روایت درست حمله به مدارس چیست؟
به تدریج به روز صدم از سریال حملات به مدارس نزدیک میشویم. هنوز این موضوع در دستور کار جدی (به معنای رفع کامل آن) قرار نداشته است. گمان این بود که عاملان این حملات به این بسنده کنند که پیامشان در جامعه شنیده شده و این رفتار شناعتآمیز را با دختران کشور به پایان برسانند. اما گویا به این سطح از پیام راضی نیستند.
به تدریج به روز صدم از سریال حملات به مدارس نزدیک میشویم. هنوز این موضوع در دستور کار جدی (به معنای رفع کامل آن) قرار نداشته است. گمان این بود که عاملان این حملات به این بسنده کنند که پیامشان در جامعه شنیده شده و این رفتار شناعتآمیز را با دختران کشور به پایان برسانند. اما گویا به این سطح از پیام راضی نیستند.
در این میان اما برخی مسئولان در سازمانهای مختلف به ایده هیستری جمعی اعتقاد پیدا کردهاند.
این ایده که با میانداری کیانوش جهانپور (پزشک و سخنگوی سابق و جنجالی سازمان غذا و دارو) بر سر زبانها افتاده، معتقد است هیستری جمعی تظاهری از اختلال تبدیلی است و به شکلهای مختلف بالینی حتی با تظاهر فلج اندامها روی میدهد. وقتی با عدم قطعیت مواجه میشویم، ذهن ما تمایل به تفسیر پیدا میکند. به باور این عده، وجه مشترک در همه آنها پسزمینهای از اضطراب و استرس است. ترس و اضطراب میتواند مانند یک بیماری واگیر از فردی به فرد دیگر سرایت کند. هنگامی که افراد، مستعد واکنش بیش از حد به هر محرک ترسناک هستند، هیستری جمعی میتواند به شکل عجیبی جمعیت را تحت تأثیر قرار دهد.
در عین حال حملات عدیده و دامنهدار به مدارس دخترانه حاکی است که عاملان حمله به چیزی بیشتر از یک محرک خیالی دسترسی دارند و خواستار سروصدا و نمایش قدرتی در ماورای آن هستند.
در هر حال در وضعیتی که هیچ رسانه مستقلی نمیتواند به دادههای قابلاتکا دسترسی داشته باشد، نباید هیچ احتمالی را مردود دانست. آنچه در معرض دید عینی قرار دارد (مشتمل بر بو، آثار، بستری و وضعیت جسمی دانشآموزان) باید به طور دقیق از منظر پزشکی، جامعهشناسی و حوزه امنیتی مورد بررسی دقیق قرار گیرد تا ابعاد مختلف این ماجرا مشخص شود. اما این موضوع را از زاویه فلسفه نیز میتوان واکاوی کرد.
به طور قطع «مارتین هایدگر» بزرگترین و صعبالفهمترین فیلسوف معاصر است. هایدگر میخواهد بداند در جمله «من اینجا هستم» این وضع «هستن» ناظر بر چیست. او در آثار خود به پایان متافیزیک اشاره میکند که مصداق عینیت کامل در برابر دید ذهنی است.
هایدگر این وضعیت را در مقابل «لوگوس» قرار میدهد که مشتمل بر منطق نهفته در انسان و همچنین منطق نهفته در اشیاست.
ما نمیدانیم روایت درست در قضیه حمله شیمیایی به مدارس چیست. رسانهها نیز به دلیل نداشتن استقلال خود نمیتوانند چنین روایت درستی به دست دهند. اساسا کسی هیچ رسانهای را بدین منظور وارد قضیه نکرده است.
به لحاظ فلسفی واقعیترین و مطمئنترین عینیت بر اساس آن درجه اطمینانی پایهگذاری شده که بهوسیله آن، خود عین توسط ذهنی که آن را تضمین و اندازهگیری میکند، اصل قرار داده شود.
اما آنچه مشخص است این است که در جهانی که برخاسته از منفیت (یا وجوه سلبی) باشد، آن روند ازهمپاشیدگی تأیید میشود.
در روایت رسمی ماجرا، آن «دیگری» که دست به چنین حملهای زده است، در ساحت سهگانه ژاک لاکان خانه دارد. آیا امر واقعی در حال اضمحلال است؟ یا امر خیالی در حال گسترش و نفوذ است؟
این مسمومیت اکنون چهبسا در عرصهای از امر خیالی رخ میدهد که دانشآموزان در آن خود را محصور کردهاند.
هایدگر در ایده پایان متافیزیک خود، تحت تأثیر نیاز به یک برداشت واقعیتر و عینیتر از هستی نبود بلکه عمدتا یک انگیزه اخلاقی و سیاسی داشت که طی آن انسان میتوانست بهتدریج به یک هستی (وجود) مناسب و پیشبینیپذیر فروکاهیده شود که قابل دستکاری است. به همین خاطر است که هایدگر را در زمره فلاسفه مدافع نازیسم به شمار میآورند؛ انگی که تا پایان عمر از پیشانی او پاک نشد. اگر قرار بود فرضیه خیالیبودن این آسیبها مورد قبول عامه قرار بگیرد، آنگاه عاملان حمله مفتضح میشدند و به فکر راههای دیگری برای قدرتنمایی میافتادند اما آنها تغییری در روش حمله خود ایجاد نکردند.
در اینجا یا فرضیه مزبور ایراد دارد یا اینکه موردقبول و وثوق مردم قرار نگرفته است. به همین خاطر است که برخی روایتهای رسمی معتقدند فضای مجازی عامل گسترش این حملههاست (و نه خود عاملان یا اصل حمله).