شرایط جهش توسعه در چابهار و سواحل مکران
کارتم که در دستگاه دریافت پول بیرون بانک در خیابان امام خمینی چابهار گیر کرد، کمی مضطرب شدم. غریب بودم و دستگاه میگفت اگر کارتت را برنداری، آن را خواهم خورد. داشتم سعی میکردم که آقایی خوشرو با خنده جلو آمد.
کارتم که در دستگاه دریافت پول بیرون بانک در خیابان امام خمینی چابهار گیر کرد، کمی مضطرب شدم. غریب بودم و دستگاه میگفت اگر کارتت را برنداری، آن را خواهم خورد. داشتم سعی میکردم که آقایی خوشرو با خنده جلو آمد. چاقویی از جیبش درآورد و به داخل شکاف کرد. کارت را لیزاند. بیرون آورد و با لبخندی به دست من داد. من هم تشکر کردم و از گرفتن پول نقد منصرف شدم... .
از آمدن به چابهار شهر محبوبم، بعد از یک دهه خوشحال بودم و چند روزی علاوه بر فرصت دوروزه کنفرانس سازمان میراث، بیشتر در چابهار ماندم تا بتوانم پیشرفتهای شهر و منطقه را در مقایسه با دهه گذشته بسنجم و گفتههای دوستان و ساکنان را بشنوم تا برای شما نقل کنم. فکر میکردم در سالهای سپریشده، چابهار خیلی تفاوت کرده باشد و حرکتش به سوی شکلگیری تنها بندر مهم ایران در کنار دریای آزاد بینالمللی -که از دیرباز هزار برنامه و خواب و خیال برایش چیده شده بود- با موفقیت پیش رفته باشد. اما متأسفانه چنین نشانههایی نیافتم. شهر و منطقه آزاد سر جای خود بودند، بیآنکه ظاهرا ارتباط خوبی با هم برقرار کرده باشند و پیشرفت خاصی در هیچکدام مشهود باشد. حتی اگر بگویم فعالیت تجاری ناچیزی در منطقه آزاد وجود داشت، اما در شهر چابهار خیلی چیزها پس رفته بود. دستفروشان و دکههای غذای خیابانی، گالنهای بنزین در کنار خیابان و زباله و نخاله رهاشده در گوشه و کنار. ساکنان از فقیر و غنی میگفتند: آب نداریم، گاز نداریم، نان نداریم، بنزین نداریم، مدرسه نداریم، دکتر نداریم، شهرداری نداریم و الی آخر... . راهآهن تکمیل نشده و جاده زاهدان دوبانده نیست و خطرناک است. فرودگاه شهر را نیز -با وجود پروازهای متعدد روزانه به مقصد چابهار- مسئولان نیروی هوایی فرودگاه فعلی کنارک اجازه ندادند احداث شود.
شاهد فقر توافقهای اداری محلی برای تجهیز و مرمت و نظافت شهر بودم و دوستی میگفت فقر تکنولوژی و تواناییهای فنی باعث میشود که هرچه خراب شود، دیگر درست نشود؛ از اتومبیلهای شخصی تا وسایل تولید و تجهیزات عمومی. خوشبختانه همان روزها آقای پزشکیان و بخشی از هیئت دولت عازم چابهار بودند و همه مسئولان محلی آماده میشدند تا مسائلشان را با آنان در میان بگذارند. خانم دکتر حمیرا ریگی، مدیرعامل توانای منطقه آزاد، و همکارانش چند روز 24 ساعته کار کردند تا همه فرصت یابند مطالبه کنند. از صنایع در دست ساخت تا شیلاتِ خلاصشده از هجوم و غارت چینیها، تا کشاورزان کشت و صنعتها که به خاطر ناهماهنگیهای سرمایهگذاری در زیرساخت های آبی ناچار شده بودند صدها هکتار زمین آماده را رها کنند. خلیل درخشان، مدیر کشت و صنعت باهوکلات، در نطق روز موعودش پشت بلندگو گفت: آقای رئیسجمهور! از سال 1372 که سد پیشین احداث شده، حتی یک متر شبکه آبیاری برای توزیع آب آن نداریم. درحالیکه فقط 50 کیلومتر شبکه امکان کشت موز در 10 هزار هکتار زمین در بلوچستان را فراهم خواهد کرد... با ایجاد اشتغال برای 30 هزار نفر و تولید 800 هزار تُن موز برای تمام کشور. متأسفانه سدهای زیردان و کهیر نیز شبکه ندارند و عملا بلااستفاده ماندهاند. واقعیت این است که لولهکشی گاز هیچ وقت در چابهار نبوده. همه ساکنان، گاز سیلندری میخریدهاند و جمعیت اکثرا حاشیهنشین ساکن محلات غیررسمی (سال 93 حدود 63 درصد و امروز بیشتر) هم هرگز حق دسترسی به آب و خدمات نداشته و ندارند. نشانههای نگهداری و نظافت شهر هم ضعیفتر شدهاند. مردم هر روز در کوچهها زبالهها را با بنزین آتش میزنند. مسلم است که بدون برداشتهشدن تحریمها صنایع مقرر برای منطقه آزاد -پتروشیمی و فولاد- که سالهاست برایشان برنامه استراتژیک و تفاهمنامههای مختلف تهیه شده، راهاندازی نخواهند شد. بزرگان صاحب سرمایه چابهاری با اطمینان ابراز میدارند که بدون تجدید ارتباطات با جهان هیچگونه رشد و توسعهای در منطقه متصور نخواهد بود، حتی اگر آقای رئیسجمهور مصرانه حامی توسعه سواحل دریای عمان و احداث 27 شهر جدید در سواحل باشند. میگویند نباید با دنیا قهر کنیم و منزوی باقی بمانیم. قبلا تفاهمنامههایی با دولت هندوستان امضا شد تا بیایند بندر چابهار را بسازند و راه بیندازند. اما چگونه میشود بدون توجه به رشد و آموزش نیروی انسانی محلی شرایط این توسعه موعود را فراهم کرد؟ چگونه میتوان بدون اجرای برنامههای مختلف و ایجاد زیرساختهای لازم زمینههای جهش توسعه را مهیا کرد؟
هنوز سه ماه از صحبتهای پراکنده رئیسجمهور درباره آوردن دولت به جنوب و سواحل نگذشته، میگویند طی واگذاریهای غیرشفاف، زمینهای با مالکیت عرفی مردم را به عدهای نامعلوم واگذار کردهاند. ظاهرا کار خریدوفروش ملک و رانتخواری تنها کاری است که ما ایرانیهای قرن جدید در آن تبحر داریم. شخصا عقیده دارم که در این سرزمین کهن هر نقطهای در طول تاریخ مناسب سکونت بوده تا امروز به یک آبادی کوچک یا بزرگ تبدیل شده است. و این منطقی نیست که بودجههای عمرانی را صرف توسعه همین نقاط نکنیم و برویم در وسط بیابان شهر جدید بسازیم. تمرکززدایی از تهران باید با توزیع ادارات و مراکز آموزشی درخور به شهرهایی مثل چابهار نیز همراه باشد.
از سوی دیگر بسیاری از این نقاط بکر و زیبای کنار دریا برای گردشگری داخلی و بینالمللی مناسباند که باید قبل از تخریب سواحل برای احداث صنایع و انبوهسازیهای مدل مسکن مهری به آن فکر کرد. توسعه شهری شایسته و دارای خدمات و تأسیسات پایه برای محلات و جامعه محلی قاعدتا باید پیشفرض هرگونه توسعه دیگری به سوی وضعیتهای رقابتپذیر در سطح جهانی باشد. اگر ما بخواهیم با دوبی و قطر و عمان رقابت کنیم، راهش بردن وزارتخانهها به
چابهار نیست.