آقای وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی
برای سربند در میگذارند!
این هفته برای ورزش و پیادهروی پس از مدتها و به پیشنهاد دوستان راهی دربند و میدان سربند شدم. مدتها بود که ورزش روزانه خود را در باشگاه انقلاب، برخی از پارکهای تهران یا باشگاههای سربسته انجام میدادم، اما این بار دوستانم دربند را پیشنهاد کردند. بهعنوان شخصی که از خانوادههای قدیمی شمیران هستم، با اشتیاق پذیرفتم. محلهای که نهتنها تهرانیها، بلکه اکثر کسانی که به تهران سفر کردهاند و حتی توریستها با آن آشنایی دارند؛ بهویژه میدان سربند و مجسمه معروف آن.
پژمان جوزی-رئیس انجمن صنعت ساختمان: این هفته برای ورزش و پیادهروی پس از مدتها و به پیشنهاد دوستان راهی دربند و میدان سربند شدم. مدتها بود که ورزش روزانه خود را در باشگاه انقلاب، برخی از پارکهای تهران یا باشگاههای سربسته انجام میدادم، اما این بار دوستانم دربند را پیشنهاد کردند. بهعنوان شخصی که از خانوادههای قدیمی شمیران هستم، با اشتیاق پذیرفتم. محلهای که نهتنها تهرانیها، بلکه اکثر کسانی که به تهران سفر کردهاند و حتی توریستها با آن آشنایی دارند؛ بهویژه میدان سربند و مجسمه معروف آن.
آنچه در این پیادهروی، من و همراهانم را که تعدادی از مهندسان زبده و برخی از دوستان فرهنگیام بودند، مبهوت کرد. سازه بسیار زشت و بدقوارهای است که در ابتدای میدان سربند از سوی شهرداری منطقه در حال ساخت است تا شهرداری تهران یک بار دیگر بدسلیقهبودن خود را به رخ مردم بکشد.
درواقع در کمال تعجب به بهانه ساخت یک نما، «برای سربند در میگذارند». فردا هم هر موقع بخواهند درِ آن را میبندند و هر وقت بخواهند باز میکنند. اگر برای عبور و مرور از آن منطقه پول طلب نکنند یا بلیتفروشی راه نیندازند که جای شکرش باقی است. چه کسی به شهردار منطقه اجازه داده تا در این منطقه که به ثبت آثار ملی هم رسیده، اینگونه تصمیمگیری کند.
آقای صالحیامیری، وزیر محترم میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، مجسمه منطقه سربند، از هر سه عنوان به وظایف شما مرتبط است. هم منطقه گردشگری است، هم مجسمه معروف سربند از مفاخر ملی است که حفظ نما و منظره آن از وظایف اصلی و بدیهی شماست و هم کار دست. آقای زاکانی، شما بهعنوان شهردار تهران در قبال این بدسلیقگی شهرداری منطقه مسئول هستید. البته شهردار منطقه بهتازگی منصوب شده و شاید از این افتضاح بیخبر است، امیدوارم ایشان در اولین اقدام سری به منطقه سربند بزنند و جلوی ادامه ساخت این سازه بدمنظره را که جلوی این اثر ملی را گرفته است، بگیرند و طراح و سازنده آن جریمه شوند.
اما از چه چیزی سخن میگوییم
مجسمه معروف میدان سربند کیست؟ و چگونه ساخته شد؟ سال ۱۳۳۷ تعدادی از کوهنوردان شناختهشده و حرفهای، پیشنهاد ساخت مجسمهای از یک کوهنورد را برای تشویق به کوهنوردی به فدراسیون مربوط ارائه کردند. پس از موافقت فدراسیون، شهرداری وقت تهران هم با ساخت مجسمهای برای کوهنوردان و برای تشویق به کوهنوردی و ورزش موافقت میکند. شهرداری برای ساخت مجسمه سراغ استاد «رضا لعلریاحی» از استادان برجسته دانشکده هنرهای زیبا رفت و مذاکراتی برای ساخت این مجسمه انجام داد. لعلریاحی از «سرهنگ بیات»، رئیس وقت فدراسیون کوهنوردی که ارتشی بود کمک میخواهد، تا یکی از کوهنوردان زبده را بهعنوان مدل به او معرفی کند. سرهنگ بیات هم گروهبان «قربانعلی شاهقدمی» معروف به امیر شاهقدمی را که از چتربازان و مربیان کوهنوردی مرکز آموزش تکاوری ارتش بود، برای ساخت مجسمه پیشنهاد داد. مجسمه یک سال بعد در سال ۱۳۳۸ ساخته و در میدان سربند نصب شد. اما شرایط آبوهوایی شمال تهران خیلی زود به مجسمه گچی آسیب جدی وارد کرد. استاد ریاحی یک بار دیگر دست به کار شد و این بار مجسمه سهمتری کوهنورد را از جنس سیمان ساخت. همان مجسمهای که از سال ۱۳۴۱ تا امروز در میدان سربند خودنمایی میکند و ظاهرا شهرداری وقت تصمیم گرفته این نما را از جلوه بیندازد. اگرچه شاهقدمی در زمان ساخت مجسمه هم کوهنوردی زبده و یک ارتشی کارکشته بود، اما حادثهای که بیشازپیش نامش را بر سر زبانها انداخت، دو سال بعد بود؛ همان حادثهای که باعث شد مجسمه سربند هم بیشتر میان تهرانیها شناخته شود. سال ۱۳۴۰ یعنی دو سال پس از ساخت و نصب مجسمه کوهنورد در میدان سربند، یک فروند هواپیمای آمریکایی اطراف قله زردکوه سقوط کرد. ابتدا یک گروه نجات آلمانی به محل حادثه اعزام شدند اما چتر یکی از نجاتگران آلمانی به صخرهها گیر کرد و تلاشهای بعدی نجاتگران این گروه آلمانی هم بینتیجه ماند.
پس از این اتفاق، ارتش ایران وارد عمل شد و گروهی از نظامیان ایرانی که امیر شاهقدمی هم عضوی از این گروه بود، به محل سقوط هواپیما در ارتفاع سههزارو ۷۸۰متری زردکوه با دمای منفی ۳۰ درجه اعزام شدند. شاهقدمی در این عملیات علاوه بر نجات جان دو نفر از حادثهدیدگان، پیکر جانباختگان را نیز بازگرداند. امیر شاهقدمی، کوهنورد، چترباز و یکی از زبدهترین نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران با درجه استوار یکمی بازنشسته شد و سال ۱۳۹۱ به دلیل کهولت سن درگذشت.
ماجرا از کجا آغاز شده است؟
ظاهرا پس از گذشت سالها، در شهریور سال 1402 همزمان با هفته دولت این اثر ثبت ملی میشود. از آنجایی که مسئولان در چنین شرایطی تلاش دارند تا کاری بهعنوان رزومه برای خود بر جای گذارند، همزمان با اعلام ثبت ملی مجسمه سربند، تصمیم گرفته میشود برای محله در هم بگذارند؟ یعنی برای کوهنوردان و گردشگران! گاهی اوقات کارنکردن بهتر از انجام کاری است که گذشته یک کشور را تحتالشعاع قرار دهد. در این روز در اقدامی تحسینبرانگیز ار خانواده مرحوم شاهقدمی تقدیر میشود و در اقدامی تأسفبرانگیز خبر احداث در، یا سردر برای منطقه بهعنوان یک دستاورد برای منطقه اعلام میشود و عجیب آنکه نماینده میراث فرهنگی و گردشگری در روزی که یک اثر ملی از لحاظ ظاهر و منظره دچار تغییرات اساسی میشود، در مراسم حضور داشته است.
این در یا سردر و هر اسم دیگری که شهرداری برای آن انتخاب کرده، نباید با سکوت علاقهمندان به میراث ایران و اهالی شمیران و دیگر دولتمردان مواجه شود. هیچ بنای تازهسازی نباید تأثیرگذاری بر بناهای ملی و تاریخی داشته باشد. ازاینرو بر وزیر میراث فرهنگی و گردشگری، شهردار تهران و منطقه واجب است تا هرچه سریعتر جلوی این ساختوساز را بگیرند و بنای نیمهساخته فعلی را تخریب کنند.