باقر انصاری، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی، در گفتوگو با «شرق» مطرح کرد
سردرگمی قانونگذاری پلتفرمها
به نظر میرسد پدیدههای نوظهور دنیای اینترنت و تکنولوژی رو به پیشرفت آن درحالحاضر به یکی از مهمترین چالشها برای دولت در فضای اینترنت در ایران تبدیل شده است. بیش از یک دهه است که اینترنت در ایران به بخشی جداناشدنی از سبک زندگی مردم تبدیل شده و با افزایش سرعت آن در مقطعی و گسترش و در دسترس بودن گوشیهای هوشمند حالا دولت با یک چالش جدی در این زمینه مواجه است.
سامان موحدیراد: به نظر میرسد پدیدههای نوظهور دنیای اینترنت و تکنولوژی رو به پیشرفت آن درحالحاضر به یکی از مهمترین چالشها برای دولت در فضای اینترنت در ایران تبدیل شده است. بیش از یک دهه است که اینترنت در ایران به بخشی جداناشدنی از سبک زندگی مردم تبدیل شده و با افزایش سرعت آن در مقطعی و گسترش و در دسترس بودن گوشیهای هوشمند حالا دولت با یک چالش جدی در این زمینه مواجه است. احمد وحیدی، وزیر کشور، چندی پیش دراینباره گفت: «ما در موضوع فضای مجازی دچار غافلگیری شدیم و برای ما مزاحمت ایجاد کرد؛ اما امروز در حال جبران و تسلط بر این حوزه هستیم». البته این حرف جدیدی نیست و در ایران و در پی همهگیرشدن هر شبکه اجتماعی دولتمردان از لزوم تدوین قانون درباره آن و ضابطهمندکردن فضای مجازی سخن میگویند. با این حال همه این حرفها در نهایت یک خروجی دارد؛ مسدودکردن پلتفرمهایی که اقبال عمومی پیدا میکنند. تاریخچه ورود شبکههای اجتماعی به ایران و محبوبیت آنها در بین کاربران ایرانی تاکنون چندین و چند مهاجرت گسترده به خود دیده است. مهاجرانی که از فیسبوک به توییتر و اینستاگرام پناه آوردند و مهاجرانی که از وایبر به تلگرام و بعد به واتساپ مهاجرت کردند. دلیل همه این مهاجرتها یک چیز بود: «مسدودکردن پلتفرم». موضوعی که به نظر میرسد از ناآگاهی برخی دولتمردان از مفهوم پلتفرم سرچشمه میگیرد؛ آنهم در زمانهای که هر نامزد نمایندگی مجلس یا نامزد ریاستجمهوری برای کسب رأی بیشتر، وعده بازکردن فضای مجازی و توسعه کسبوکارهای اینترنتی را میدهد. در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار داشت که عدهای در مسیر توسعه پلتفرمها گام بگذارند، درحالیکه تجربه بیش از یک دهه حکمرانی اجرائی بر اینترنت در ایران و قانونگذاری برای آن عموما خروجیای جز مسدودکردن پلتفرمها نداشته است؟ عمده این مسائل و بررسی درک دولتی از موضوع پلتفرمها موجب شد با دکتر باقر انصاری، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی و از فعالان موضوعات حقوقی مرتبط با فضای مجازی، گفتوگویی داشته باشیم.
چقدر با این عبارت موافق هستید که «نگاه دولتی در ایران چه از نظر سیاستگذاری و چه از نظر قانونگذاری درباره پدیده نوظهوری مانند پلتفرمها از اساس اشتباه است؟» چراکه در این سالها شاهد تبعات اجتماعی و اقتصادی این برداشت اشتباه از پلتفرمها بودیم. نگاهی به مسیری که طی کردیم نشان میدهد از جایی که تلگرام را بهعنوان یک پلتفرم در ایران بستند، به جایی رسیدیم که ممکن است آلترناتیوهای ایرانی تلگرام را هم ببندند. همانهایی که به خاطر حمایت از آنها تلگرام را مسدود کردند. در ابتدا میخواهم بدانم چقدر با این ادعای من که درک بخشی از دولت و نهادهای تصمیمگیر از مفهوم پلتفرم چه در لایه سیاستگذاری و چه در لایه قانونگذاری اشتباه است، موافق هستید یا میتوانید درباره آن حرف بزنید؟
درباره پلتفرمها میشود از زاویههای مختلفی صحبت کرد. واقعا در این خصوص هم از زاویههای مختلفی بحث شده است. از نظر من، دولت درباره اهمیت پلتفرمها، کارکردهای آنها در جامعه و نقشی که ایفا میکنند، اتفاقا اطلاعات و درک خوبی دارد. میفهمد پلتفرمها چه نوع بازیگرانی هستند و چه نقشی در اقتصاد و در عرصه سیاسی و در عرصه اجتماعی دارند و...؛ چون کمابیش راجع به این موضوع، تجربههایی را از کشورهای مختلف و دادههای موجود دارند. مشکلی که وجود دارد، در بحث نوع واکنشی است که باید در این خصوص داشته باشند. از منظر نوع واکنش، دولتها در بحث فناوریهای جدید و پدیدههای جدید معمولا به دو صورت عمل میکنند؛ یا محافظهکارانه عمل میکنند، یعنی میکوشند همان قوانین و مقررات سنتی را که دارند با قوانین و مقررات موجودی که دارند، تطبیق دهند، طولش دهند و اینها را به قول معروف بکشانند و در پدیدههای جاری بپوشانند و در آنها هم اعمال کنند و در فناوریهای جدید هم اعمال کنند. بهنظرم این بزرگترین مشکل ماست. کشورهای دیگری هم هستند که فناوریهای جدید یا پدیدههای جدید را بهعنوان ماهیتها و موجودیتهای جدید میشناسند و متناسب با کارویژههایشان درباره این پدیدهها سیاستگذاری یا قانونگذاری میکنند. کلا درباره اینترنت در کشورمان از بدو امر که در جریان سیاستگذاری و قانونگذاری بودم، چند مثال عرض میکنم. وقتی اینترنت وارد کشور شد، کاری که انجام دادیم این بود که ماده یک قانون مطبوعات را اصلاح کردیم و گفتیم نشریات الکترونیک هم تابع قانون مطبوعات هستند. درحالیکه همه میدانستیم آن زمان نشریه الکترونیک با تعریف موجود در ماده یک قانون مطبوعات درباره مطبوعات اصلا سازگاری ندارد و نمیتوان قانونهای مربوطه را اعمال کرد. دوباره در اصلاحات بعدی، اسم رسانه الکترونیک را استفاده کردیم تا چه کار کنیم؟ وبسایتها و پایگاههای الکترونیکی و اینترنتی را هم تابع قانون مطبوعات قرار دهیم که بخواهند از مطبوعات، مجوز بگیرند. هیچکدام از اینها جواب نداده و جواب نخواهد داد. در حوزه بحثهای فرهنگی، کسانی که در حوزه مجازی کار میکردند، مجوزهایی از وزارت ارشاد گرفتند، در حوزه فعالیتهای فرهنگیشان. بعد از مدتی، وزارت ارشاد که مقررات خاصی در این خصوص نداشت، دولت مصوبهای تصویب کرده بود و براساس آن آییننامه به اینها مجوز میداد. دوباره این بحث پیش آمد که اینها خیلی شبیه به صداوسیما هستند. گفتند «ویاودی»ها مثل رادیو تلویزیون هستند. چرا قانونهای رادیو تلویزیون درباره اینها اعمال نشود؟ ورود پیدا کردیم و سازمان و تشکیلاتی به اسم ساترا درست کردیم و گفتیم همان قوانین و مقرراتی که درباره رادیو تلویزیون داریم، با کمی تفاوت، همین را درباره پلتفرمهایی که در حوزه صوت و تصویر کار میکنند، درباره آنها هم اعمال میکنیم. این بحث خیلی شایع شده است، بهحدی که مثلا کمیته تعیین مصادیق محتوای مجرمانه هم که باید مثلا محتواهای مجرمانه، مطالب محتواهای مجرمانه قانون جرائم رایانهای را تعیین میکرد، به قدری دوباره صلاحیت خودش را توسعه داد که هر آنچه در عالم واقع، در قوانین ما جرم بود، گفت همه اینها در فضای مجازی جرم هستند؛ بنابراین نگاهی که داریم، کلا نگاه به اینترنت، کنشگرانی که در این فضا فعال هستند و بازیگران این فضا از نظر من از نظر حقوقی و سیاستگذاری مشکل دارد. مشکل هم این است که میخواهیم قوانین و مقررات سنتی خودمان را در فناوری بسیار فرار، پویا و سیال اعمال کنیم. این واقعا شدنی نیست. یعنی قوانین و مقررات ما با معماری اینترنت اصلا سازگار نیست و قابل اعمال نیست. بخشی از اینترنت در کنترل ماست، بخشی از پلتفرمها در کنترل ماست، نه همه آنها. همان قوانین و مقرراتی که میگوییم به قول معروف حاکمیت ملی داریم و در قلمرو صلاحیت جمهوری اسلامی ایران اعمال میکنیم، همین را باید در فضای مجازی اعمال کنیم. تمام بازیگران این فضا ازجمله مثلا تلگرام و بقیه مانند اینستاگرام و... اگر قانونهای ما را رعایت کنند اجازه فعالیت دارند؛ والا اجازه فعالیت نمیدهیم، این از نظر من اشتباهی استراتژیک است. یعنی از سوی برخی، درک درستی از نوع عملکرد این فناوریها وجود ندارد. این پاسخ اولیهای است که میتوانم به سؤال شما داشته باشم.
از آنجا که گفتید در فرایند قانونگذاری بودید و در جریان قرار داشتید، فرض میکنیم برخورد دولت با پدیدهای مانند اینترنت در دهههای گذشته یا دهه گذشته، برخورد غافلگیرکنندهای بوده است، کمااینکه وزیر کشور هم بهتازگی چنین حرفی زده است که ما درباره شبکههای اجتماعی غافلگیر شدیم، ولی الان میخواهیم بر آن مسلط شویم. اما آیا با گذشت زمان، تبعات هزینههای چنین تصمیمهایی بررسی میشود و در قانونگذاریهای بعدی به آنها توجه میشود یا نه؟ اینکه مثلا بستن پلتفرمی مانند تلگرام چه تبعاتی برای ما داشت و حالا درسی از این بگیریم و در قانونگذاریهای بعدی رعایت کنیم. آیا چنین اتفاقی میافتد یا نه؟
در بحث سیاستگذاری، اولا مراکز و نهادهایی که در حوزه سیاستگذاری کار میکنند، از نظرم واقعا خیلی عملکرد درستی نداشتند. مثلا مصوبههای شورای عالی مجازی، سراسر ایراد است و مشکل دارد. مصوبههای شورایعالی انقلاب فرهنگی سراسر ایراد و مشکل است. یکی از دلیلهایش این است که اتاق فکرهایی که اینها دارند مشکل دارد. یا مصوبههایی که قوه قضائیه در این خصوص داشته یا بعدا تصمیمهایی که میگیرد مشکل دارد. اینکه یک قاضی بگوید پلتفرم را به نحوی فیلتر کنید که با هیچ فناوری دیگری قابل بازشدن نباشد، نشان میدهد دانش ما در این خصوص خیلی کم است. فقر دانشی داریم. مثال کشورهای دیگر را عرض میکنم. دغدغهها را عرض کردم کمابیش مشابه است. در کشورهای دیگر هم دغدغه وجود دارد، ما هم دغدغههایی داریم. مثلا ما دغدغه حمایت از کودکان داریم، آنها هم دارند. یا آنها دارند و ما هم از آنها یاد گرفتهایم. دغدغه دخالت در انتخابات داریم، آنها هم دارند. دغدغه جرائم پورنوگرافی داریم، آنها دارند، ما هم داریم. همینطور جرائم خرید و فروش محتواهای غیرقانونی و... در پلتفرمها داریم، آنها هم دارند. احتمال استفاده از آنها در هدفهای تروریستی را داریم، آنها هم دارند. ولی نوع واکنشها متفاوت است. در سیستمی مانند ما، این واکنش عقلایی متناسب با موضوع نیست. اینکه عقلایی میگویم، مثلا از دهه 1990 که اینترنت شروع و ظهور پیدا کرده است، کشورهای دیگر مثل آمریکا گام به گام، متناسب با هر تهدید، واکنش نشان دادهاند. مثلا بلافاصله در همین زمان، راجع به حمایت از کودکان در فضای مجازی، اولین قانون را آمریکا وضع کرد. بعد از آن در بحثهای مالکیت فکری و کپیرایت که در اینترنت نقض میشود، قانون بعدی خود را وضع کرده است. کمکم هر بحثی پیش آمده، قانون متناسب با آن را وضع کرده است. یعنی هر خطری را همان موقع شناسایی میکند و برای همان خطر، واکنش عقلایی براساس خرد جمعی، شناختی که از فناوری دارد، اینکه شدنی است یا نه، وضع میکند. اروپا هم کمابیش همین کار را کرده است. در اروپا درباره اینترنت، هیچ وقت یک قانون نمیبینید. دهها قانون درباره اینترنت وجود دارد، درباره موضوعهای مختلفش. ما چه کار کردیم؟ هیچ. قانونها و مقررات مختلفی که داشتیم به لحاظ سنتی، درباره اینترنت هم میگوییم حتما اینها باید اعمال شوند. این اعمال هم شدنی نیست، تمایل پیدا کردیم که ورود کنیم تا قانون جامعی در حوزه پلتفرمها وضع کنیم که تمام مسائل پلتفرمها را در آن پیشبینی کنیم. اگر هم نمیتوانیم همه مسائل را پیشبینی کنیم، در این قانون، کمیتهها و کارگروههایی تشکیل میدهیم که آنها حسب مورد ورود پیدا کنند، مانند کمیته تعیین مصادیق محتوای مجرمانه که آنها واکنش تعریف کنند. با ظهور پدیدههای جدید معمولا ما تازه در این مرحله میخواهیم تصمیم بگیریم. در این تصمیمگیری هم باز جای اینکه الگوی کشورهای موفق و توسعهیافته را مدنظر قرار دهیم، مرتب میخواهیم الگوی کشور چین را مدنظر قرار دهیم یا الگوهای دیگر. مثلا در خود چین، شاید اشخاصی هستند که این کار را در سیاستگذاری توصیه میکنند و در سال 2008 ورود پیدا کردند. پلتفرمهای غربی و تأثیرگذار را مسدود کردند. مثلا یوتیوب را در سال 2008 و توییتر را در سال 2009 بستند. فیسبوک را در سال 2009 بستند، اینستاگرام را در سال 2014 بستند، جیمیل را در 2014 بستند. ولی خودشان پلتفرمهای جایگزین دادند. مثلا چیزی را جای توییتر و اینستاگرام دادند، یوکیو را جای یوتیوب فعال کردند، فکر میکنم این اتفاق در سال 2005 رخ داد. ویچت را جای فیسبوک و واتساپ فعال کردند و همینطور اپهای دیگر. میخواهیم خودمان را با چین مقایسه کنیم؛ این قیاس هم معالفارق است. ما بههچوجه نمیتوانیم خودمان را حتی با چین مقایسه کنیم؛ به دلیلهای متعدد که نمیخواهم به بحث آن ورود پیدا کنم.
در نتیجه ما بهزور ورود پیدا کردیم تا قانونهای موجود را در فضای مجازی و حتی بحث پلتفرمها اعمال کنیم؛ درحالیکه از تجربه کشورهای موفق استفاده نمیکنیم؛ ولی خود چین از تجربه آمریکا و اروپا، نهایت استفاده را داشت. محتواهای خیلی ساده را عرض میکنم. مثلا درباره پلتفرمها، قاعده کلی که اروپا یا آمریکا به آن رسیدهاند، این است که پلتفرمها هیچ تعهد کلی یا هیچ وظیفه عامی برای کنترل محتواهایی که در آنها وجود دارد، ندارند. تعهدهای خاص دارند. وظایف خاص در حوزههای خاص؛ ولی به صورت کلی مانند نشریات نیستند که بگوییم مدیرمسئول باید از تمام مفاد مطلبی که در روزنامه او منتشر میشود، آگاه باشد یا فرض بر این است که آگاه است. پس مدیرمسئول، مسئول است. درباره پلتفرمها چیزی به اسم مدیرمسئول نداریم؛ یعنی نود و خردهای درصد پلتفرمها که حالت واسط دارند. کار میزبانی و واسطه انتقال را انجام میدهند یا رابط هستند. اینها از نظر کشورهای توسعهیافته، تعهدی برای اشراف آنچه در داخل اینها مبادله میشود ندارند، مسئولیتی ندارند؛ ولی ما قانونهای سنتی خودمان را در این زمینه اعمال میکنیم. اگر در یکی از این پلتفرمها اطلاعات خلاف قانون مبادله شود، سراغ مدیرعامل آن پلتفرم میرویم، بازداشتش میکنیم، تحت تعقیب قرار میدهیم که چرا اجازه دادید این امر در پلتفرم رخ دهد. مبنای ما چیست؟ میگوییم اشخاصی که در این فضا مرتکب جرم شدند، مباشر هستند، شما هم معاون هستید؛ چون وسیله را در اختیار آنها قرار دادید. این استدلال از بیخ و بن با اقتصاد پلتفرمی سازگار نیست و با ماهیت کار پلتفرمی در دنیا سازگار نیست. هیچ کشوری هم این کار را نکرده است. ما در الگوهایی که دنبال میکنیم، اول الگوی چین را خوب نمیشناسیم، چین آنطور که ما فکر میکنیم نیست. چین خودش از قواعد آمریکا و اروپا تبعیت میکند. در حوزههایی هم که خود محدودیتهایی گذاشته است، ابتکار عمل داشته و توانسته اپلیکیشنهای وطنی محبوبی را ایجاد کند. ما در این زمینه هم موفق نبودهایم. آن هم دلیلهای متعدد دارد؛ یکی از دلیلهایش این است که هنوز در کشور ما، حداقل محیط حقوقی، به بقیه محیطهایش کار ندارم، محیط حقوقی مناسب برای فعالیت پلتفرمها هنوز ایجاد نشده است. این محیط سنتی است و این محیط سنتی، قدیمی، کهنه، قابل اعمال در فعالیتهای پلتفرمی نیست. یا فعالیتهای اینها را کلا فریز میکند، قفل و مسدودشان میکند یا اینکه نه، کار خاصی نمیتواند درباره اینها انجام دهد. اشخاص میتوانند با vpn هر کاری را که دولت انجام داده است، بیاثر و خنثی کنند و محدودیتهای دولت را دور بزنند؛ بنابراین وضع موجود ما تقریبا به این صورت است. پلتفرمها و کسانی که میخواهند قانون را رعایت کنند، از اینها میترسند، قدرت خلاقیت و ابتکار عمل را از دست میدهند. کسانی که میخواهند قوانین و مقرراتشان را نقض کنند و کاری هم به پلتفرم ندارند، آنها خیلی راحت این کار را میکنند، بدون اینکه خیلی هم تحت تعقیب قرار بگیرند.
ممکن است مسئله چین و سیاستهایش را بیشتر توضیح دهید. فرمودید که ما مفهوم سیاستگذاری چین در اینترنت را هم اشتباه گرفتهایم و آن را اجرا نمیکنیم؟
چین در حوزه اینترنت یا فضای مجازی، قوانین و مقررات متعددی را وضع کرده است؛ قانونهای بسیار. قانونهایی که درباره حمایت از کودکان دارد، درباره رقابت غیرعادلانه در پلتفرمها و قانون منع انحصاری که درباره پلتفرمها دارد و اعمال میکند، قانون مربوط به دادههای شخصی، قانونهای مربوط به امنیت سایبری، همینطور قانونهای متعدد در حوزه فضای مجازی و قانون مربوط به تجارت اکترونیک در فضای مجازی. همه این قانونها باعث شدند چین خودش را همپای کشورهای دیگر، عمدتا آمریکا و تا حدی هم اروپا قلمداد کند. در نتیجه غالبا، مرتب و مستمر از قانونها و مقررات آمریکا تبعیت میکند یا دستکم تقلید میکند. اینکه تقلید میکند، اینطور نیست که عینا قانون آمریکا یا اروپا را ترجمه کند؛ ولی از آن خیلی تأثیر میگیرد. در جاهایی که مربوط به خودش است، در اقتضائات سیاستی و امنیتی که دارد، آنها را هم در کار لحاظ میکند. در بحث مالکیت فکری در فضای مجازی، قانونها و مقررات خیلی مدرنی دارد. ما در این زمینه چه داریم؟ هیچ، فقط یک قانون تجارت الکترونیک داریم برای سال 82 که قانون تقریبا متروکی شده است. قانون سال 1388 جرائم رایانهای داریم که این قانون هم برای 88 نیست، سال 83 نوشته شده و تصویبش در سال 88 است. بیشتر هم با توجه به آن زمان، مربوط به «ایتیام»ها و سیستمهای رایانهای، کامپیوترها، فضای آفلاین و بیشتر مربوط به دوره اینترنت بدون پلتفرمهاست. الان این قانون دوباره قابلیت اعمال درباره پلتفرمها در بسیاری از موردها را ندارد. در حوزه مالکیت فکری کار خاصی نکردهایم. در حوزههای دیگر ازجمله حوزه رقابت، هنوز سرگردانیم. ساترا برای خودش سندی دارد، مرکز ملی فضای مجازی کاری انجام میدهد، شورای رقابت هم طور دیگری عمل میکند. به هر حال نه در بحث مالکیتهای فکری، نه در بحث رقابت، نه در بحث جرائم رایانهای و نه در بحث حمایت از کودکان، نه حتی در بحث تهدیدهای امنیتی در فضای مجازی... . مثلا آمریکا چندین قانون فقط برای امنیت شبکههای سایبری خود دارد. همینطور آمریکا قانونهای متعددی درباره دیتا بریج دارد. اگر دادههای پلتفرمها هک شد و درز پیدا کرد، باید چه کارهایی انجام دهند؟ چین هم همینها را دارد. ما هیچکدام از این اقتضائات محیط پلتفرمی به تعبیر اروپاییها امن پیشبینیپذیر قابل اعتماد شفاف را نداریم. همین موردهایی که عرض کردم، آخرین مصوبه اتحادیه اروپا درباره پلتفرمها میگوید هدف مصوبهای که اروپا درباره سرویسهای اینترنتی دارد، این است که میخواهد محیط آنلاین امن ایجاد کند، محیط آنلاین پیشبینیپذیر ایجاد کند، محیط آنلاین شفاف ایجاد کند و محیط آنلاین قابل اعتماد. متأسفانه هیچکدام از این موردها را در موضوعی که باید داشته باشیم، نداریم. برخی اسناد به صورت پراکنده داریم. مثلا شورایعالی فضای مجازی تصویب کرده یا جای دیگر؛ ولی این سندها هم ایرادهای بسیار زیادی هم به لحاظ شکلی هم ماهیتی دارند، هم به لحاظ قابلیت اعمال. اجرای اینها مشکل دارند. پاسخ اولیهای که خدمت شما عرض کردم که مشکل ناشی از شناخت این فناوری است یا نیست؟ آن را مقداری اصلاح میکنم. اشاره کردم فناوری را میشناسیم، کارویژهها را میشناسیم؛ ولی به نظرم میآید از نظر اعمال قانونها و مقررات، باز این محیط را خوب نمیشناسیم. اینکه میگویم محیط را خوب نمیشناسیم، بحث این است که بخش عمده زیرساختهای پلتفرمی دنیا، خارج از ایران است. بخش اعظم آنها در آمریکاست یا الان در چین هستند. ما نمیتوانیم قانونها و مقررات خودمان را بر آنها اعمال کنیم. این را باید بفهمیم. اینکه اینها را چگونه باید متقاعد کنیم که این قانونها را رعایت کنند، بحث دیگری است که در این زمینه هم چندان ابتکار خاصی نداشتهایم. در نهایت گفتهایم قانونها و مقررات ما را رعایت کنید تا اجازه فعالیت داشته باشید. قانونها و مقررات ما برای آنها قابل فهم نیست، قابل رعایت برای آنها نیست؛ چون بخش درخورتوجهی از همین قانونهایی که عرض کردم، احکام مشخص خاصی درباره فضای پلتفرمی ندارند. بخش درخورتوجهی از آنها ایراد دارد، قابل اعمال و اجرا نیست؛ آنها هم اینها را نمیفهمند و نمیپذیرند که قانونها و مقررات مسئلهدار ما را در عمل رعایت کنند؛ ولی چین، خوب فهمیده است. هم محیط فنی موضوع را فهمیده است؛ چون با آمریکا از جنبههای مختلف رقابت میکند، هم محیط حقوقی آن را خوب فهمیده است؛ یعنی اگر بتوانید وارد اداره فضای سایبری چین شوید، نزدیک به 20، 30 مصوبه بسیار مهم و درست و حسابی درباره فضای مجازی و پلتفرمها دارند. در تکتک موضوعهایی که آمریکا ورود کرده است؛ مثلا شفافیت الگوریتمی، استفاده از باتها درباره تعرض به دادههای شخصی، درباره بحث مسئولیت مدیران پلتفرمها، مسئولیت ناشی از عیب محصول در پلتفرمها که چین از آنها الگوبرداری کرده است، ما نکردهایم. بههمینخاطر میگویم خودمان را نباید با چین مقایسه کنیم؛ وگرنه خیلی خوشحال میشوم اگر بتوانیم از چین هم تبعیت کنیم، اقتباس کنیم و چین الگوی ما باشد؛ ولی اگر چین را درست و حسابی بشناسیم.
مرکز پژوهشهای مجلس بهتازگی گزارشی درباره چالشهای نوظهور حکمرانی در ایران منتشر کرده که تقریبا بخش عمدهای از چالشهایی که پیشبینی کرده است، مسائل مربوط به فضای مجازی و تکنولوژی مرتبط با اینترنت است. به طور طبیعی احتمالا درباره آنها قانون هم نداریم. از اینترنت ماهوارهای شروع میشود تا انواع مسائل دیگر. فکر میکنید با این نگاهی که به آن نقد کردیم، با چه چالشهایی در آینده مواجه میشویم؟
در یک دوره زمانی در کشور ما، دولت جریان اطلاعات را کامل کنترل میکرد؛ در زمانی که اینترنت وجود نداشت. مطبوعات را کنترل میکرد، کتاب را کنترل میکرد، فیلم و سریال و موبایلچتها و مکاتبهها، همه را میتوانست کنترل کند. در نتیجه به قول معروف افکار عمومی را براساس این کنترل میکرد. از زمانی که اینترنت وارد کشور ما شده است، ابزارهای کنترل جریان اطلاعات در کشور ما بیخاصیت شدهاند. دولت هم متأسفانه هیچ کاری نکرد و همینطور دست روی دست گذاشت، قانونهای سنتی خودش را خواست در این زمینه اعمال کند و بعد، هیچکدام از اینها جواب ندادند. بههمینخاطر هم از نظر من، بزرگترین چالش دولت ما -دولت را به معنای عام کلمه عرض میکنم- این است که بخش درخورتوجهی از ابزارها -منظور از ابزارها، سیاستها، قانونها و مقررات و تشکیلاتی که ایجاد کردیم، انواع هیئتهایی که ایجاد کردیم و انواع کمیسیونها و انواع ستادها- بیخاصیت میشوند؛ یعنی هدفهایی که قبلا داشتند، هدفهای کنترلی و نظارتی دیگر کار نمیکند و برای فضای جدید جواب نمیدهد. از آن طرف هم دولت طرح جدیدی ایجاد نکرده، فکر جدید و نقشه جدیدی را طراحی نکرده که بتواند دستکم دغدغههای خودش را به طریق دیگری دنبال کند. در نتیجه چون دولت ما حالت صفر و صدی داشته است، در گذشته میتوانسته نزدیک به صد کنترل داشته باشد که الان به نزدیک صفر رسیده که کنترل خیلی خاصی در این فضا ندارد. این منشأ نگرانی است که به نظرم درست است. تا زمانی که واقعا به لحاظ کارشناسی و با نگاه باز، نه با نگاههای بسته که بخواهند همین قانونها و مقررات موجود را اعمال کنیم، تا زمانی که نگاه باز و نگاه کارشناسی وجود نداشته باشد، واقعا آسیبهایی که این فضا دارد، تمام نمیشود... . این فضا هم آسیب دارد و هم منافعی برای خودش دارد. به طور طبیعی آسیبهای آن در دولت ما کنترلپذیر نخواهد بود. این آسیبها که واقعی هستند و همه باید نگرانش باشند یا حداقل آسیبهایی که دولت فکر میکند آسیب هستند، آنها را هم نمیتواند درست کنترل کند؛ آسیبهای فرضی.