تیم ملی و لزوم جدیگرفتن زنگ خطر
در روزی که تیم ملی عراق با یک بازی هماهنگ تیمی، اولین شگفتی را برابر مدعی شماره یک جام رقم زد، تیم ملی ایران میرفت که با یک بازی پرانتقاد برابر هنگکنگ، اسیر دومین شگفتی جام ملتها شود؛ زنگ خطری که اگر به درستی شنیده و هشدارش درک نشود، شاید حذف زودهنگام ما را موجب شود
عبدالله دارابی: در روزی که تیم ملی عراق با یک بازی هماهنگ تیمی، اولین شگفتی را برابر مدعی شماره یک جام رقم زد، تیم ملی ایران میرفت که با یک بازی پرانتقاد برابر هنگکنگ، اسیر دومین شگفتی جام ملتها شود؛ زنگ خطری که اگر به درستی شنیده و هشدارش درک نشود، شاید حذف زودهنگام ما را موجب شود. تیم ملی هنگکنگ به رهبری بورن اندرسون، بدون ترس از نام و پیشینه ایران و بازیکنان نامیاش، به لطف شناخت و تحلیل درست کادر فنی، انگیزه و تلاش بازیکنانش، روز سختی را برای تیم ما رقم زد و اگر تجربه بیشتر و ضعفهای تکنیکی کمتری داشتند، چهبسا مهمترین پیروزی خود را نیز کسب کرده بودند. تیم ملی ایران احتمالا با رگههایی از غرور ناشی از برد پرگل برابر تیم قدرتی و فیزیکی فلسطین، پای به بازی دوم گذاشت و با نوعی سادهانگاری ناشی از ذهنیت آسانپنداری شکست حریف، بازی را آغاز کرد. ولی هرچه از زمان بازی گذشت، بازیکنان ما دریافتند که این هنگکنگ، لقمه گلوگیری است. مجموعهای از اشتباهات فردی و تیمی، حتی نزدیک بود ما را در مقابل تیم درجهدومی آسیا زمینگیر کند. پیش و بیش از آنکه بازی ضعیفمان را متأثر از آشفتگی ذهنی بازیکنانمان به خاطر نتیجه دیدار عراق و ژاپن بدانیم، باید علت را ابتدا در ذهن و ساقهای بازیکنان خودمان و سپس در تفکر کادر فنی جستوجو کنیم؛ بازیکنانی که بازی ضعیفی ارائه کردند و کادر فنیای که نتوانست در طول بازی، روند را به سود تیم ایران تغییر دهد؛ حتی با تعویضهایش. باید به قلعهنویی حق داد که از نمایش شاگردانش عصبانی شود زیرا چنین نمایشی از این بازیکنان باتجربه و نامی در برابر هنگکنگ را هیچ مربیای برنمیتابد ولی اوست که باید فکری برای عدم تکرار این وضعیت و بهبود کار کند؛ وگرنه با حذفی زودهنگام جام را ترک خواهد کرد. قلعهنویی حتما به یاد دارد که در جام ملتهای ۱۹۹۲ ایران در بازی اول، مقتدرانه کره شمالی را با دو گل شکست داد و در بازی دوم با نمایشی ضعیف برابر امارات متوقف شد؛ پروین، سرمربی وقت تیم ملی، چارهای لازم برای کار نیندیشید و در بازی سوم برابر ژاپن پرانتقادتر ظاهر شدیم، باختیم و در همان مرحله گروهی حذف شدیم. در بازیهای آسیایی ۱۹۹۸ در یک بازی ضعیف، ناباورانه ۴ بر ۲ مغلوب عمان شدیم و پس از آن بازی یکی از روزنامههای معتبر ورزشی نوشت: «همین امروز این تیم را به ایران برگردانید» اما سرمربی وقت تیم ملی، مرحوم پورحیدری، با تغییر تفکر و چیدمان باعث شد همان تیم با ارائه نمایشی دلپذیر در بازیهای بعدی، با طلای بازیها به ایران برگردد.
اشاره قلعهنویی به تفاوت چشمگیر در حمایتهای امکاناتی و لجستیکی از تیم ملی در دورههای قبل نسبت به دوره فعلی و پیرترشدن بازیکنان کاملا درست است ولی او بهعنوان یک مربی کارکشته با ناآگاهی از این وضعیت، این سمت را نپذیرفته است؛ گرچه فدراسیون فوتبال در امر پشتیبانی و تدارکات تیم ملی قصور و کوتاهیهایی داشته است ولی شخص سرمربی در دوران آمادهسازی به تمجید از زحمات همین دوستان در فدراسیون میپرداخت؛ درحالیکه آن زمان باید نسبت به قصورها و عواقبش هشدار میداد. درباره مسنترشدن بازیکنان نیز شخص ایشان اعتقاد چندانی به جوانترکردن تیم در این برهه نداشت و ترجیح داد با همین نفرات و تغییرات اندک جام ملتها را سپری کند. هرچند نمیتوان منکر برخی غرضورزیها در انتقاد از تیم ملی شد ولی همه نقدها به معنای نفی و تخریب نیست و سرمربی تیم ملی در این برهه حساس نباید ذهن خود را معطوف و مشغول به نیمه نقدهای مغرضانه کند، زیرا باعث ایجاد مشکل روحی و روانی در مجموعه تیم شده و تأثیر سوء بر عملکرد آنان خواهد داشت و خود سرمربی تیم ملی بهمدد تجاربش از عواقب آن آگاه است. قلعهنویی اکنون باید تمام توان فنی و روحی خود، کادر و بازیکنانش را بسیج کند تا با جدیت، ایرادات کار را برای نیل به موفقیت تیم ملی برطرف سازند، او حتما میداند که در صورت عدم موفقیت تیم ملی، همان مغرضان شمشیرها را عریان میسازند و حتی نقدهای منتقدان دلسوز نیز به تیزی میگراید. حتما تجربه قلعهنویی به او گفته است که شکست، یتیم است و اوست که در صورت موفقنشدن، سیبل خواهد شد؛ پس تا دیر نشده، باید بجنبد. گرچه ما به هنگکنگ نباختیم و سه امتیاز بازی را نیز کسب کردیم و فوتبال نیز آمیخته است با چنین اتفاقاتی، ولی زنگ خطری را که در این بازی برایمان به صدا درآمد، باید جدی بگیریم. سرمربی پرتجربه تیم ایران نیک میداند که پیروزی عراق بر تیم پرمهره و امکانات و قدر ژاپن از روی نیمکت رقم خورد.