بررسی چالشها و موانع مطبوعات در ایران با تحلیل گزارش «تریبون»
ازنفسافتاده
رسانههای ایران بهعنوان یکی از ارکان اساسی توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، در سالهای اخیر با چالشهای پیچیدهای مواجه شدهاند. این چالشها، ناشی از اقتصاد ضعیف رسانه، نبود حمایتهای دولتی و فشارهای اقتصادی و سیاسی است که به طور مستقیم بر عملکرد کارکنان رسانهای نیز تأثیر گذاشته است. «تریبون» در یک گزارش پژوهشی به عملکرد رسانههای تحت وب در ایران پرداخته و نتایج جالبی نیز از آن به دست آورده است.
رسانههای ایران بهعنوان یکی از ارکان اساسی توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، در سالهای اخیر با چالشهای پیچیدهای مواجه شدهاند. این چالشها، ناشی از اقتصاد ضعیف رسانه، نبود حمایتهای دولتی و فشارهای اقتصادی و سیاسی است که به طور مستقیم بر عملکرد کارکنان رسانهای نیز تأثیر گذاشته است. «تریبون» در یک گزارش پژوهشی به عملکرد رسانههای تحت وب در ایران پرداخته و نتایج جالبی نیز از آن به دست آورده است.
اقتصاد رسانه در ایران؛ از چالشهای درآمدی تا بحران تبلیغات
رسانهها در ایران عمدتا به درآمدهای تبلیغاتی و فروش خدمات محتوایی وابستهاند. اما کاهش قدرت خرید عمومی، محدودیتهای سیاسی و نوسانات اقتصادی، این منبع درآمد را بهشدت کاهش داده است. دادههای موجود نشان میدهند که رسانههای ایران در سال 1402 با چالشهای متعددی روبهرو بودند که عمدتا ناشی از عوامل اقتصادی، زیرساختی و محدودیتهای قانونی بود. این چالشها نهتنها بر ساختار داخلی رسانهها تأثیر گذاشت، بلکه تعامل آنها با مخاطبان و همچنین تواناییشان در حفظ جایگاه در اکوسیستم رسانهای را نیز مختل کرد. گزارش تریبون، با تمرکز بر دادههای ارائهشده ، این چالشها را بررسی و تحلیل میکنیم. (نمودار 1)
مشکلات اقتصادی و مالی
مشکلات اقتصادی بهعنوان بزرگترین چالش رسانهها شناخته شده است. بسیاری از رسانهها به دلیل نبود منابع مالی پایدار، نتوانستهاند به توسعه خود ادامه دهند. کاهش درآمد: بیش از 30 درصد رسانهها کاهش درآمد را گزارش کردهاند، که عمدتا ناشی از تورم بالا، کاهش تقاضای تبلیغات و کاهش مخاطبان بوده است. این کاهش درآمد در شرایطی رخ میدهد که تورم سال 1402 به 41 درصد رسیده و هزینههای رسانهها را به طور چشمگیری افزایش داده است. وابستگی به مدلهای محدود درآمدزایی: مدلهای درآمدی مانند انتشار رپورتاژ آگهی، بک لینک و تبلیغات کلیکی، اصلیترین منابع مالی رسانهها هستند. با این حال، این مدلها به دلیل کاهش مخاطبان که ناشی از محدودیتهای اینترنتی است، بهتنهایی پاسخگوی نیاز مالی رسانهها نیستند.
حقوق و پایداری کارکنان: 84 درصد خبرنگاران و دبیران اعلام کردهاند که درآمد حاصل از کار در رسانهها برای تأمین نیازهای مالی آنها کافی نیست. این موضوع باعث میشود بسیاری از آنها به شغلهای دوم روی آورند و کیفیت کار در رسانهها افت کند.
مقایسه با روندهای جهانی
رسانههای بینالمللی با چالشهای مشابهی روبهرو هستند، اما در مقایسه با ایران، ابزارها و منابع بیشتری برای مقابله با این مشکلات دارند.
اقتصاد رسانه در جهان
بسیاری از رسانههای خارجی از مدلهای درآمدی متنوع مانند اشتراک محتوا، کمکهای غیرانتفاعی و حمایتهای دولتی استفاده میکنند. در ایران، این مدلها به دلیل محدودیتهای قانونی و نبود فرهنگسازی، توسعه نیافتهاند.
تبلیغات؛ شریان حیاتی محدودشده
بخش تبلیغات بهعنوان یکی از منابع اصلی درآمد رسانهها، تحت تأثیر مستقیم تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قرار دارد. نوسانات ارز، کاهش بودجه تبلیغاتی شرکتها و حتی سیاستهای داخلی دولت در فیلترینگ شبکههای اجتماعی، باعث کاهش شدید حجم تبلیغات شده است. کمپینهای تبلیغاتی به دلیل نبود ثبات اقتصادی و سیاسی محدود یا متوقف شدهاند.
فیلترینگ و اختلالات اینترنتی
فیلترینگ و اختلالات اینترنتی، یکی از عوامل اصلی کاهش درآمد رسانههای دیجیتال است. بسیاری از رسانهها از طریق رپورتاژ آگهی، فروش بنرهای تبلیغاتی یا فروش مستقیم ترافیک درآمد کسب میکردند. اختلال در دسترسی به پلتفرمهای جهانی و کاهش اعتماد کاربران به زیرساختهای داخلی، باعث محدودیتهای جدی برای این نوع درآمد شده است.
نبود حمایت دولتی
با وجود اهمیت رسانهها در پویایی جامعه، دولت تاکنون سیاست حمایتی منسجمی برای این حوزه ارائه نداده است. نهتنها بودجههای حمایتی به رسانهها تخصیص نیافته، بلکه نبود زیرساختهای قانونی برای تضمین درآمد و تسهیلات برای رسانههای مستقل، آنها را بهشدت آسیبپذیر کرده است.
تأثیر فیلترینگ بر رسانههای ایران
به استناد گزارش تریبون، فیلترینگ و اختلالات اینترنتی در سال 1402 به یکی از بزرگترین چالشهای رسانههای ایران تبدیل شد و تأثیرات عمیقی بر جنبههای مختلف فعالیت آنها گذاشت. رسانهها بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای اطلاعرسانی و ارتباطی، برای عملکرد مؤثر به زیرساختهای پایدار اینترنتی و دسترسی آزاد به سرویسهای بینالمللی نیاز دارند. با اعمال فیلترینگ گسترده و ایجاد محدودیت در دسترسی به این زیرساختها، فعالیتهای رسانهها در سه سطح کلیدی مختل شده است. ( نمودار 2)
اولین اثر منفی فیلترینگ، کاهش سرعت اینترنت و اختلال در دسترسی کاربران به وبسایتهای رسانههاست. کاربران برای دستیابی به محتوای رسانهها ناچار به استفاده از فیلترشکن هستند که نهتنها سرعت بارگذاری صفحات را کاهش میدهد، بلکه تجربه کاربری نامناسبی ایجاد میکند. این امر به کاهش ترافیک وبسایتها، افت درآمدهای تبلیغاتی و در نهایت کاهش اعتماد عمومی به رسانههای داخلی منجر شده است. بسیاری از کاربران در این شرایط به منابع خارجی روی آوردهاند که این امر از جایگاه رسانههای داخلی میکاهد.
دومین تأثیر اینکه رسانهها با محدودیت جدی در استفاده از سرویسهای بینالمللی مواجه شدهاند. ابزارهایی مانند گوگل آنالیتیکس، تبلیغات گوگل و پلتفرمهای اجتماعی که نقش مهمی در تحلیل رفتار کاربران و مدیریت تبلیغات دارند، به دلیل محدودیتهای اینترنتی بهدرستی در دسترس نیستند. این موضوع توانایی رسانهها در برنامهریزی استراتژیک، جذب مخاطب و تحلیل دادههای کاربران را کاهش داده و آنها را از دستیابی به استانداردهای جهانی بازداشته است.
سومین تأثیر، کاهش درآمد و پایداری اقتصادی رسانههاست. مدلهای درآمدی اصلی رسانهها در ایران، مانند تبلیغات کلیکی و انتشار رپورتاژ آگهی، به جریان ترافیک مستمر و دسترسی آزاد کاربران وابستهاند. اختلال در اینترنت، این جریان را مختل کرده و در نتیجه بخش درخورتوجهی از درآمد رسانهها کاهش یافته است. این فشار اقتصادی، بسیاری از رسانهها را وادار به اتخاذ سیاستهای کاهش هزینه، توقف توسعه و حتی تعدیل نیروی انسانی کرده است. برای مثال در مجموع، فیلترینگ علاوه بر تأثیرات مستقیم بر عملکرد رسانهها، موجب تضعیف اعتماد عمومی، کاهش کیفیت محتوای تولیدی و وابستگی بیشتر کاربران به منابع خارجی شده است. این وضعیت نهتنها بر آینده رسانههای داخلی تأثیر منفی گذاشته؛ بلکه به کاهش توان رقابتی آنها در فضای دیجیتال جهانی منجر شده است. رفع این محدودیتها و بازنگری در سیاستهای اینترنتی میتواند گامی مؤثر در بازگرداندن پایداری به این حوزه باشد.
وضعیت ریاست زنان بر رسانهها در ایران
رسانهها بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نهادهای اجتماعی و فرهنگی، نقشی کلیدی در شکلدهی به افکار عمومی ایفا میکنند. با این حال بررسی دادههای ارائهشده در گزارش تریبون نشان میدهد که زنان سهم بسیار کمی در ریاست و مدیریت رسانههای ایران دارند. فقط هشت درصد از صاحبان امتیاز و مدیران مسئول رسانهها را زنان تشکیل میدهند، درحالیکه این آمار برای مردان به 92 درصد میرسد. این تفاوت عمیق جنسیتی نشاندهنده موانع ساختاری و فرهنگی در دسترسی زنان به مناصب تصمیمگیری و مدیریتی است.
علاوهبراین نسبت کلی فعالان مرد در حوزه رسانه نیز نزدیک به پنج برابر زنان است که خود بازتابدهنده چالشهای گستردهتر در ورود زنان به این حوزه و پیشرفت در مسیرهای شغلی است. چنین وضعیتی به طور مستقیم بر ساختار مدیریتی رسانهها و محتوایی که تولید میکنند، تأثیر میگذارد و تنوع لازم را در روایتها و زاویههای دید کاهش میدهد.
عوامل مؤثر بر محدودیت حضور زنان
یکی از دلایل کلیدی این نبود توازن، موانع فرهنگی و اجتماعی است. در بسیاری از جوامع سنتی، نقش زنان محدود به حوزههای خاصی تعریف میشود و این نگرش ممکن است مانع ورود زنان به حوزههای استراتژیک و مدیریتی شود. همچنین مفهوم «سقف شیشهای» که به موانع غیررسمی در مسیر پیشرفت زنان اشاره دارد، در رسانههای ایران نیز بهوضوح مشاهده میشود. این موانع شامل دیدگاههای جنسیتی، نبود شبکههای حمایتی و دسترسی محدود به منابع مالی است.
علاوهبراین، نابرابری در دسترسی به فرصتهای آموزشی و توسعه حرفهای برای زنان یکی دیگر از عواملی است که باعث شده آنها نتوانند در مناصب مدیریتی رسانهها حضوری پررنگ داشته باشند. این مشکلات ساختاری نهتنها مسیر پیشرفت زنان را مسدود کرده، بلکه تأثیر مستقیمی بر تنوع محتوایی و کیفی رسانهها گذاشته است.
تأثیرات کمرنگبودن زنان در مدیریت رسانهها
حضور محدود زنان در مدیریت رسانهها پیامدهایی فراتر از ساختار سازمانی دارد. یکی از مهمترین تأثیرات این وضعیت، کاهش تنوع در روایتها و محتوای رسانهای است. در غیاب زنان در ردههای تصمیمگیری، بسیاری از موضوعات مرتبط با جنسیت یا مسائل خاص زنان ممکن است کماهمیت تلقی شود یا بازتاب صحیحی در رسانهها نداشته باشد. این امر میتواند به تقویت کلیشههای جنسیتی و کاهش کیفیت و خلاقیت در محتوای رسانهای منجر شود.
علاوهبراین نبود زنان در جایگاههای مدیریتی رسانهها باعث کاهش نمایندگی آنها در محافل تصمیمگیری عمومی میشود. این موضوع تأثیری منفی بر تصویر کلی جامعه از تواناییهای زنان در نقشهای رهبری دارد. در سطح جهانی، تلاشهای بسیاری برای افزایش حضور زنان در مدیریت رسانهها انجام شده است. در کشورهای توسعهیافته، سیاستهای حمایتی و ابتکاراتی مانند سهمیههای جنسیتی، برنامههای آموزشی و مشوقهای مالی برای زنان ایجاد شده است. بهعنوان مثال، در کشورهای اسکاندیناوی، نسبت زنان در مناصب مدیریتی رسانهها به بیش از 40 درصد رسیده است. در ایالات متحده نیز برنامههایی برای توانمندسازی زنان در این صنعت اجرا شده که از طریق تأمین منابع آموزشی و شبکهسازی حرفهای، حضور آنها در این حوزه را تقویت کرده است. این اقدامات در مقایسه با شرایط ایران نشان میدهد که نیاز به سیاستگذاریهای مشابه برای افزایش مشارکت زنان در رسانههای ایرانی وجود دارد. ایجاد فرصتهای برابر میتواند نهتنها به ارتقای جایگاه زنان کمک کند، بلکه کیفیت و تأثیرگذاری رسانهها را نیز افزایش دهد.
وضعیت نیروی انسانی، حقوق و بیمه در رسانههای ایران
نیروی انسانی بهعنوان قلب تپنده هر سازمان، نقشی کلیدی در عملکرد، کیفیت محتوا و توسعه رسانهها ایفا میکند. با این حال، براساس گزارش اخیر تریبون، وضعیت نیروی انسانی در رسانههای ایران، بهویژه در سال 1402، با چالشهای متعددی همراه بوده است. این چالشها در سه حوزه اصلی: تعداد نیروی انسانی و ساختار تحریریهها، حقوق و مزایا، و پوشش بیمهای بررسی میشود. شرایط فعلی نهتنها بر کیفیت زندگی کارکنان رسانهها تأثیر گذاشته، بلکه موجب کاهش انگیزه، فرسودگی شغلی و در نهایت افت کیفیت تولید محتوا شده است.
تعداد نیروی انسانی و ساختار تحریریهها
گزارش تریبون نشان میدهد که اغلب رسانههای ایران با کمبود نیروی انسانی مواجه هستند. نزدیک به 80 درصد از رسانهها کمتر از 10 نفر در تحریریه خود دارند که نشاندهنده محدودیت جدی در نیروی انسانی است. این مسئله، رسانهها را وادار کرده تا بهجای تمرکز بر کیفیت، بر حجم کار افراد تکیه کنند.
تحریریههای کوچک معمولا در تولید محتوا، پوشش جامع اخبار و تحلیل دقیق مسائل دچار مشکل میشوند. این ساختار ناکارآمد منجر به خستگی و فشار کاری بر افراد میشود که در درازمدت تأثیر منفی بر بهرهوری دارد.
از سوی دیگر، فقط پنج درصد از رسانهها تحریریههایی با بیش از 50 نفر دارند. این تفاوت قابل توجه بین رسانهها بیانگر نابرابری شدید در توان مالی و دسترسی به منابع انسانی است. رسانههای کوچک و مستقل به دلیل محدودیت بودجه، توانایی رقابت با رسانههای بزرگتر را ندارند و این امر به تمرکز قدرت رسانهای در دست تعداد محدودی از سازمانها منجر میشود.
مهدی جعفری، روزنامهنگار سابق که هماکنون فعالیت صنعتی میکند، در گفتوگو با «شرق» با اشاره به مشکلات معیشتی روزنامهنگاران تصریح کرد: «مشکلات معیشتی روزنامهنگاران در ایران یک مسئله پیچیده و چندوجهی است که ریشههای آن به ساختار اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور بازمیگردد. روزنامهنگاران به عنوان یکی از گروههای حرفهای که نقشی اساسی در اطلاعرسانی و شکلدهی به افکار عمومی دارند، با چالشهای متعددی مواجه هستند که به مرور زمان وضعیت معیشتی آنها را بیشازپیش دشوار کرده است. یکی از دلایل اصلی این مشکلات، ضعف ساختاری اقتصاد رسانه در ایران است. بسیاری از رسانهها به دلیل کمبود منابع مالی و عدم استقلال اقتصادی، توانایی پرداخت حقوق منظم و کافی به کارکنان خود را ندارند. منابع درآمدی رسانهها، بهویژه روزنامهها، عمدتا از تبلیغات، فروش نسخههای چاپی یا اشتراکهای آنلاین تأمین میشود. اما کاهش مخاطبان نسخههای چاپی، نبود فرهنگ پرداخت برای محتوای آنلاین و وابستگی شدید برخی رسانهها به حمایتهای دولتی یا نهادی، باعث شده است درآمد رسانهها بهشدت محدود شود. در نتیجه، این کمبود درآمد به صورت مستقیم بر حقوق و مزایای روزنامهنگاران تأثیر میگذارد».
او در ادامه افزود: «از سوی دیگر، نبود قوانین حمایتی کارآمد و نهادهای صنفی قدرتمند برای دفاع از حقوق روزنامهنگاران، وضعیت آنها را وخیمتر کرده است. بسیاری از روزنامهنگاران با قراردادهای موقت، بدون بیمه و با دستمزدهای بسیار پایین فعالیت میکنند. این فقدان امنیت شغلی، آنها را وادار میکند برای تأمین هزینههای زندگی به چندین رسانه یا شغلهای جانبی روی بیاورند. این وضعیت بهشدت خستگی و فرسودگی شغلی آنها را افزایش میدهد و کیفیت کاری آنها را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. علاوهبر مسائل مالی، فشارهای سیاسی و اجتماعی نیز بر وضعیت معیشتی روزنامهنگاران تأثیرگذار است. فضای محدود آزادی بیان و محدودیتهای اعمالشده بر رسانهها باعث میشود بسیاری از روزنامهنگاران یا کار خود را از دست بدهند یا به دلیل خودسانسوری و ترس از تبعات، انگیزه کمتری برای فعالیت حرفهای داشته باشند.
این عوامل به همراه فضای ناامن شغلی، باعث خروج نخبگان رسانهای از کشور شده و چرخهای معیوب از کمبود نیروی متخصص و کاهش درآمد رسانهها را ایجاد میکند. یکی دیگر از عوامل مهم، بحرانهای اقتصادی کلان در کشور است. افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی، هزینههای زندگی را برای همه اقشار جامعه افزایش داده، اما اثرات آن برای روزنامهنگاران که درآمد محدودی دارند، بسیار محسوستر است. به عنوان مثال، یک روزنامهنگار با درآمدی که بهسختی میتواند هزینههای اولیه زندگی خود را پوشش دهد، مجبور است برای تأمین مسکن، آموزش فرزندان، یا حتی نیازهای اساسی دیگر، به چندین شغل روی بیاورد. همچنین نبود آموزشهای حرفهای و فرصتهای شغلی جدید در حوزه رسانههای دیجیتال، این چالشها را تشدید کرده است. با گسترش فناوری و تغییر الگوهای مصرف خبری، بسیاری از رسانهها نتوانستهاند خود را با این تحولات هماهنگ کنند.
این ناتوانی، منجر به کاهش مخاطبان و درآمد شده و فشار بیشتری بر روزنامهنگاران وارد کرده است. در مجموع، مشکلات معیشتی روزنامهنگاران نتیجه مجموعهای از عوامل ساختاری، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است که با همدیگر تعامل دارند. برای حل این مشکلات، لازم است تغییرات بنیادینی در سیاستگذاریهای اقتصادی و رسانهای کشور ایجاد شود. حمایت از استقلال مالی رسانهها، ایجاد قوانین حمایتی برای روزنامهنگاران، تقویت نهادهای صنفی و حرفهای و توسعه فرهنگ عمومی برای پرداخت هزینه محتوای خبری، میتواند گامهای مؤثری در بهبود وضعیت معیشتی این قشر باشد. تا زمانی که این اقدامات انجام نشود، روزنامهنگاران همچنان مجبور خواهند بود برای بقا به چندین شغل روی بیاورند و با مشکلات روزافزون معیشتی دستوپنجه نرم کنند».
حقوق و مزایا
یکی از جدیترین مشکلات نیروی انسانی در رسانههای ایران، کافینبودن حقوق و مزایاست. براساس دادههای ارائهشده، 84 درصد از خبرنگاران، دبیران سرویس و سردبیران اعلام کردهاند حقوق دریافتی آنها برای تأمین نیازهای مالی کافی نیست. این افراد حتی با فعالیت در بیش از یک رسانه، مجبور به داشتن شغل دوم برای گذران زندگی هستند. این مسئله بهویژه در شرایط اقتصادی فعلی ایران که تورم بالا و کاهش قدرت خرید بر زندگی روزمره تأثیر گذاشته، بحرانیتر شده است. خبرنگاران و کارکنان رسانهای معمولا در شغل دوم به فعالیتهای مرتبط مانند تولید محتوا، مشاوره رسانهای یا حتی مشاغلی خارج از حوزه رسانه روی میآورند. این وضعیت باعث کاهش تمرکز حرفهای و افت کیفیت کاری آنها در رسانه اصلی میشود. (نمودار 3)
پوشش بیمهای
یکی از ضعفهای عمده در ساختار حمایت از نیروی انسانی رسانهها، نبود پوشش بیمهای کافی است. فقط 46 درصد از خبرنگاران، دبیران سرویس و سردبیران تحت پوشش بیمه قرار دارند. این آمار نشان میدهد که بیش از نیمی از نیروهای انسانی در این حوزه بدون حداقل حمایتهای اجتماعی و درمانی فعالیت میکنند.
نبود بیمه باعث افزایش نگرانیهای شغلی میان کارکنان شده و آنها را در مواجهه با مشکلات بهداشتی، درمانی و بازنشستگی در وضعیت آسیبپذیر قرار داده است. این موضوع بهویژه برای خبرنگاران و کارکنان فریلنسر یا حقالتحریر که هیچگونه حمایت سازمانی ندارند، چالشبرانگیز است. چنین شرایطی میتواند باعث خروج افراد مستعد از حوزه رسانه و کاهش سطح حرفهایگری شود.
پیامدهای شرایط فعلی نیروی انسانی در رسانهها
وضعیت فعلی نیروی انسانی رسانهها تأثیرات مخربی بر عملکرد و آینده این صنعت دارد.
فرسودگی شغلی: فشار کاری زیاد به دلیل کمبود نیروی انسانی، همراه با حقوق ناکافی و نبود امنیت شغلی، منجر به فرسودگی شغلی و کاهش انگیزه کارکنان میشود.
کاهش کیفیت محتوا: خبرنگاران و کارکنانی که به دلیل فشار مالی مجبور به انجام مشاغل دوم هستند، نمیتوانند زمان و تمرکز کافی به تولید محتوای باکیفیت اختصاص دهند.
افزایش مهاجرت: شرایط دشوار شغلی باعث شده بسیاری از فعالان رسانهای به فکر مهاجرت باشند. در سال 1402، 13 درصد از فعالان رسانهای اقدامی برای مهاجرت کردهاند. این مسئله نشاندهنده کاهش جذابیت شغلی در این حوزه است.
ضعف رقابتپذیری: رسانههایی که نمیتوانند نیروی انسانی خود را حفظ یا جذب کنند، در رقابت با رسانههای بزرگتر و بینالمللی عقب میمانند.
راهکارهای پیشنهادی برای بهبود شرایط نیروی انسانی
برای بهبود وضعیت نیروی انسانی در رسانههای ایران، اقدامات زیر پیشنهاد میشود:
افزایش حقوق و مزایا: حمایت از کارکنان با افزایش حقوق متناسب با تورم و ارائه مزایای اضافی میتواند به حفظ نیروهای انسانی کمک کند.
گسترش پوشش بیمهای: تمامی کارکنان رسانهای، حتی آنهایی که به صورت حقالتحریر فعالیت میکنند، باید تحت پوشش بیمه قرار گیرند. این اقدام میتواند از طریق یارانههای دولتی یا کمکهای مالی از سوی سازمانهای غیرانتفاعی انجام شود.
توسعه برنامههای آموزشی: ارائه آموزشهای حرفهای و مهارتافزایی میتواند به افزایش کیفیت کاری کارکنان و ارتقای جایگاه شغلی آنها کمک کند.
تدوین سیاستهای حمایتی: ایجاد قوانین و مقررات حمایتی از نیروی انسانی رسانهها، مانند الزام رسانهها به ارائه بیمه و مزایای قانونی، ضروری است.
سرمایهگذاری در منابع انسانی: رسانهها باید با تخصیص بودجه برای جذب و حفظ استعدادها، ساختاری قویتر و پایدارتر ایجاد کنند.
از رسانه مستقل حمایت نمیشود
افشین امیرهاشمی، خبرنگار پیشکسوت، فعال صنفی و سردبیر مجله پیام ما، در گفتوگو با «شرق» با بیان اینکه به نظر من الان وضعیت روزنامهها و روزنامهنگارها و وضعیت اقتصادی اهالی رسانه و خود مطبوعات بدتر از گذشته است، تصریح کرد: «یعنی هرچه جلو رفتیم وضعیت بدتر شده است. یک دورههایی بالاخره یادمان است دیگر، ما در دوم خرداد چقدر روزنامههای تأثیرگذار و خواندنی داشتیم و چقدر روزنامهنگارهای باانگیزهای داشتیم و درواقع تحریریههای مملو از انواع و اقسام روزنامهنگارهای باسابقه و جوان و تازهکار و دانشجو و کارآموز و... آنقدر شلوغ بود که یکی از مشکلات این بود که مثلا یکی میخواست چیزی بنویسد، از شدت سر و صدا ذهنش آرام نمیشد و روزنامهنگارهای باسابقه و پیشکسوت میگفتند آقا! روزنامه یعنی یک جای شلوغ، تحریریه یعنی یک جای شلوغ، شما باید یاد بگیرید که در جای شلوغ بنویسید. از آن روزنامههای شلوغ و روزنامهنگارهای باانگیزه و بانشاط رسیدیم به وضعیت فعلی».
امیرشاهی گفت: «مثل الان گوشی موبایل و اینها که نبود یا سایتها. بچهها از صبح میآمدند. یک مثال از همشهری برایتان بزنم: در تحریریه همشهری، ساعت 8 صبح تحریریه پر میشد. یعنی اصلا اینطور نبود که کسی نیاد مگر اینکه کسی برنامه خبری ساعت 8 تا 9 صبح داشت که مثلا همانجا مستقیم از منزلش به آنجا میرفت.
فنی پر میشد و بچهها میآمدند کیفهایشان را میگذاشتند و چند دقیقه کارهایشان را انجام میدادند. چون سرویس هم داشتیم و بچههای زیادی از نقاط مختلف میآمدند، 8:15 تا 8:20 دقیقه تحریریه خالی میشد. یعنی دیگر هیچکس نبود. همه میرفتند در حوزههای خبریشان تا 12-13-14 و بعد میآمدند شروع به نوشتن میکردند تا 6-7-8 شب. صفحهها بسته میشد و بعد میرفتند. الان مثلا از آن زمان رسیدیم به اینجا». او در پاسخ به این سؤال که چرا ما به اینجا رسیدیم، تصریح کرد: «دلایل زیادی دارد؛ یعنی عوامل ساختاری دارد، عوامل سیاسی دارد، عوامل اجتماعی دارد، محدودیتهای قانونی دارد، فشارهای امنیتی دارد، ریشههای اقتصادی صنعت رسانه را شامل میشود، مسئله آزادی بیان را میشود در موردش گفت. یک بحث مهم مدیریت رسانه است که حالا آن را مثلا یادمان باشد در موردش بگوییم که اگر ما صدر روزنامه را مدیرمسئول و سردبیر در نظر بگیریم، مدیرمسئول خیلی از رسانههای حکومتی و دولتی کسانی میشدند که اصلا یک روز در عمرشان در رسانه کار نکرده بودند. حالا به این میتوانیم بعدا بپردازیم».
ولی به هر حال یکی از چیزهایی که برای روزنامهها خیلی مهم است، این است که بیایند حرف مردم را بزنند. روزنامهها آنموقع مثلا میآمدند از مشکلات مردم و درواقع صدای منتقدها و اینها میگفتند که خب یواشیواش اینها دیدند نه، دوست ندارند که پاسخگو باشند و دوست ندارند که ازشان سؤال بشود؛ به همین دلیل آرامآرام یکسری چیزها شروع شد. اول محدودیتهای قانونی شروع شد؛ هی خط قرمز... . اگر یادتان باشد روزنامههای دوم خرداد مدام از خط قرمزها میگفتند که آقا! فلان چیز هم شد خط قرمز، فلان مسئله هم شد خط قرمز... و مدام و به تدریج خط قرمزها را ترسیمکردن شروع شد. آنقدر خط قرمزها و محدودیتهای قانونی زیاد بود و موضوع سانسور زیاد شد که به اینجا رسیدیم که بعضی از آدمهایی که مثلا قدرت داشتند، یکیاش مثلا خودِ قاضی مرتضوی یا خیلی آدمهای دیگر، اینها میآمدند برخورد سلیقهای میکردند. چرا؟
دستشان باز بود. میگفتند شما این کار را کردید، خط قرمز را رد کردید و پس با شما برخورد میکنیم. آنموقع رسم بود که با خودِ روزنامه برخورد میکردند و روزنامه را میبستند با مدیرمسئول و هنوز مُد نشده بود که صاف بیایند سراغ خود روزنامهنگار. سراغ خود روزنامهنگارها هم میآمدند، ولی به این شدت و حدت مثل الان نبود. ولی به هر حال میآمدند و برخورد میکردند».
امیرشاهی با بیان اینکه در همین سالها هم حمایت صنفی مؤثری نشد، گفت: «البته ما داشتیم. انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران را داشتیم که یک انجمن فراگیر و نهاد صنفی بود که میشود گفت قویترین بود؛ اما همان موقع هم نگاه میکردید، با اعضای هیئتمدیرهاش مدام برخورد میشد و زندان میرفتند و این روال وجود داشت. حتی در دو سال گذشته با انجمن روزنامهنگاران استان تهران، بعضی از اعضایش را میگفتند مثلا شما به رسانه آیافج برای چه ایمیل زدید؟ مثلا توضیح این بود که آیافج برای رسانهها مثل سازمان ملل برای کشورهاست.
مثلا کارتش را بچهها میخواهند، بحث سیاسی نیست. این خدماتی میدهد و ما این چیزها را لازم داریم. میخواهم بگویم تا این حد بود. الان که دیگر به چالشهای اقتصادی هم رسیده، دیگر این چالشهای اقتصادی که تحریم که خب قطعا تأثیر دارد، تورم و... . در دورهای روزنامهها آگهی زیاد میگرفتند و درآمدهای تبلیغاتی داشتند. یک شرکتهایی بودند که میآمدند کار میکردند. آنها هم اکثرا یواشیواش این وضعیت نامناسب اقتصادی برایشان پیش آمد. بعد هم که رسیدیم به شبکههای اجتماعی که بهعنوان یک رقیب قدرتمند... . البته رسانهها باید در بخش آنلاین (این یک موضوع دیگری است که میتوانیم درباره آن صحبت کنیم) خودشان را تقویت کنند، ولی به هر حال این کارها نشد».
او با اشاره به اینکه بهتر است گزارشی بنویسیم که «فقیربودن روزنامه چه تأثیرات عمیق و اساسیای روی وضعیت رسانهها و کیفیت تولید محتوا میگذارد؟»، گفت: «میدانیم دیگر؛ وقتی روزنامهنگار در روزنامهای کار میکند و حقوق او کفاف ندهد، خب کیفیت پایین میآید. وقتی کیفیت پایین بیاید، آن رسانه خودش ضرر میکند. وقتی روزنامهنگاری پول نداشته باشد و حقوقش کم باشد، خب نمیرود دنبال آموزش و نمیرود دنبال بهروزرسانی. روزنامهنگاری انتها ندارد؛ یعنی اصلا هیچ شخصی نمیتواند بگوید من یک روزنامهنگار تمام و کمال هستم.
نهتنها در حوزههای مختلف، بلکه در هر حوزهای، همین مثال شما را میزنم که شما روزنامهنگار اجتماعی هستید، در حوزه جامعه یکی میشود روزنامهنگار تخصصی محیط زیست، بعد هر روز با مسائل جدید محیط زیست که هرکدام بیانتهاست درگیر است. در حوزه میراث فرهنگی هم همینطور یا مثلا در حوزه مسئولیت اجتماعی که خودش یک بحث مفصلی است؛ مثلا انرژیهای تجدیدپذیر و... . میخواهم بگویم روزنامهنگار همیشه باید برود خودش را بهروز کند و به مهارتهای خودش اضافه کند و بعد تازه کسی که در حوزه دیجیتال و تکنولوژیهای نوین هم کار نکند، این اصلا خودش یک کاستی است. از طرف دیگر، روزنامهنگار که فقیر باشد، وابستگی شدیدی به منابع مالی و فشارهای اقتصادی پیدا میکند. مجبور هستند دیگر! مجبورند وقتی پول بهشان نمیدهند، میروند یک منابع کمکیفیت تبلیغاتی را پوشش میدهند. این اتفاق برایش میافتد.
بعد الان هم جدیدا این بخشهای اقتصادی و اینها میروند یکجورهایی برای برنامهها و فعالیتهایشان از روزنامهنگار میخواهند مثلا بیاید سوگیریهای خبری داشته باشد و چیزهای تبلیغی برایشان بنویسد. من خیلی دیدم این شرکتها و اینها با انواع و اقسام شیوههایی که دارند، روزنامهنگار را مجبور میکنند یکجورهایی آن محتوای خاصشان و آن تبلیغاتشان را انجام دهد و خب این فشارها استقلال رسانه را از بین میبرد. روزنامهنگارهای ما با یک فرسایش حرفهای مواجه شدهاند؛ یعنی انگیزه در آنها کاهش پیدا میکند و اگر ترک شغل نکنند و به فکر مهاجرت نباشند، میمانند و با افت کیفیت تولید محتوا میکنند».
امیرشاهی در پایان سخنان خود با اشاره به وضعیت معاونت مطبوعاتی تصریح کرد: «میتوانیم درباره عملکرد نظارتی خود معاونت مطبوعاتی بگوییم. یک بخش هم میتوانیم در مورد شفافیت در تخصیص یارانهها بگوییم؛ یعنی اصلا این یارانههای مطبوعاتی به رسانهها به شکل غیرشفاف انجام میشود. خیلی چیزهایش برمیگردد به ارتباط، دوستی، نزدیکی و... . مثلا بعضی از آدمهای خاص، رسانه بعضی نهادهای خاص و وابسته به دولت بهره بیشتری میگیرند ولی متأسفانه رسانههای مستقل از حمایت خیلی کمتری برخوردار میشوند. به نظر من این خیلی مشکل اساسی است که وجود دارد.
برخوردهای گزینشیای با رسانهها میشود که میشود گفت نسبت به رسانههای مستقل، این بیشتر است. با این فشاری که بر رسانههای مستقل میآورند، یکجورهایی فضای رقابتی سالم را از بین میبرند. جانبداری سیاسی هم میکنند که به چیزهایی بستگی دارد. در همان بحث بودجه و حمایتها هم که گفتم، میروند سراغ رفیق و رفقای خودشان و بعد مشکلات امنیتی هم که روزنامهنگارها دارند. آقا! انتظار است از معاونت مطبوعاتی که بیاید در مقابل این بازداشتها و برخوردها یک کاری انجام دهد دیگر.