درباره کتاب «زیستن با کتاب و قلم»
توصیههای راهبردی برای ویراستاری
روایتهای خواندنی و کمتر شنیدهشده عبدالحسین آذرنگ نویسنده، پژوهشگر، دانشنامهنگار، ویراستار و مترجم نامی معاصر از همنشینی با کتاب و قلم را در کتاب «زیستن با کتاب و قلم» خواهید خواند.


جواد لگزیان
روایتهای خواندنی و کمتر شنیدهشده عبدالحسین آذرنگ نویسنده، پژوهشگر، دانشنامهنگار، ویراستار و مترجم نامی معاصر از همنشینی با کتاب و قلم را در کتاب «زیستن با کتاب و قلم» خواهید خواند. این خاطرات که حاصل نیمقرن فعالیت مستمر راوی در حوزههای مختلف فرهنگی و اجتماعی است، در قالب پرسش و پاسخ و به شیوه تاریخ شفاهی گردآوری شده است. پیداست که این کتاب داعیه ارائه تاریخی کامل از رویدادهای فرهنگی در دوران معاصر را ندارد. اما با توجه به اینکه مصاحبهشونده در مقام کنشگر در پارهای از رخدادهای این دوره فعال بوده و در برخی زمینهها نقشی مؤثر ایفا کرده، شاید بتوان ادعا کرد که این روایتها به دلیل رویکرد انتقادی در بازنمایی و تفسیر تحولاتی که از نزدیک شاهد آنها بوده، حائز اهمیت است. مؤسسه انتشارات فرانکلین، مؤسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی، دانشگاه آزاد ایران، دانشنامه جهان اسلام و مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی ازجمله نهادهای فرهنگی مهم و تأثیرگذار در دهههای اخیر به شمار میآیند که راوی با آنها همکاری داشته و از نزدیک در جریان تغییرات، مسائل و فرازوفرودهایشان بوده است. چهبسا در برخی موارد، تجربیات او از فعالیت در این نهادها دستاول و بکر است و پیشتر منتشر نشده است. کتاب «زیستن با کتاب و قلم» ضمن شرح زندگینامه مصاحبهشونده، به دلیل بیان یافتههای ارزنده او در حوزههای کتابشناسی، نشر، تألیف، ترجمه و ویراستاری برای علاقهمندان جالب توجه خواهد بود. گفتوگوهایی درباره ایام کودکی استاد تا تحصیل در دانشگاه شیراز؛ تحصیل در دانشگاه اصفهان، و دوره وظیفه خدمت؛ مؤسسه انتشارات فرانکلین، مؤسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی، و مرکز اسناد فرهنگی آسیا؛ دوره دانشنامهنگاری و همکاری با دانشنامهها؛ و نشر، ویرایش و ترجمه و تألیف و دانشنامهنگاری به همراه بیان خاطراتی درسآموز از ایام زندگی استاد عبدالحسین آذرنگ را با پرسش و تدوین «محمدحسین یزدانیراد» در این کتاب مطالعه خواهید کرد.
عبدالحسین آذرنگ صمیمانه در این مصاحبه درباره زندگانی خود و چرایی انتخاب کتاب و قلم میگوید: «زندگی همه خط ممتد نیست. زندگی بعضی نقطهچین است، یا خطهای منکسر. سختیهایی که در زندگی از سر گذراندم شاید عامل اصلی در نداشتن یا بسیار کم داشتن توقع از روزگار بود. مردم طی روزگاران همیشه در دورههای خیر و برکت، وفور و نعمت، صلح و صفا و آرامش و آشتی زندگی نکردهاند. من هم زاده دورهای هستم که با چندین بحران و رویداد دگرساز دستبهگریبان بود. اگر سعی نمیکردم ویژگیهای این دوره را بشناسم، به خیل انبوه سرخوردگان، نومیدان، شاخشکستگان، فراریان، معتادان و چه و چه میپیوستم. درست است سد و مانع ایجاد میشد، اما قلم را از من که نگرفته بودند. هر دری که بسته میشد، بیدرنگ قلم روی کاغذ میآمد و من با کتاب و قلم زندگی میکردم و بر پایه تجربه شخصی، بررسی تجربههای دیگران، چه در جامعه خود ما، و چه تجربههای دیگران از جامعههای دیگر، اطمینانم بیشتر میشد که قلم سرانجام میتواند راهی، کورهراهی یا روزنی باز کند. در عمل و در زندگیام همینطور شد. تدریس را حقیقتا دوست داشتم و دارم. دانشجویانم را دوست داشتم و دارم. تا جایی که در توانم بود برایشان مایه میگذاشتم و سعی میکردم مناسباتی صمیمانه با آنها داشته باشم. اما مدیریتها و برنامهها -همگی خارج از اختیار و انتخابم- که تغییر میکرد و مسیرها عوض میشد، راهی برایم نمیماند، جز رفتن به سراغ کتاب و قلم و زیستن و ادامه زیستن با کتاب و قلم».
آذرنگ در فرازی بهیادماندنی از گفتوگو، همزیستی و همراهیاش با طبیعت را یادآور میشود و حکایت دلانگیز همنشینی با دوستان کوهیار را: «کوه برایم زندگی است و اگر احیانا نتوانم یک هفته کوه بروم، حالت بیتابی به من دست میدهد... جنبهای بسیار مهم برایم این است که بیشتر مقالههایم را در کوه نوشتهام و مینویسم... مقاله را در ذهنم و در حین کوهنوردی میپرورانم. در کوهنوردی گردش خون تسریع میشود و بر فعالشدن ذهن تأثیر میگذارد. درباره خودم امتحان کردهام، بارها و بارها که حتی حافظه هم بهتر کار میکند. از کوه که برمیگردم... مطلبی که در ذهنم با آن ور رفتهام، یا روی کاغذ میآورم یا تایپ میکنم. بنابراین، کوه برای من گذشته از مزایای فراوان، هوا، آفتاب، طبیعت، دیدار و گفتوگو با دوستانِ کوهیار و نیز تأثیرهای آن بر جسم و جان، بر حیات و فعالیت فکری اثر مستقیم میگذارد».
برای گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی به عقیده آذرنگ باید توجه داشت که نشر سه ستونپایه دارد که بر آنها استوار است. هرکدام از ستونپایهها را که بردارید، نشر فرومیریزد. این سه اینهاست: پدیدآورندگان، ناشران و خوانندگان. به عبارت دیگر، همه اجزایی که در تولید اثر نقش دارند، همه اجزا و حلقههای زنجیره نشر از مرحله پدیدآمدن تا تولید چاپی یا الکترونیکی، پخش، فروش، خریدن، خواندن و واکنش و بازخورد و خریداران اثر، مخاطبان، نیازهای مطالعاتی آنها، اقتصاد و هزینههای فرهنگیشان و تأثیری که مستقیم و غیرمستقیم بر چرخه نشر میگذارند. این سه رکن، سه عامل اصلی، سه ستونپایه را باید درست شناخت، ویژگیهای هرکدام را درست تحلیل کرد تا بتوان کل نشر را درست شناخت.
توصیههای راهبردی استاد آذرنگ پس از سالها تدریس ویرایش ساختاری و محتوایی، ویرایش جامع و ویرایش مقالههای دانشنامهای هفت رهنمود است: ۱- از راه تدریس در کلاس نمیتوان ویراستار تربیت کرد، مگر کسانی که سابقه کار در نشر و ویرایش دارند در کلاس شرکت کنند و جنبههای نظری را از درسها و دورهها فرابگیرند. 2- کسانی که توان و استعداد نویسندگی و ترجمه و ذوق زبانی دارند، و دستکم یک زبان خارجی میدانند، بیش از بقیه مستعد ویراستارشدن هستند. 3- کسانی که ذهنیت منظم و منطقی دارند و در یکی از رشتههای علمی تحصیل کردهاند، زمینه بهتری برای ویراستارشدن دارند. 4- تجربه عملی و مکرر خودم نشان داده است کارکردن زیر نظر ویراستاری باتجربه و مسلط، بهگونهای که ویرایش اول را ویراستار باتجربه ببیند، ویرایش دوم را انجام دهد و به کارآموز برگرداند، کارآمدترین روش آموزش ویرایش است. 5- و بالاخره داشتن عشق و علاقه، نه کار از سر اضطرار و انجام وظیفه. 6- ویراستاران خوب و باتجربه میتوانند نویسندگان، مؤلفان و محققان بهتری باشند. ۷- ویراستاری خوب، از عاملهای مؤثر نشر خوب است و نشر خوب از شاخصهای سلامت فرهنگی است.