لائوتسه پیر، لائوتسه خردمند
در یادداشت قبلی درباره اینکه چرا نیازمندیم که بیندیشیم و این اندیشیدن سبب خردمندی ما خواهد بود صحبت کردیم. دانستههای ما باید اندیشیده شوند و این اندیشهها به تجربه درآیند.
در یادداشت قبلی درباره اینکه چرا نیازمندیم که بیندیشیم و این اندیشیدن سبب خردمندی ما خواهد بود صحبت کردیم. دانستههای ما باید اندیشیده شوند و این اندیشهها به تجربه درآیند. خردمندی وقتی اتفاق میافتد که تجربه ما از هستی شکل بگیرد. تجربهای که بر مبنای ارتباط متقابل با جهان پیرامونی است: یک گفتوگوی بیانتها. پس خردورزی نمیتواند با فرورفتن در خود اتفاق بیفتد. چیزی در انزوای ما از جهان وجود ندارد. فقط گفتوگوی بیپایان با انسان و جهان است که میتواند به خردورزی شکل دهد. خردورزی امری ضروری در کار هر روزه ماست. اگر خردورز نباشیم نمیتوانیم معنایی به حیات ذهنی خود بیفزاییم. اما خردمندی مرحلهای بالاتر از خردورزی است. وقتی که خرد صدایی پیدا میکند و خردورز شروع به آموزش تجربههایش میکند خردمندی نیز آغاز میشود. اینگونه است که حکیمان بزرگ شکل میگیرند کسانی که معلمان بزرگ بشریت هستند. البته تعداد این افراد در طول تاریخ بشری بسیار محدود است. اما خواندن داستان هریک از آنها میتواند درسهای بسیاری برای ما داشته باشد. یکی از این حکیمان بزرگ لائوتسه است. ما او را بهواسطه کتاب آموزههایش «دائو ده جینگ» میشناسیم. کتابی که مهمترین اثر در آیین تائو است. صحبت درباره این کتاب را به فرصتهای بعد میسپاریم. آنچه اینجا بیان میشود چگونگی بهوجودآمدن این کتاب است که نمونهای مهم از صدای خرد در اعصار است. لائوتسه که از کار در کتابخانه سلطنتی و هر آنچه زشتی و نادرستی در این دنیا میدید خسته بود، راه افتاد تا در کوهستانهای غرب عزلت بگزیند. تا اینجا لائوتسه یک انسان عادی بود. کسی که درباره شرایط انسان و رابطه آن با جهان فکر میکرد. این تفکر، تفکری خردورزانه بود ولی میتوانست در همین مرحله باقی بماند و به صدای خردی رسا در طول تاریخ بشری تبدیل نشود. اما درست در آخرین لحظات اتفاق مهمی افتاد. طبق داستانها وقتی او به سوی غرب در حال سفر بود، نگهبان مرزی از او خواست که چند روزی بماند و کتابی از فضایل و آموزههایش بنگارد. کتابی که به کتاب مقدس آیین تائو بدل میشود. بعد از آن هم کسی از لائوتسه پیر خردمند خبری ندارد. معلوم نیست کی و کجا میمیرد. اما صدای خردمندی او نهتنها در طول تاریخ باقی میماند، بلکه به راه خردورزی نیز بدل میشود. لائوتسه زمانی لائوتسه خردمند شد که آموزههای خود را تعلیم داد. شاید این نکته ساده به نظر برسد اما معلمی مهمترین روش تجربهکردن اندیشههاست. با معلمی وارد دیالوگی بیپایان میشویم. برای همین است که یک معلم اینگونه تأثیرگذار است. معلمی که نه اندیشهها بلکه شیوه اندیشیدن را به ما میآموزد.