|

نمایش و رامشگری در جغرافیای فرهنگی ایران

«نمایش و خنیا در ایران» پژوهشی تاریخی و مردم‌شناختی است که می‌توان آن را گشت‌وگذاری طولانی در کنش‌های نمایشی و حرکت‌های موزون ایران از خلال هزاره‌ها دانست.

نمایش و رامشگری  در جغرافیای فرهنگی ایران

شرق: «نمایش و خنیا در ایران» پژوهشی تاریخی و مردم‌شناختی است که می‌توان آن را گشت‌وگذاری طولانی در کنش‌های نمایشی و حرکت‌های موزون ایران از خلال هزاره‌ها دانست. این کتاب را می‌توان نخستین پژوهشی دانست که تلاش کرده با نگاهی فراگیر به بررسی تاریخ هنرهای نمایشی و موزون در گستره ایران فرهنگی بپردازد. نویسنده کتاب، مجید رضوانی، منابع گوناگونی را در مطالعه‌اش مدنظر داشته و با تحلیل سیر تطور کنش‌ها و نهادهای مربوطه، تصویری به دست داده که از دوران باستان تا روزگار معاصر را دربر می‌گیرد. نویسنده کتاب خود بازیگر و رقصنده است و تجربه زیسته او در انجام این پژوهش مؤثر بوده است. رضوانی در سال 1279 در ایران متولد شد و در فرانسه و ایران در رشته هنرهای نمایشی به تحصیل و پژوهش پرداخت و پس از آن به بازیگری در تئاتر و شعبده‌بازی روی آورد. او کتاب‌ها و مقاله‌های متعددی به زبان فرانسوی نوشته که موضوع بیشتر آنها نمایش و تردستی است. «نمایش و خنیا در ایران» اخیرا با ترجمه محمد زیار در نشر نو منتشر شده است.

ژول رومن، نویسنده مشهور و عضو برجسته فرهنگستان فرانسه، پیشگفتاری برای کتاب «نمایش و خنیا در ایران» نوشته و آن را مورد ستایش قرار داده است. او در جایی از پیشگفتارش به این نکته اشاره کرده که تمدن ایرانی در همه زمینه‌ها با تمدن غرب همواره روابطی نزدیک و بنیادی داشته و این دادوستدها از دوران باستان آغاز شده و چندین‌ بار تا سرحد آمیختگی پیش رفته است.

«نمایش و خنیا در ایران» شامل دو بخش اصلی با این عناوین است: «کتاب نخست: نمایش کهن» و «کتاب دوم: رامشگری». بخش نخست کتاب شامل فصل‌هایی با این عناوین است: نمایش در زمان هخامنشیان، سلوکیان و اشکانیان، ساسانیان، ایران اسلامی و نمایش مردم‌پسند. بخش دوم کتاب نیز به انواع گوناگون رقص‌های ایرانی مربوط است.

رضوانی در بخش پایانی کتاب که با عنوان «فرجام سخن» منتشر شده، می‌گوید بی‌آنکه بخواهد سهم فرهنگی اروپا را در جهان کوچک بشمارد، اما امروز این حقیقت روشن شده که دانشمندان اروپایی در سده نوزدهم و نیمه نخستین قرن بیستم، یقینا به‌طور ناخودآگاه و از روی حسن‌نیت، به این امر گرایش داشته‌اند که قاره خود را کانون هرگونه تمدن بپندارند و اینکه یونان و روم، نقطه حرکت نخستین بوده‌اند و تقریبا پیش از آن چیزی نبوده است. ضمن آنکه پژوهش‌های تاریخی می‌توانند مطلقا و عقلا به چارچوب افتخارآمیز اما تنگ مدیترانه  محدود شوند.

رضوانی می‌گوید این امر نه‌تنها ناشی از نشناختن حقایق تاریخی یونان باستان است که نادیده‌انگاشتن پیشرفت شگرفی است که در خاور نزدیک و به ویژه در سرزمین‌های پهناور ایرانی، پنج تا شش هزاره پیشینه‌دارتر است. او نوشته: «در این مقایسه که اندک‌ اندک در همه عرصه‌های معرفت و پژوهش جا خواهد افتاد، کشور من می‌تواند در نمایاندن ارزش فرهنگی نمایش و رقص سهیم باشد. اروپا همواره تمایل داشته است که این هنرها را سرگرمی‌هایی بیش نداند؛ به سخن دیگر، آنها را عوامل رفع خستگی ساده‌ای جدای از کنش‌های جدی به شمار آورد. اگر تاکنون شاهکارهای تراژیک نمایش اروپا در مخالفت با چنین برخوردی سخن گفته‌اند، سرتاسر زندگی نمایشی و رسمی و مردمی ملت ایرانی بی‌پایگی این برداشت را نشان داده است‌».