|

در باب کارکرد اجتماعی شعر

قانون شاملو

احمد شاملو از اصیل‌ترین شاعران معاصر بود که تحولات فکری و تأثرات خود را در شعرش ثبت کرد و با زبانِ شعری که ساخت، به‌نوعی قانون خود را برپا داشت.

قانون شاملو
شیما بهره‌مند دبیر گروه فرهنگ‌

شیما  بهره‌مند: 
جد و جهدِ عظیمِ آن انسانی که صادق و اصیل باشد این است که تأثرات شخصی خود را به‌مثابه قانون برپا دارد.

نامه‌هایی به آمازون، رِمی دوُگورمن

 

احمد شاملو از اصیل‌ترین شاعران معاصر بود که تحولات فکری و تأثرات خود را در شعرش ثبت کرد و با زبانِ شعری که ساخت، به‌نوعی قانون خود را برپا داشت. به‌ تعبیر الیوت، لحظه‌ای که شاعر سعی می‌کند تأثیرات خود را به قالب کلمات درآورد، قانون خود را برپا داشته1. اما شاعرانی مانند شاملو، از این‌ هم فراتر رفته و شروع به خلق چیز دیگری می‌کنند و به‌ بیان الیوت، در شعر خود مفرّ مناسبی برای امیال خلاقانه می‌یابند. الیوت در مقاله دیگری2 از کارکرد اجتماعی شعر سخن می‌گوید؛ اینکه شعر می‌تواند مقصود اجتماعی آگاهانه عامدانه‌ای داشته باشد. که این البته در فرم‌های ابتدایی‌تر، وضوح و صراحت بیشتر دارد. به‌عنوان نمونه اشاره می‌کند به بعضی از ترانه‌ها و آوازهای کهن که مقاصد جادوییِ عملی داشتند؛ از دفع چشم بد و درمان مرض تا سر مِهر آوردن اجنه. شعر شاملو نیز دست‌کم شعرهای سیاسی و اجتماعی‌اش، نوعی احضار اجنه تاریخ یا از ما بهترانی است، که اصحاب قدرت و حاکمانی باشند که تقدیر اسطوره‌ای مطرودان و ستم‌دیدگان را رقم می‌زنند. شعر مدرن، سرشار از مازاد این افسون‌ها و اسطوره‌هاست. اگر مسئله قصه، «رهایی از نیروهای اسطوره‌ای» باشد که هست، شاملو با خلق شعرهایی مانند «پریا»، قصه را به کار گرفت تا نیروهای اسطوره‌ای روزگارش را فراخوانده و چه‌بسا افشا کند و به‌این‌ترتیب، راه خلاصی از سرنوشت مقدر را نشان دهد. اگرچه از دیدِ الیوت، این فرم‌های شعری اغلب در دوران مدرن مقاصد اجتماعی خود را از دست دادند و ناگزیر نابود شدند، برخی از این فرم‌ها کارکرد نویی در دوران مدرن پیدا کردند و به طریقی در شعر مدرن باقی ماندند. کارکرد اجتماعی شعر به‌ویژه در «شعر فلسفی» از منظر الیوت نوعی گزارش تاریخیِ یک دوره خاص زمانی است؛ شاملو نیز در گفت‌وگویش با ناصر حریری3 اشاره می‌کند که «تعریف همه چیز محدود به زمان و مکان است». مقوله شعر نیز در هر دوره‌ای تعریف تازه می‌طلبد و به‌ تبع آن، کارکرد شعر، کارد عام و خاص یا اجتماعی شعر نیز، نیاز به بازتعریف دارد. با این حال، الیوت معتقد است شعر واقعی نه با تغییر عقاید از بین می‌رود و نه با محو کامل علاقه و گرایش عامه به موضوعاتی که شاعر مشتاقانه به آنها پرداخته است. و اشعار لوکرِتیوس بزرگ را مثال می‌آورد که مانده است، با آنکه نظراتش در باب فیزیک و نجوم بی‌اعتبار شده‌اند، و به‌همین‌ترتیب اشعار درایدِن، با آنکه مجادلات سیاسیِ قرن هفدهم دیگر توجه برنمی‌انگیزند. در ادبیات معاصر ما، بی‌شک اشعار شاملو از این شمارند؛ اشعاری با تأثرات سیاسی و اجتماعی شاعر از وقایع روزگارش، وقایعی که امروز حکم تاریخ را دارند اما همچنان در ادبیات ما زنده مانده‌اند و کارکرد خاص خود را دارند.

الیوت سرانجام، از «کارکرد اجتماعی بنیادین شعر» می‌گوید؛ کارکردهایی که شعر برای به اجرا درآوردن هر کارکردی باید ابتدا آنها را به اجرا دربیاورد. این شاعر، اولین کارکرد شعر را با اطمینان «لذت شعر» می‌خواند؛ لذتی که شعر باید ببخشد. اما چه نوع لذتی، تنها جوابِ الیوت این است: آن نوع از لذت که شعر می‌بخشد. البته، «همه موافقیم که هر شاعر خوبی، چه شاعری برجسته باشد چه نباشد، چیزی علاوه بر لذت دارد که به ما ببخشد: چراکه اگر لذتِ صرف در میان بود، هیچ لذتی به خودی خود نمی‌توانست از جنس والاترین گونه لذت باشد. ورای هر مقصود خاصی که شعر می‌تواند داشته باشد، همواره انتقال تجربه‌ای نو در میان است، یا فهم تازه‌ای از امر آشنا، یا بیان چیزی که تجربه کرده‌ایم ولی کلامی برای آن نداشته‌ایم، که آگاهی‌مان را وسعت می‌دهد یا حساسیت‌مان را تعالی می‌بخشد». الیوت، دو تأثیر شعر را برمی‌شمارد که بدون هریک شعر دیگر شعر نیست. «همه ما جنس لذتی را که شعر می‌تواند ببخشد می‌شناسیم، و همین‌طور جنس تغییری را که شعر، ورای آن لذت، در زندگی هریک از ما ایجاد می‌کند. شعر بدون ایجاد این دو تأثیر ابدا شعر نیست». الیوت همچنین از معنایی می‌گوید که شعر در قالب جمعی، در مقام جامعه صورت می‌دهد. 

و اینجا به نکته مهمی اشاره می‌کند: «هر مردمی باید شعر مختص خودش را داشته باشد». اینجا تأکید نه‌فقط بر روی مردمِ هم‌زبان بلکه بر مردم به‌مثابه کلیت جامعه‌ای است که شعر بناست در آن تغییری پدید آورد، یا فکر‌کردن درباره تغییر را ممکن کند. وگرنه به قول الیوت، هرکس می‌تواند با یادگیری زبان‌های دیگر، شعر خود را بیابد و از آن لذت ببرد. پس مسئله اینجا، فقط لذت‌بردن از شعر نیست، بلکه توان شعر، یا تغییری است که شعر می‌تواند ایجاد کند و این تغییر چه‌بسا شامل حال همه جامعه شود، حتی آنهایی که شعر نمی‌خوانند یا اسم شاعران خود را نمی‌دانند. از دیدِ الیوت، یکی از جنبه‌های تفاوت شعر با دیگر اشکال هنری این است که شعر ارزش یگانه‌ای برای مردمان هم‌نژاد و هم‌زبان شاعر دارد، ارزشی که نمی‌تواند برای مردمان دیگر داشته باشد. «درست است که موسیقی و نقاشی هم ماهیتی بومی و نژادی دارند: ولی قطعا معضلات ادراکی در این اشکال هنری، برای یک بیگانه، خیلی کمترند.

 از طرف دیگر، درست است که نوشتارهای منثور هم در زبان خود دلالت‌هایی دارند که در ترجمه از دست می‌رود؛ ولی همه ما هنگام خواندن ترجمه رمان، در قیاس با خواندن ترجمه شعر، حس می‌کنیم چیز خیلی کمتری از دست داده‌ایم». الیوت با تأکید بر وجهِ بومی شعر، معتقد است شعر در درجه اول به کار بیان احساسات و عواطف می‌آید؛ و احساسات و عواطف مقولاتی خاص و جزئی‌اند، در‌حالی‌که تفکر مقوله‌ای عام و کلی است. پس، فکر‌کردن به زبان بیگانه آسان‌تر از احساس‌ورزیدن در آن است. از این‌‌ رو است که الیوت باور دارد، هیچ‌یک از اشکال هنری به‌ اندازه شعر چنین سفت و سخت پدیده‌ای ملی نیست. «شاید زبان مردمی را از آنها گرفته باشید، سرکوبش کرده باشید؛ ولی تا وقتی به آن مردم یاد نداده باشید که در زبان جدید احساس بورزند، نمی‌توانید زبان قبلی را ریشه‌کن کنید، و آن زبان دوباره در شعر ظاهر خواهد شد، که وسیله انتقال احساس است». اما مسئله تنها تفاوت احساس‌ورزی میان یک مردم با مردمان دیگر نیست، مسئله فقط مکان‌مندیِ شعر نیست، «مسئله فقط این نیست که مردمان دنیا را به لحاظ تفاوت مکانی به‌طور متفاوتی تجربه می‌کنند، بلکه آنها در‌عین‌حال دنیا را در زمان‌های متفاوتی تجربه می‌کنند. درواقع از آنجا که دنیای پیرامون ما تغییر می‌کند، حساسیت‌های ما دائما در حال تغییر است». این تغییرات را در شعر شاملو به‌وضوح می‌توان ردیابی کرد. در دوره‌های مختلفِ کار شاعری شاملو که با تحولات سیاسی و اجتماعیِ زمانه‌اش سختْ هم‌بسته است. شاملو در سخنرانی‌اش با عنوان «من درد مشترکم، مرا فریاد کن»4 تفاوت مردمان خطه‌ای از جهان یا اقلیت‌ها را نشانه می‌رود و از درد مشترکِ جهان سومی‌ها سخن می‌گوید: «به‌ جاى چیزى به‌ نام جهان سوم پاره‌اى از جهان یگانه ما پدیدار است که نظام نارسا و سراسر تضاد موجود، بخش کوچکى از آن را در مدار توسعه وابسته به مراکز تراکم سرمایه قرار مى‌دهد و بخش‌هایى از آن را به زباله‌دان جهان پیشرفته مبدل مى‌کند و انبوهى از مردم سیاره را در برهوت عقب‌ماندگى به حال خود مى‌گذارد... ما براى آنکه بیهوده در برهوتى بى‌مخاطب فریاد نکشیده باشیم، نیازمند رشد آگاهى‌ها هستیم، گیرم کار به جایى رسیده‌ است که دیگر امروز لازمه چنین رشدى تنها در امکانات برنامه‌ریزى‌شده حاکمیت‌ها است... با حضور چهارچشمى دولت‌هایى که همه مجاهده‌شان در طریق دور نگه‌داشتن مردم از پى‌بردن به واقعیات خلاصه مى‌شود چه امیدى براى رستگارى باقى مى‌ماند؟ دل‌سپردن به امید تلاش و کوشش دلسوزانه از سوى حکومت‌ها حاصلى جز افزایش فاصله عقب‌ماندگى ندارد». با همین دید است که شاملو با دریغ بسیار از این واقعیت پرده برمی‌دارد که ما گرفتار دور باطل طلسم‌گونه‌اى شده‌ایم و در شعری این گرفتاری را چنین روایت می‌کند: «و مردى که اکنون با دیوارهاى اتاقش آوارِ آخرین را انتظار مى‌کشد/ از پنجره کوتاه کلبه به سپیدارى خشک نظر مى‌دوزد:/ سپیدارِ خشکى که مرغى سیاه بر آن آشیان کرده است./ و مردى که روز همه روز از پس دریچه‌هاى حماسه‌اش نگران کوچه بود اکنون با خود مى‌گوید:/ -اگر سپیدار من بشکفد مرغ سیا پرواز خواهد کرد./ -اگر مرغ سیا بگذرد سپیدار من خواهد شکفت!» درنهایت «شاعر جهان سوم»؛ جهان ‌سومى که البته مرزهاى جغرافیایى معینى ندارد، اعلام می‌کند: «من به معجزه در آن مفهوم که اهل ایمان معتقدند اعتقادى ندارم؛ اما باکم نیست که اینجا در حضور شما همدردانِ جهانى مشکل‌مان را با این عبارت غم‌انگیز بیان کنم که: روشنفکر جهان سوم باید معجزه‌اى صورت دهد و در کوه غیرممکن‌ها تونلى بزند». 

احمد شاملو، خود از این‌ دست روشنفکران بود که به معجزه زبان، تونلی ساخت برای برون‌رفت از شعر کهن و نیز، راهی نو برای ادامه شعر نیمایی و مدرن، و د‌رعین‌حال پیوند‌دادن سیاست و امر اجتماعی با ادبیات و بالاخره، پیوند شعر مدرن با مردم. ازاین‌رو است که می‌توان ادعا کرد شعر شاملو با وجود همه محدودیت‌های فرهنگی، بر گفتار و حساسیت یک ملت تأثیر گذاشت. تأثیری که به‌ نظر الیوت در فرهنگ‌های زنده و جامعه سالم می‌توان سراغ گرفت که تعامل پیوسته متقابلی بین اجزای آن وجود دارد و این همان کارکرد اجتماعی شعر است، با‌این‌همه چنان‌که شاملو در جامعه‌ای دیگرگون که سرشار از گسست‌های تاریخی و سیاسی و فرهنگی است سرود «ای قلب دربه‌در!/ از یاد مبر/ که ما/ - من و تو-/ انسان را/ رعایت کرده‌ایم،/ خود اگر شاهکار خدا بود/ یا نبود».

1. مقاله «ناقد کامل» از کتاب «کارکرد اجتماعی شعر و مقاله‌های دیگر»، ت. س. الیوت، ترجمه پیمان چهرازی، نشر بی‌گاه.

2. مقاله «کارکرد اجتماعی شعر»، همان کتاب.

3. «شعر چیست؟»: گفت‌وگوی ناصر حریری با احمد شاملو.

4. سخنرانی احمد شاملو در کنگره نویسندگان آلمان (اینترلیت)، با موضوع «جهان سوم، جهان ما» که به دردها و رنج‌هاى جهان سوم، از زبان نویسندگان و شاعران پرداخت. احمد شاملو که از ایران در این کنگره شرکت جست، سخنرانى خود را با عنوان «من درد مشترکم، مرا فریاد کن» ایراد کرد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها