|

نگاهی به رفتارهای رادیکال در مقابل روش پزشکیان برای چیدمان کابینه و پیشبرد مدیریت اجرائی کشور

شفافیت در سیبل

ظریف دو کلمه درباره سازوکارهای انتخاب وزرا حرف زد، سیل حملات آغاز شد. از نبویان که تا همین دیروز درباره عملکرد خودش در مجلس و عملکرد دولت دچار انسداد راه گلو شده بود، تا کسانی که به صورتی کاملا «خودجوش» در نماز جمعه علیه ظریف شعار سخیف «حذفی» دادند.

شفافیت در سیبل
داوود حشمتی روزنامه‌نگار

ظریف دو کلمه درباره سازوکارهای انتخاب وزرا حرف زد، سیل حملات آغاز شد. از نبویان که تا همین دیروز درباره عملکرد خودش در مجلس و عملکرد دولت دچار انسداد راه گلو شده بود، تا کسانی که به صورتی کاملا «خودجوش» در نماز جمعه علیه ظریف شعار سخیف «حذفی» دادند. این وضعیت را مقایسه کنید با دوران حکمرانی جریان مخالف که ذره‌ای اطلاعات درباره هیچ چیز ارائه نمی‌دهد و در نهایت هم همیشه خواهان است. در چنین شرایطی راه‌حل برای مشکلات و دردسرهایی که شفافیت ایجاد می‌کند، چیست؟ در اینجا توضیح خواهیم داد که نبود شفافیت در دو دهه گذشته چه بر سر کشور آورد و راه چاره آن چیزی نیست جز «شفافیت حداکثری».

فهرست‌بندی   غیرشفاف

مرحوم ابراهیم رئیسی زمانی که روی کار آمد، در اولین اقدام تلاش کرد با دادن نامه‌ای به همه، حتی منتقدان یا تماس‌های تلفنی با آنها نظرات‌شان را برای اداره امور کشور جویا شود اما از فرایند بسته‌شدن فهرست کابینه او هیچ اطلاعی در دست نبود، جز آنکه بسیاری به نقش نزدیکان سببی و نسبی او اشارات فراوانی داشتند. حلقه‌های مقداد و امام صادقی‌ها که از پل مدیریت یک‌راست به پاستور رفتند، نقل محافل بود. از معیارهایی که ما از بیرون درباره آن سر در‌می‌آوردیم، این بود که کدام‌یک از اعضای کابینه در اشغال کدام سفارت فعالیت داشت. در کل حلقه بسته اطرافیان مرحوم رئیسی باعث شد تا او کابینه را در شرایطی بچیند که کمتر کسی از آن سر در‌می‌آورد. اما به‌تازگی عباس عبدی روایتی از دعوت‌شدن فردی به‌عنوان گزینه یکی از وزارتخانه‌ها منتشر کرد که گویای عمق فاجعه نحوه انتخاب اعضای کابینه قبل بود. از‌جمله اینکه ساعت 11 شب به او اطلاع می‌دهند که فردا صبح با رزومه خود برای مصاحبه با آقایان فرهاد رهبر، مسعود میرکاظمی و عادل آذر (معاون سابق سازمان برنامه و بودجه) به ساختمان نهاد برود. آن روایت نشان می‌دهد که کابینه قبل در چه شرایطی نهایی شد اما برای رئیسی این امتیاز را داشت که هیچ‌کس از او پاسخی نمی‌خواست. در مقابل این وضعیت را مقایسه کنید با شرایطی که در آن 450 نفر از نخبگان و فعالان صنفی و سیاسی به انحای مختلف درگیر بسته‌شدن فهرست کابینه مسعود پزشکیان هستند.

مذاکرات  جلیلی

نیمه دوم دهه 80 و دو سال پایانی محمود احمدی‌نژاد، مسئول اصلی مذاکرات هسته‌ای ایران، سعید جلیلی بود. کسی که امروز مدعی است صاحب 14 میلیون رأی جریان انقلابی است. (اگرچه دیگر افراد این جریان این گزاره را قبول ندارند) اما جلیلی در آن سال‌ها کوچک‌ترین شفافیتی در مذاکرات و فعالیت‌هایش وجود نداشت. بخش پایانی همه مذاکرات او در شهرهای مختلف جهان، گرفتن عکس یادگاری با کاترین اشتون بود. در داخل هم رسانه‌ها نه اطلاعی از روند مذاکرات داشتند و نه می‌توانستند درباره جزئیات آن حرفی بزنند. تا آنکه این پنهان‌کاری در مناظره‌های سال 92 به ضرر جلیلی تمام شد. وقتی جلیلی با انتقادات علی‌اکبر ولایتی روبه‌رو شد، حرفی برای گفتن نداشت، با این حال هیچ‌کس نمی‌تواند منکر آن شود که «نبود شفافیت» او در تمام سال‌های مسئولیتش، حاشیه امنی را برای او به ارمغان آورده بود. این روند در سال 92 تغییر کرد.

مذاکرات برجام ظریف

با روی‌کار‌آمدن حسن روحانی در سال 92 اوضاع تغییر کرد. درحالی‌که بسیاری فکر می‌کردند گفت‌وگو‌کردن با آمریکا به‌عنوان «شیطان بزرگ»، یک تابوی وحشتناک است، مشخص شد که در دو سال پایانی دولت احمدی‌نژاد (حتی با مخالفت سعید جلیلی)، مذاکراتی پنهانی میان ایران و آمریکا در مسقط صورت گرفته است اما دولت روحانی آن مذاکرات را از حالت محرمانه خارج و علنی کرد. دو سال مذاکره فشرده و بارها حضور ظریف در مجلس و رسانه‌ها در نهایت به جایی رسید که برجام در همان مجلسی تصویب شد که اکثریت آن را جریان اصولگرای رادیکال تشکیل داده بودند. مجلسی که در سال 90 (دو سال بعد از وقایع 88) با مشارکت پایین مردم انتخاب شده بود. مجلسی که در آن اساسا هسته جریان پایداری بسته شد.

آن شفافیت، هزینه‌ها و انرژی زیادی از ظریف و تیم روحانی گرفت، اما در نهایت موفقیت با آنها بود، چراکه حتی مخالفان رادیکال هم نتوانستند در مقابل خواست عمومی مردم که توافق را حمایت کرد، ایستادگی کنند.

مذاکرات برجامی دوران رئیسی

با روی‌کار‌آمدن دوباره اصولگرایان و بازگشت آنها به قدرت، مذاکرات برجام بار دیگر در سایه سنگین پنهان‌کاری قرار گرفت. ادعای آنها این بود که با توضیح‌ندادن و رسانه‌ای‌نکردن مذاکرات، قصد دارند مردم را از شرطی‌شدن درباره مذاکرات دور کنند. هدف هرچه بود، سیاستی که اعمال می‌کردند «نبود شفافیت» بود. تنها در دو جا رسانه‌ها و مردم در جریان برخی از وقایع مذاکرات قرار گرفتند که در هر دو مورد هم رادیکال‌ها مانع از توافق شدند. این روایتی است که نه اصلاح‌طلبان، بلکه خود اصولگرایان امروز به آن معترف‌اند. به عبارت روشن‌تر در سه سال گذشته دولت هیچ لزومی نمی‌دید که به مردم درباره مذاکرات و گفت‌وگوهای درون اتاق مذاکره توضیح دهد. باقری‌کنی به‌عنوان مسئول مذاکرات در حالی سفر می‌کرد که هیچ‌کدام از رسانه‌ها او را همراهی نمی‌کردند. از همین رو بود که در تابستان 1401 وقتی ناگهان از مذاکرات دوحه جدا شد و سر از مسکو در‌آورد، هیچ‌کس خبردار نشد به جز اولیانوف، نماینده دائم روسیه در نهادهای بین‌المللی و روس‌ها که لطف کردند و تصویری از آن نشست منتشر کردند تا پیام‌شان را به جهان مخابره کنند. این وضعیت را مقایسه کنید با هیئت‌هایی از رسانه‌ها که مدام همراه ظریف در مذاکرات حاضر می‌شدند.

شفافیت  قراردادها

در روزگاری که اصولگرایان در دولت احمدی‌نژاد بر سر قدرت بودند، از شهردار جهادی تهران تا دولت احمدی‌نژاد اساسا اعتقاد نداشتند که می‌‌شود درباره قراردادها و دریافت‌کنندگان ارز کشور، به کسی توضیح بدهند.

در نهایت هم نتیجه، پرونده‌های فسادی بود که یکی پس از دیگری افشا شد. اما نه در دوران خود آنها، بلکه بعد از خروج‌شان از دولت. آن روز بود که پرونده‌های بابک زنجانی و عیسی شریفی برملا شد. اما تاکنون هم هیچ‌کس گردن نمی‌گیرد که در این پرونده‌ها چه اتفاقی افتاده است؟ مثلا در 40 جلسه غیرعلنی دادگاه عیسی شریفی چه گذشت که دانستنش ضروری نبود؟ با روی‌کار‌آمدن دولت حسن روحانی و به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان در شهرداری تهران، شفافیت به عرصه بازگشت. فهرست تمام عزل و نصب‌های مدیران در زیرمجموعه‌های دولت منتشر می‌شد و سامانه شفافیت بانک مرکزی به صورت مرتبط فهرست واگذاری ارز دولتی را اعلام می‌کرد. این شفافیت برای اصلاح‌طلبان دردسرساز بود؛ چر‌اکه باید مدام درباره تک‌تک این موارد توضیح می‌دادند. اما در طرف دیگر زمانی که اصولگرایان به قدرت بازگشتند، سامانه شفافیت جمع شد. عزل و نصب‌ها در محیط‌های بسته انجام شد و حتی اعضای شورای شهر اعلام کردند که قرارداد دو میلیارد‌دلاری زاکانی با چینی‌ها را دریافت نکردند. مجموعه این اتفاقات نشان می‌دهد که «نبود شفافیت» مزایایی برای مسئولان به همراه دارد.

مزایا و معایب نبود شفافیت

در‌صورتی‌که مردم از وقایع مطلع نباشند، مسئولان در آرامش بیشتری قرار دارند. آنها نیاز نیست به خودشان زحمت بدهند و با مردم درباره وقایع گوناگون گفت‌وگو کنند اما در نهایت نبود شفافیت باعث می‌شود تا فساد گسترش پیدا کند. این دقیقا همان مشکلی بود که اصولگرایان با پرونده فساد سه هزار‌میلیاردی و بابک زنجانی، عیسی شریفی و ساداتی‌نژاد در دولت رئیسی با آن روبه‌رو شدند. در چنین وضعیتی چه باید کرد؟ آیا باید دست از شفافیت بیشتر برداشت، به‌این‌دلیل که ما را دچار مشکل و زبان منتقدان را تیزتر می‌کند؟

اما راه‌حل، نبود شفافیت نیست. راه‌حل، تولید محتوای بیشتر و بیشتر است. راه‌حل اطلاع‌رسانی نکردن نیست، بلکه حداکثرکردن شفافیت است که در سایه اطلاعات زیاد و گسترده جامعه را آگاه‌تر می‌کند و قضاوت‌های ناصحیح را می‌توان اصلاح کرد. راه‌حل، فعالیت بیشتر رسانه‌ها در راستای توصیف و واکاوی ابعاد بیشتر موضوعات است. راه‌حل، مقابله با انتقادات و مشکلاتی است که از ناحیه شفافیت بر مسئولان وارد می‌شود، نه محدودیت اطلاع‌رسانی. اصل بر «شفافیت حداکثری» است. شفافیت حداکثری یعنی حضور بیشتر رسانه‌ای و استفاده‌کردن از فضای به‌وجودآمده برای ارائه توضیحات بیشتر. به طور طبیعی نفرات اصلی در این مواقع فرصت و شرایط توضیح بیشتر را ندارند، اما می‌توان (و باید) از ظرفیت نفرات دوم و سوم که نقش سخنگویی را برعهده می‌گیرند، استفاده کرد. برای همین هم هست که در تمام دنیا سخنگوها بیشتر از مسئولان اصلی حرف می‌زنند بنابراین راه‌حل این نیست که با حمله‌های طرف مقابل از شفافیت ناامید شویم و به عقب برگردیم. در سایه نبود شفافیت آنچه خلق می‌شود، فسادهایی است که اولین و مهم‌ترین متضرر آن خود دولت خواهد بود.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها