نه کارگری مهم است و نه حمام شیر
در همین ابتدای یادداشت باید به نکتهای اشاره کنم و بعد وارد موضوع شوم. مسئله این است که در این چهار دههای که به طور جدی درگیر فعالیت رسانهای هستم، از منظر خودم، دو دوره را بهترین دوران برای کار مطبوعاتی یافتهام؛ یکی دوران اصلاحات و دیگری همین ایام پس از انتخابات ریاستجمهوری امسال. پیش از ورود جدیام به عرصه رسانه و در سالهای پس از پیروزی انقلاب، آنچه در کار رسانه شاهد بودیم، بیشتر نشانهای از یک «هرجومرج» آزاد بود تا «آزادی رسانه».
در همین ابتدای یادداشت باید به نکتهای اشاره کنم و بعد وارد موضوع شوم. مسئله این است که در این چهار دههای که به طور جدی درگیر فعالیت رسانهای هستم، از منظر خودم، دو دوره را بهترین دوران برای کار مطبوعاتی یافتهام؛ یکی دوران اصلاحات و دیگری همین ایام پس از انتخابات ریاستجمهوری امسال. پیش از ورود جدیام به عرصه رسانه و در سالهای پس از پیروزی انقلاب، آنچه در کار رسانه شاهد بودیم، بیشتر نشانهای از یک «هرجومرج» آزاد بود تا «آزادی رسانه». پس از وقایع ابتدای دهه 60 هم تا رسیدن به ایام اصلاحات، بیشتر به یک سراشیبی ملایم و مستمر شبیه بود که رسانهها را در وضعیت حداقلی، حفظ میکرد و فقط پس از دوم خرداد 76 بود که ناگهان بهار مطبوعات رسید و البته تداوم نیافت و بعد سرعت شیب نزولی شدیدتر شد تا دولت سیزدهم که تقریبا به حداقلها رسیدیم و ناچار به احتیاط بسیار در نوشتن و گفتن و البته حق این است که در این شش ماه، فضای دیگری را تجربه میکنیم؛ تجربهای که برای خود من، این حس را به وجود آورده که از دو سو، تعقل و مدارای بیشتری را شاهدیم و حق آن است که چنین اتفاقی را مهم بدانیم، هرچند با ازدسترفتن مرجعیت رسانه و خروج آن از کشور در20 سال اخیر، آنچه باید رخ دهد تا دوباره مرجعیت رسانه به کشور بازگردد، بسیار بیشتر از اینهاست و امید که آنچه لازم است تا مرجعیت رسانه به کشور بازگردد؛ یعنی آزادی رسانههای تصویری در داخل کشور و نه انحصار آن در دست رسانه ملی، تحقق یابد، که بدون چنین اتفاقی، همچنان مرجعیت رسانه در بیرون از کشور باقی خواهد ماند.
اما آنچه موضوع این یادداشت است، همایش وفاق است که پنجشنبه گذشته برگزار شد؛ همان وفاقی که باید انصاف داد اگر آنچه در مقدمه بالا به آن اشاره کردم، محقق شده، ناشی از همان وفاق است. همایشی که انصاف باید داد که تا شش ماه پیش، حتی ذرهای احتمال آن در ذهن هیچکس، انجامش با چنین شرکتکنندگانی و چنین سخنانی، متصور نبود و حالا نهتنها برگزار شده، بلکه میتوان، هم درباره آن و هم درباره رخدادهای درون و بیرون آن سخن گفت، که برای من، غیر از خود همایش، آنچه ذهن را مشغول میکند، چند موضوع و نکته دیگر است که به گمانم حتما باید به آن پرداخت. یکی از این نکات، سخنی است که همزمان با این همایش از سوی جناب رئیسجمهور منتشر شد که در جمعی برای «نهضت مدرسهسازی» گفته است «برای حل مشکلات مردم کارگری هم میکنم» و در توضیح آن اشاره کردند «زمانی که میخواستیم خانه بهداشت بسازیم، من رئیس دانشگاه بودم و خودم کار کردم و وقتی مدیران دیدند که ما خودمان پای کاریم، آنها هم ساختند».
این سخنی است که البته ایشان بارها به آن از زمان مبارزات انتخاباتی تاکنون اشاره کردهاند و شنیدن دوباره آن من را یاد خاطرهای انداخت که خیلی سال پیش با یکی از اعضای سابق گروههای چریکی مارکسیست که سالها در حکومت پیشین در زندان بود، بحث میکردم و به زندگی تجملی سران حکومت شوروی سابق اشاره میکردم و اینکه چقدر این نوع زندگی سران آن کشور با ادعاهای سوسیالیستی و کارگری در تضاد است و حتی در وان شیر استحمام میکنند. آن دوست در جواب میگفت «اینکه یک فرد زندگی پرتجملی داشته باشد یا قناعت پیشه کند، خیلی مهم است ولی برای داوری در اداره یک کشور این نوع از رفتار، کمترین اهمیتی ندارد و آنچه مهم است، رفاه و آسایش مردم و امنیت و آبادانی کشور است». حالا هم لازم است به جناب رئیسجمهور اشاره کرد که قطعا آنکه شما خود آستین بالا بزنید، به دلیل فردی و شخصی، خیلی هم حرکت پسندیدهای است، ولی آنچه درباره عملکرد یک رئیسجمهور باید داوری کرد، این مهم نیست که خودش کارگری میکند یا نه؛ مهم این است که نتیجه عملکرد مجموعه تحت مدیریت ایشان به رفاه و آسایش مردم و امنیت و آبادانی کشور بینجامد و با توجه به آنچه من به نوبه خود از وفاق متوجه شدم و آنچه در «همایش وفاق ملی» گذشت، اگر نتیجه وفاق، همین «رفاه و آسایش مردم و امنیت و آبادانی کشور» نباشد، اصلا فرقی نمیکند که رئیسجمهور، خودش آستین را بالا بزند و کارگری کند یا هر روز صبح در وان پر از شیر استحمام کند. و یادمان باشد که در این کشور یک روز، یک نفر که «توهم معجزه هزاره سوم» بود، روی کار آمد که در تمجید از او میگفتند «قابلمه غذایش را از خانه میآورد»، ولی همان «توهم» کشور را به چنان مصیبتی گرفتار کرد که واقع آن است که امکان ندارد کشورمان بتواند از فاجعه آن تا دههها نجات یابد.
و اما غیر از این، همزمان با همایش وفاق، از حضور جناب خاتمی در مراسم افتتاح بیمارستان مرحوم «هاشمیرفسنجانی» هم جلوگیری شد، یا در خبری دیگر از برگزاری «رژه گردانها در رزمایش ۱۱۰ هزارنفری راهیان قدس» در صداوسیما تصاویری منتشر شد؛ آنهم زمانی که عقلای کشورمان تمام سعیشان را میکنند تا از تله جنگافروزی اسرائیل در این چند روز تا شروع کار ترامپ دوری کنند. رفتارهایی که حتی خوشبینترین افراد هم میدانند چنین نامگذاریهایی معنایش چیست و چه پیامی را مخابره میکند. همه اینها را که با هم نگاه میکنم، فقط میتوانم دست به دعا بردارم که خدا ما را از بلیات عمدی محفوظ نگه دارد. آمین.