بررسی فیلم ژان دو باری اثر مایوین
زنان علیه زنان
فیلم «ژان دو باری» اثر «مایوین» بازیگر و کارگردان فرانسوی چیزی بیشتر از اطلاعات ویکی پدیایی نیست. با وجود جذابیت بصری که محصول بازنمایی جلال و شکوه زندگی درباری است، عملکردی خامدستانه دارد و در مقایسه با نمونههای مشابه بازنده است. قصه زندگی رو به افول آخرین خانواده سلطنتی فرانسه یک درام بالفطره است و هر طور تعریفش کنی شنیدنی است. چه رمان طویل «الکساندر دوما» باشد چه فیلمی که کن ۲۰۲۳ را افتتاح میکند. اما فیلم مایوین یک روایت سطحی از زندگی آخرین معشوقه لویی پانزدهم است که درنهایت مانند همه درباریها سر به گیوتین میسپارد. البته فیلم آنقدر سرگرمکننده و جذاب هست که ارزش دیدن داشته باشد، بهخصوص اگر طرفدار فیلمهای عاشقانه تاریخی باشید که سر نخیهای خوبی هستند برای کنجکاوی در گذشته.
فیلم «ژان دو باری» اثر «مایوین» بازیگر و کارگردان فرانسوی چیزی بیشتر از اطلاعات ویکی پدیایی نیست. با وجود جذابیت بصری که محصول بازنمایی جلال و شکوه و سبک زندگی درباری است، عملکردی خامدستانه دارد و در مقایسه با نمونههای مشابه بازنده است. قصه زندگی رو به افول آخرین خانواده سلطنتی فرانسه یک درام بالفطره است و هر طور تعریفش کنی شنیدنی است. چه رمان طویل «الکساندر دوما» باشد چه فیلمی که کن ۲۰۲۳ را افتتاح میکند.
اما فیلم مایوین یک روایت سطحی از زندگی آخرین معشوقه لویی پانزدهم است که درنهایت مانند همه درباریها سر به گیوتین میسپارد. قصه شروعی درخشان دارد. در ابتدا گمان میکنیم ژان قرار است یاغی باشد و قدمی در بازپسگیری حقوق زنان بردارد؛ اما چنین نیست. او هرگز به طور جدی چیزی از زندگی درباریان به چالش نمیکشد و سرکشیهایش به لباس غیرمعمول پوشیدن و ادای احترام نکردن به لویی پانزدهم محدود میشود. البته فیلم آنقدر سرگرمکننده و جذاب هست که ارزش دیدن داشته باشد، بهخصوص اگر طرفدار فیلمهای عاشقانه تاریخی باشید که اغلب سر نخی خوبی هستند برای کنجکاوی در گذشته.
جایگاه جانی دپ در هالیوود به خاطر دعواهای حقوقی با امبرهرد نسبت به قبل متزلزل شده و نامش تضمینی برای فروش فیلم نیست. به همین دلیل تهیهکنندهها محتاطانه عمل میکند تا او دوباره محبوبیت سابق را به دست آورد؛ اما در فرانسه متفاوت است. مایوین نهتنها دپ را برای ایفای نقش مهم لویی پانزدهم برگزید، بلکه این فیلم برای افتتاحیه جشنواره فیلم کن انتخاب شد. هرچند این انتخاب در فرانسه هم بحثبرانگیز شد و یک مجله نوشت: «اگر برگزارکنندگان جشنواره میخواستند اعلام کنند که به افکار عمومی اهمیتی نمیدهند، مطمئناً این کار یکی از بهترین راه های انجام آن بود.»
داستان فیلم بر اساس زندگی واقعی لوئی پانزدهم و آخرین معشوقهاش، کنتس ژان دو باری است. جانی دپ نقش پادشاه را بازی میکند و کارگردان خود را به عنوان معشوقه او انتخاب کرده است. این انتخاب ریشه همه مشکلات فیلم است. شاید اگر کارگردان کس دیگری بود شاید این نقش به مایوین نمیرسید. هیچ نکته ظریف و پیچیدهای در فیلم پیدا نمیشود و نمایش بیشتر شبیه فرصتی برای تمایلات خودشیفته گرانه کارگردان است.احساس عشق بین مایوین و دپ تقریبا صفر است، بیشتر به این دلیل که کارگردان هم از بازی جا میماند هم از فیلمسازی. او شیفته خودش است و هر جا پا دهد کلوزآپی از خودش میچپاند. فریم به فریم متعلق به حالتهای مختلف او است. وقتی که میخندد یا خندهاش را سرکوب میکند یا متفکرانه به دوربین خیره میشود.
ژان دو باری میتوانست بازگشت باشکوهتری برای جانی دپ باشد، اگر نقش لوئی معشوق با قدرت بیشتری نوشته میشد و فرصت بیشتری برای نمایش به او داده میشد. او بهسختی برای ۱۰-۱۲ دقیقه روی پرده است که در آن پلانها هم یک مرد کسلکننده با موهایی آشفته است که خیلی کم صحبت میکند و در مناسبات درباری گیر افتاده.
اگر نویسندگان و کارگردانان فیلم به حقایق تاریخی پایبند بودند، ابعاد بیشتری از شخصی ژان رو میشد که حتی بعد از مرگ شاه رسواییهایی به بار آورد. نقاط تاریک شخصیت ژان حذف شده و در فیلم مایوین او به زنی ساده تبدیل شده که به دنبال پذیرش و لذت خواندن کتاب در حضور پادشاه است.
فیلم در مقایسه با نمونههای اخیر «ماری آنتوانت سوفیا کاپولا»، «محبوب یورگوس لانتیموس» و «کورساژ ماری کروتزر»، رویکردی سنتی و پوچ دارد که فاقد جذابیت و شوخطبعی در روایت است. به نظر میرسد کارگردان هنوز مبهوت شکوه ظالمانه آن سبک از زندگی است؛ که امروزه اگر انتقاد و حرف تازهای تنگش نزنی خریداری ندارد.
ریتم فیلم متعادل نیست. اوایل همهچیز با جزییات روایت میشود. کودکی ژان با حوصله نمایش داده میشود؛ و در اواسط فیلم، قصه با کمک نریشن و پریدن از اتفاقات پیش میرود. ژآن در کودکی بهعنوان دختری نشان داده میشود که به دلیل خواندن کتاب از صومعه اخراج میشود و سپس دوباره بهعنوان یک زن جوان نشان داده میشود که به پاریس نقلمکان میکند و بعد از آن یک دلال ترتیب ملاقات او با پادشاه را میدهد؛ اما بعد از ورود همهچیز تیتروار پیش میرود.
هنگامیکه او در کاخ ورسای ساکن میشود و دل شاه را به دست میآورد، دختران بزرگ پادشاه مانند خواهران سیندرلا با او دشمن میشود. در کاخ تقریبا تمام زنان بدجنس و بدذاتاند؛ اما مردان قابل معاشرت و گاهی همدل و مهربان. لویی پانزدهم و لویی شانزدهم هر دو مردانی خوشقلب و بخشنده هستند که ژان ستایششان میکند. مشاور نزدیک پادشاه هم از هیچ لطف به ژان دریغ نمیکند و تا لحظه آخر از او مراقبت میکند؛ بنابراین تنها زنان هستند که به فساد و حماقت در دربار دامن میزنند و این روایت از طرف یک کارگردان زن امروزی کمی پس زننده است. هرچند مایوین، در زندگی شخصیاش هم رویکرد متفاوتی ندارد و از مخالفان صریح جنبش می تو بهحساب میآید. او چندی پیش در دفاع از «لوک بسون» همسر سابقش به یک روزنامهنگار حمله کرد و این جریان در مطبوعات فرانسه بسیار حاشیهساز شد.
مشکل عمده دیگری که منتقدان در برخورد با فیلم به آن اشاره میکنند، نادیده گرفتن مهمترین اتفاقات تاریخی آن دوره است که در پیشزمینه این داستان عاشقانه جریان داشت. رد پای انقلاب در حال ظهور فرانسه ، هیچ جای داستان ژآن دوباری به چشم نمیخورد و فقط در انتهای داستان با لحنی غم انگیزبه آن اشاره میشود.