|

اشک اروپایی‌ها و فرصت‌سازی از تهدید

رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ در اجلاس اخیر آن در واکنش به سخنان معاون رئیس‌جمهور آمریکا با بیان این جمله که «ما از اینکه ارزش‌های مشترکمان دیگر مشترک نیستند، باید خوفناک باشیم» به گریه افتاد و تریبون سخنرانی را ترک گفت.

رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ در اجلاس اخیر آن در واکنش به سخنان معاون رئیس‌جمهور آمریکا با بیان این جمله که «ما از اینکه ارزش‌های مشترکمان دیگر مشترک نیستند، باید خوفناک باشیم» به گریه افتاد و تریبون سخنرانی را ترک گفت. اذعان به واگرایی ارزش‌های دو کرانه‌نشین آتلانتیک به شرح بالا، از نگرانی آمریکا از «عقب‌نشینی اروپا از برخی از اساسی‌ترین ارزش‌های خود» که توسط نماینده عالی‌رتبه آمریکا در آن اجلاس ابراز شد هم مستفاد می‌شود.

نمونه‌هایی که معاون رئیس‌جمهور آمریکا به عنوان مصادیق عقب‌نشینی اروپا از ارزش‌های آتلانتیکی برشمرده است، هیچ‌کدام کلان‌روایتی نیست که بتوان از آن فرارسیدن خزان دموکراسی در اروپا و نابودی آن را نتیجه گرفت. افزون بر این، مواردی چون «نادیده‌گرفتن مردم و نگرانی‌های آنان»، «ساکت‌کردن رسانه‌ها»، «عدم برگزاری انتخابات» بیشتر به لفاظی می‌ماند و اینکه «اگر از رأی‌دهندگان خود در هراس هستید، آمریکا هیچ کاری برای شما نمی‌تواند انجام دهد»، موهن و تحقیرآمیز است! واقع امر آنکه این موارد را نمی‌توان موجد شکاف عمیق بین ارزش‌های اخلاقی و آرمانی کرانه‌نشینان آمریکایی و اروپایی دو سوی اقیانوس اطلس دانست. از این رو، باید به ژرفا رفت و عمیق قضیه را کاوید‌.

به نظر می‌رسد که آوارشدن تندمزاجی و کلفت‌گویی آمریکای ترامپ سر اروپای مهد روشنگری و گفتمان دموکراسی ناشی از نگاه تحقیرآمیز رئیس‌جمهور بی‌ریشه آمریکا به جهان منهای کشور متبوعش و مهم‌‌تر از آن، اراده سیاسی هسته قدرت ینگه دنیا در دوره جاری زمامداری است. این اراده مبتنی بر هژمون‌طلبی اینک بر طبل سیاست وحشت که دیپلماسی فرسوده قایق‌های توپ‌دار را تداعی می‌کند، می‌کوبد. بدیهی است که اعمال و اجرای چنین سیاستی از جمله نیازمند کارگزاری دارای اعتمادبه‌نفس بیش از حد، پرحاشیه و جنجالی و ترمزبریده است تا با گرفتن دنده‌عقب، هنجارهایی که پس از بروز دو جنگ جهانی بدل به گفتمان روابط بین‌الملل شده و از جمله بر عدم تعرض به منظور به‌دست آوردن سرزمین دیگران تأکید می‌ورزد را به دور نهد و به خونبار ناهنجار روی آورد.

در تبیین چرایی و چیستی رویکرد آمریکا در قبال متحد اروپایی خود و مشخصا جنگ اوکراین و حاتم‌بخشی ترامپ باید به منظومه فکری زمامدار بازگشتی آمریکا و سیاستی که او را بعد از یک دوره انتخاباتی ناکام برکشید و به دفتر بیضی (oval office) بازگرداند، مراجعه کرد. 

به موجب این سیاست که معمولا از آن با نام آمریکا اول (America First) یا به زبان رسمی‌تر، «اولویت‌های آمریکا اول پرزیدنت ترامپ» (President Trrump America First Priorities) یاد می‌شود، همه چیز باید برای آمریکا بجوشد و اگر نجوشد، معلوم است برای چه باید بجوشد. بنابراین اولویت نخست و کلان راهبردی آمریکای ایلان- دونالد (که شاید برای نخستین بار ترکیبی آشکار از دولت پنهان deep state و دولت پیدا است) نمی‌تواند امنیت متحد دیرینه، اروپا، ایجاد صلح در اوکراین، اضافه‌کردن «ایالت کانادا» به ایالات متحده، تغییر نام خلیج‌ها و کانال‌ها به آمریکا، جنگ تعرفه‌ها و به محاق بردن قواعد آمره و حتی پاک‌سازی قومی فلسطینی‌ها و زدن تأسیسات هسته‌ای ایران و نشاندن اسرائیل بر سریر قدرت منطقه‌ای و... باشد که مراد تأمین امنیت خود آمریکاست.

به نظر می‌رسد نیل به کلان راهبرد مورد نظر (تأمین امنیت دائمی و پایدار خود آمریکا) در گرو هماوردی با چین است.

به نظر می‌رسد آمریکا تحت شرایط موجود به جز سیاست تغییرناپذیر حمایت بی‌چون‌وچرا از اسرائیل، رویکرد و خط‌مشی خود را در قبال سایر متغیرهای سپهر سیاست جهانی شناور کرده است. در این شناوری نه دوستی -حتی با قاره سبز که طبعا تا ابد رابطه‌ای زایشی است- دائمی خواهد بود و نه دشمنی با پوتین -که تا همین یکی، دو ماه گذشته که رئیس‌جمهوری دیگری بر کشور حکم می‌راند برقرار بود- همیشگی است.

آنچه در این میان جای شگفتی است، این است که چگونه شد که مهد دموکراسی و تکنوکراسی و بوروکراسی (قاره سبز) صیانت از امنیت خود را برون‌سپاری کرد و نیازمند ضامن خارجی شد؟!

شاید اروپا نمی‌خواست به مخیله‌اش خطور دهد که این فرزند ممکن است ناخلف از آب درآید. اما این هم پذیرفتنی نیست. عالم سیاست عالم ممکنات است. از این رو، هیچ‌چیزی را نباید غیرممکن پنداشت.

اروپا اگر هم می‌خواهد بهترین روابط را با جونیور خود داشته باشد، لازم است که به امنیت درون‌زا بیندیشد و از ادامه برون‌سپاری دست بردارد.

مناسب است اروپا در رویکرد و راهکارهای راهبردی و اجرائی خود بازاندیشی و بازنگری کند و از جمله دست به یارگیری بزند و دوستان جدیدی برای خود دست و پا کند‌. این مهم از جمله در سایه دوری از تبعیت از سیاست‌های آمریکا به واسطه نیاز امنیتی به او ممکن است. در این یارگیری، ایران می‌تواند نمونه مناسبی باشد‌.

در ایران هم ضروری است که اتاق فکر سیاست‌ورزی و دستگاه سیاست خارجی به فکر ترمیم روابط با اروپا و نیز تنظیم روابط با مسکو به ویژه در رابطه با اوکراین باشد. داشتن روابطی متعارف و متوازن با روسیه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر دارد، اما باید به هزینه‌هایی که روابط نه‌چندان متوازن با آن کشور تاکنون برایمان داشته است هم توجه کنیم و به این بیندیشیم که چه تناسبی بین فایده آن روابط با هزینه‌های سنگینی که متحمل شده‌ایم، وجود دارد.

مسکو به اندازه‌ای از قِبل ما منتفع شده است که حتی می‌توانیم در جهت رعایت قاعده انصاف از او سهم‌خواهی کنیم. لیکن تا زمان وصول این بستانکاری که البته نامعلوم است، می‌توانیم دست‌کم هزینه‌کرد بیش از این را متوقف کنیم.

در هنگامه‌ای که آمریکا شاید هم به ناحق و به نادرستی دارد برای پیشبرد کلان راهبردش حتی از متحد راهبردی خود مایه می‌گذارد و هزینه می‌کند، ما قطعا حق داریم موانع عادی‌سازی روابطمان با دنیای غرب و حل مشکلات هسته‌ای را از سر راه برداریم. اگر در جهت تحقق این امر روس‌ها مانع‌تراشی کرده باشند، که ظاهرا کرده‌اند، نباید به هر دلیلی استثنا قائل شویم و مانع را از سر راه برنداریم.

حفظ کیان کشور و دفاع بحق از منافع ملی، واجب‌ترین واجبات است.