاط ایتالیا است. گفتوگوهای خوب و سازندهای داشتیم و تصمیمات بزرگی گرفتیم؛ ازجمله ترجمه و انتشار رمانهای فارسی معاصر به زبان ایتالیایی و تأسیس شهر کتاب ایتالیایی در ایران؛ حیف که تحریم اجازه نداد تا فروشگاه باز شود و دریغ آنکه عمر او در بهترین سالهای تلاش و ثمردهیاش به پایان رسید. جای او در ذهن و قلب و یاد من خالی است و تصویر او در ترجمه ایتالیایی سووشون، داییجان ناپلئون، سمفونی مردگان، بامداد خمار، من و اتاقهای زیر شیروانی، بازی آخر بانو، روز حلزون، چراغها را من خاموش میکنم و افسانه پادشاه و ریاضیدان منعکس است. هرچه از او بگویم، کم است. شاید معرفی او و درد سوگ او از زبان دوست عزیزم تیتزیانا بوچیکو شایستهتر باشد.
***
فرانچسکو بریوسکی، روشنفکری متفکر و آیندهنگر بود که همواره آماده پذیرش چالشها و کارهای غیرممکن میشد. او را در تهران ملاقات کردم؛ استاد دانشگاه، نویسنده و وارث سلسلهای که به میلان و آکادمیاش افتخار بخشیده بود. اولین ملاقاتمان در هتلی در پای کوههای پایتخت ایران بود. من همراه همسرم، کارلو جووانی چرتی، که آن زمان مشاور دیپلماتیک سفارت ایتالیا بود، به دیدنش رفتم و او همراه با مارگیت ویسمان، مدیر مسئولش بود. از همان ابتدا، رابطهای صمیمی و همفکری شکل گرفت و دوستی و همکاری ما آغاز شد. با پشتکار، شبکهای از دوستان در دنیای نشر ایران ساختیم و او برای من راهنمایی مشتاق در دنیایی جذاب بود. از آن شام اول تا دیروز، کارهای زیادی انجام دادیم و باور داشتیم که فرهنگ میتواند بر تعصبات پیروز شود و موانع را از طریق ادبیات و انسانیت از بین ببرد. هرگز فراموش نمیکنم دو نمایشگاه کتاب در تهران را که بریوسکی به من اعتماد کرد تا غرفهاش را به طور مستقل مدیریت کنم، به لطف روابطی است که در طول سالها برقرار کرده بودیم و دیدگاه او بود که فرهنگ همیشه منبعی برای گفتوگو است. باور او به دیپلماسی فرهنگی بیپایان بود و همه را به تلاش در این راه ترغیب میکرد. او ناشری جسور بود که آثار کلاسیک بزرگ ایرانی را که هرگز به ایتالیایی ترجمه نشده بودند، با همکاری مترجمی بزرگ مانند آنا ونتزان، ترجمه کرد و به ترجمه رمانهای مدرن و معاصر، عمدتا نوشته زنان، ادامه داد. چند سال پیش مجموعهای به نام «دیگران» ایجاد کرد که شامل ۱۱ عنوان ایرانی بود و به دنبال آن رمانهای روسی، ارمنی، فلسطینی، سوری، لبنانی، تونسی، مراکشی، ترکی، نیجریهای، سومالیایی و دیگر کشورها را منتشر کرد. فرانچسکو نیروی جوانی داشت، عاشق زندگی و جوانان بود، کنجکاو و چندوجهی بود و به آزادی باور داشت؛ آزادی برای سرمایهگذاری در فرهنگ به منظور تبدیل جهان به جایی برای تبادل و گفتوگو. او بهشدت معتقد بود که صلح با اشتراک و همزیستی اندیشههای متنوع به دست میآید. کارلو چرتی با یادآوری احساسی گفت: «فرانچسکو بریوسکی ناشری شجاع بود که به مأموریت صلح در چالشهای فرهنگی باور داشت. او همیشه گفتوگوی انتقادی را ترجیح میداد، در اعتقادات لیبرالش ثابتقدم بود اما همواره به گفتوگوهای سازنده معتقد بود. مردی با ارزش فوقالعاده که دلتنگش خواهیم شد. استاد دانشگاه، کارآفرین، روشنفکر، انسانگرایی بزرگ که مانند الیوتی و ماتئی الگویی بود». فرانچسکو، چقدر دلتنگت خواهیم شد، دلتنگ گفتوگوهای رؤیاییمان، پروژهمان برای بازکردن کتابفروشی در مرکز تهران، شامهای پس از ارائهها و نمایشگاهها، سؤالهای تو و پروژههایت که هنوز به انجام نرسیدهاند، هوشت، تواناییات در قضاوتنکردن و درک علتهای بسیاری از مسائل. تو حتی در اختصاص فضای زیاد به زنان هم ویژه بودی؛ انتشاراتت پر از جوانان، بهویژه زنانی با شخصیت قوی بود. انتشارات فرانچسکو بریوسکی و گروه انتشاراتی به همراه والنتینا ادیتزیونی، با رهبری دو زن فوقالعاده مانند والنتینا، دخترت و مارگیت، مسیر تو را ادامه خواهند داد. پروژههایت همچنان برای کسانی که به قدرت کتاب و دانش برای ساختن جهانی بدون مرز باور دارند، چراغ راه است.