|

حس امنیت؛ مهم‌ترین نیاز کودک

تصور کنید احساس امنیت در کودک وجود نداشته باشد، با احساس عدم‌امنیت در کودکان، آنها یاد می‌گیرند که نمی‌توان به دیگران برای مراقبت اعتماد کرد. چنین جهان‌بینی‌ای تأثیر منفی عمیقی بر هر جنبه‌ای از زندگی آینده آنها خواهد داشت، از جمله اینکه آنها چگونه خود و زندگی عاطفی، روابط و تلاش‌هایشان را می‌بینند.

حس امنیت؛ مهم‌ترین نیاز کودک

تصور کنید احساس امنیت در کودک وجود نداشته باشد، با احساس عدم‌امنیت در کودکان، آنها یاد می‌گیرند که نمی‌توان به دیگران برای مراقبت اعتماد کرد. چنین جهان‌بینی‌ای تأثیر منفی عمیقی بر هر جنبه‌ای از زندگی آینده آنها خواهد داشت، از جمله اینکه آنها چگونه خود و زندگی عاطفی، روابط و تلاش‌هایشان را می‌بینند. کودکانی که دلبستگی ناایمن دارند، اضطراب جدایی قابل‌توجهی را هنگام ترک والدین تجربه می‌کنند و حتی با بازگشت والدین آرامش کمی پیدا می‌کنند. آنها اغلب توسط معلمان و سایر مراقبان به‌عنوان نیازمند و چسبنده توصیف می‌شوند. در بزرگسالی از صمیمیت می‌ترسند، در بیان احساسات خود مشکل دارند و به روابط صمیمانه خود اعتماد ندارند. پریسا ایازی، روان‌شناس بالینی در‌مورد همین موضوع در مقاله‌ای که چندی پیش در بنیاد روان‌شناسی مارو منتشر شد، به موضوع امنیت روانی کودکان پرداخت که اینجا بخشی از آن را با هم مرور می‌کنیم.

تصور کنید احساس امنیت در کودک شکل‌گرفته و کودکانی را در نظر بگیرید که با احساس دلبستگی ایمن به والدین خود بزرگ شده‌اند. با وجود احساس امنیت در کودکان آنها به والدین خود به‌عنوان افرادی امن، دوستانه و قابل پیش‌بینی نگاه می‌کنند که می‌توانند برای برآورده‌کردن نیازهای خود روی آنها حساب کنند. نگرش آنها به روابطی که متعاقبا ایجاد خواهند کرد نیز به همین شکل خواهد بود. در آزمایش‌های مختلف کودکانی که به والدین خود دلبستگی ایمن داشتند به‌راحتی از والدین خود جدا می‌شدند و با اشتیاق از آنها استقبال می‌کردند و در صورت ترس به‌راحتی توسط والدین آرام می‌شدند. در بزرگسالی، این کودکان عموما عزت‌نفس بالایی داشتند، از نظر اجتماعی توانمند بودند و قادر به برقراری و حفظ روابط صمیمانه بودند.

بچه‌های ایمن اعتمادبه‌نفس دارند، احساس امنیت می‌کنند و انعطاف‌پذیر هستند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی که والدین می‌خواهند در فرزندان خود ایجاد کنند، احساس امنیت عمیق در خود و جهان است. سه پیام وجود دارد که باید فرزندانتان دریافت کنند تا حس امنیت در کودکان درحال رشد تقویت شود. کودکان دارای خلق‌و‌خو، سبک‌های عاطفی و نیازهای متمایز هستند. آنها همچنین پیام‌هایی را به روش‌های مختلف ارسال می‌کنند تا به شما در‌مورد نیازهای خاص خود هشدار دهند.

یک راه اساسی برای ایجاد اعتماد و برای رفع نیاز به امنیت در کودکان، تعامل با فرزندانتان به روشی است که با ویژگی‌ها و پیام‌های منحصر‌به‌فرد آنها سازگار باشد. اگر خجالتی هستند، در موقعیت‌های اجتماعی به آنها آرامش می‌دهید. اگر ریسک‌پذیر هستند، شما محدودیت‌های معقولی برای اطمینان از ایمنی آنها در نظر می‌گیرید. با انجام این‌کار، شما به نیازهای آنها به روش‌هایی پاسخ می‌دهید که برای آنها معنادارتر و راحت‌تر باشد. شناخت آنها از درک شما به‌عنوان پایه‌ای برای اعتماد و دلبستگی ایمن عمل می‌کند. در مقابل، وقتی به نیازهای فرزندانتان به‌شیوه‌ای که با آنها هماهنگ نیست پاسخ می‌دهید، شرایطی ایجاد می‌کنید که امنیت روانی کودکان به خطر می‌افتد. ثبات، به‌ویژه برای ایجاد دلبستگی ایمن و ایجاد احساس امنیت در کودک اهمیت دارد. کودکان مبتلا‌ به دلبستگی نامنظم الگوی واضحی از رفتار دلبستگی نشان نمی‌دهند، گاهی نزدیک می‌شوند، گاهی اجتناب می‌کنند و گاهی اوقات در مقابل والدین خود مقاومت می‌کنند. پاسخ‌گویی ناهماهنگ توسط والدین ممکن است به دلبستگی نامنظم کمک کند؛ به‌عنوان مثال، در یک زمان سریع پاسخ می‌دهد، اما در نوبت بعدی غفلت می‌کند، یا در یک نوبت محبت و حمایت می‌کند و در نوبتی عصبانی است و انتقاد می‌کند. با این پیام‌های متفاوت، امنیت روانی در کودک دچار مشکل می‌شود و کودکان نمی‌توانند پیش‌بینی کنند که چه‌ زمانی و چگونه والدین‌شان به آنها پاسخ خواهند داد. وقتی فرزندانتان شما را در احساسات، رفتار و واکنش‌هایتان ثابت می‌بینند، به آنها این امکان را می‌دهید که به‌طور‌کلی روابط و جهان را قابل پیش‌بینی و قابل کنترل ببینند و در‌نتیجه احساس امنیت عاطفی کودک شکل می‌گیرد که به تمام جنبه‌های زندگی آنها تعمیم می‌یابد.

تجربیات اولیه که در آن فرزندان شما برای کشف دنیای ماورای شما احساس امنیت می‌کنند، آنها را قادر می‌سازد تا حس یک دنیای امن را توسعه دهند و احساس امنیت در کودک شکل بگیرد. این باور به دنیای امن از سه برداشت متمایز تشکیل شده است.

اولا، بچه‌ها می‌دانند که هرچقدر هم که دورتر پرسه بزنند، والدینشان (و دیگران مانند مراقبان و معلمان) پناهگاه امنی برای آنها فراهم می‌کنند که وقتی به مرزهای بیرونی منطقه آسایش خود رسیدند، می‌توانند به آنجا بازگردند.

دوم، کودکانی که در دنیای اطراف خود کاوش می‌کنند، می‌دانند که اگر تهدیدی را تجربه کنند -چه واقعی و چه خیالی- توانایی حرکت در آب‌های متلاطم را دارند.

سوم، کودکان از طریق پیام‌هایی که از والدین خود دریافت می‌کنند و مشارکت مستقیم، به این باور می‌رسند که جهان اساسا مکانی امن است (در‌حالی‌که می‌دانند خطرات همیشه وجود دارد و باید اقدامات احتیاطی منطقی انجام شود).

وقتی احساس امنیت در کودک شکل نمی‌گیرد و اعتقاد به دنیای ناامن دارد، تجربیات و ادراکات بسیار متفاوتی دارد. ممکن است پیام‌های دنیای خطرناک از سوی والدین نگران یا هراسان به آنها منتقل شده باشد.

شما طبیعتا نگران امنیت فرزندانتان هستید. متأسفانه، این نگرانی ذاتی ضروری، گاهی اوقات می‌تواند به یک دلهره غیرمنطقی و ترس شدید تبدیل شود. شما ممکن است ناامنی‌ها و ترس‌های خود درمورد خود و جهان را از طریق الگوبرداری و واکنش‌های نامتناسب به موقعیت‌هایی که فرزندانتان با آن مواجه می‌شوند، به فرزندانتان منتقل کنید.

خطرات عینی کوچک توسط فرزندان شما -به‌عنوان مثال، بالارفتن از نردبان در زمین بازی- می‌تواند به‌عنوان تهدیدی برای زندگی آنها در نظر گرفته شود، زیرا شما از ارتفاع می‌ترسید. فرزندان شما رادار حساسی دارند که مستقیما با احساسات و ادراکات شما درمورد آنها و جهان تنظیم می‌شود. آنها اضطراب شما را به‌محض اینکه از شما سرچشمه می‌گیرد، روی صفحه رادار احساسی خود دریافت می‌کنند. این پیام‌ها باعث می‌شود احساس امنیت در کودک و اعتماد به دنیا شکل نگیرد.

هدف شما از القای حس دنیای امن در فرزندانتان این است که به آنها اجازه دهید منطقه راحتی خود را بیابند و آنها را تشویق کنید تا به‌طور پیوسته آن را گسترش دهند. به نظر می‌رسد که کودکان براساس خلق‌و‌خوی ذاتی آنها یک منطقه آسایش از‌پیش‌تعیین‌شده دارند که در ابتدا تعیین می‌کند که چقدر مایل به پرسه‌زدن در محیط هستند. برخی ریسک‌گریز هستند، برخی بی‌باک به نظر می‌رسند و برخی دیگر، بسته به ماهیت «ریسک» جایی در این بین قرار دارند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها