برداشت یا پرداخت؛ سینما در المپیک پاریس
وقتی حرف از اجرای مراسم «افتتاحیه المپیک تابستانی ۲۰۲۴ پاریس» در فضای باز پیش آمد، تصورات متنوعی از اجرای فرانسویها در ذهن مخاطب شکل میگرفت. انتظار غریبی هم نبود که با جشنی متأثر از رویکردهای تاریخی، فرهنگی، هنری و حتی سیاسی مواجه شویم؛ چراکه به هر تقدیر این کشور بهعنوان مهد هنر، فرهنگ و رخدادهای تاریخی شناخته میشود یا معتبرترین اتفاقات هنری از جشنواره کن تا هفته مد و موزه لوور و... با نام فرانسه گره خورده است، اما راستش دیگر انتظار اجرائی چنین جاهطلبانه و بهغایت مسحورکننده را نداشتیم.
بهمن عبداللهی
وقتی حرف از اجرای مراسم «افتتاحیه المپیک تابستانی ۲۰۲۴ پاریس» در فضای باز پیش آمد، تصورات متنوعی از اجرای فرانسویها در ذهن مخاطب شکل میگرفت. انتظار غریبی هم نبود که با جشنی متأثر از رویکردهای تاریخی، فرهنگی، هنری و حتی سیاسی مواجه شویم؛ چراکه به هر تقدیر این کشور بهعنوان مهد هنر، فرهنگ و رخدادهای تاریخی شناخته میشود یا معتبرترین اتفاقات هنری از جشنواره کن تا هفته مد و موزه لوور و... با نام فرانسه گره خورده است، اما راستش دیگر انتظار اجرائی چنین جاهطلبانه و بهغایت مسحورکننده را نداشتیم.
درباره وجوه هنری و خلاقیتهای اجرائی در حوزه ورزشی، موسیقایی، هارمونی رنگی یا رویکردهای سیاسی این رویداد خاص میتوان ساعتها سخن گفت و دفترهای فراوان نوشت اما به نظر نگارنده «سینما» نقشی مؤثر در تعریف داستان المپیک به روایت فرانسویها داشت. طبیعی هم هست چراکه سینما با قطار «لومیرها» از همانجا پدید آمده است.
نخستین نکته در این رویکرد آشناییزدایی در سپردن عرصه کارگردانی مراسم المپیک پاریس به یک تئاتری بود و نه مثل برزیلیها که به فرناندو میرلیس (سازنده شهر خدا)، انگلیسیها که به دنی بویل (کارگردان میلیونر زاغهنشین)، چینیها که به ژانگ ییمو (سازنده گلهای جنگ) و... اعتماد کردند. «توماس جولی» هم نشان داد چیزی کمتر از یک سینماگر ندارد که هیچ، بلکه خود از عشاق پرده نقرهای است!
او که بازیگر/کارگردان تئاتری نامدار است و جدا از سالها ممارست در آن عرصه مثلا به اجرای ۱۸ساعته «هنری ششم» مشهور است، در اجرای مراسم دو ایده اصلی را به کار بست؛ یکی تبدیل مسیر ششکیلومتری رود سِن و عرصه پیرامونیاش به صحنه نمایش و دیگری بهرهگرفتن از سینما بهمثابه ابزاری مدرن برای ارائه تاریخ و تمدن و فرهنگ و هنر و ورزش در قالب یک کلیپ بلند تصویری.
اساسا مراسم افتتاحیه با همین کلیپ آغاز شد. از جایی که «جمال دبوزی» (بازیگر و کمدین
فرانسوی/مراکشی و هنرپیشه اثر مشهور «آنجل-آ») مشعل به دست در استادیوم گم شده و با «زیدان» برخورد میکند و مشعل را به او میسپارد. زیدان هم با اکتی مشابه آثار تریلر از شهر عبور کرده، به مترو میرسد و مشعل را به چند کودک میدهد. کودکان مانند «هزارتوی پن» به تونلهای زیرزمینی مترو راه کشیده و در آبراهههای زیر شهر به قایقرانی مرموز میپیوندند. در اینجا دوربین به سمت بالا رفته و به سطح شهر میرسد، جایی که امانوئل مکرون و دیگر مسئولان -در واقعیت- نشستهاند به تماشای مراسم افتتاحیه.
مرد مرموز که چهرهاش با نقاب ورزشکاران شمشیربازی پوشیده شده (شخصیت او ترکیبی از چند نفر ازجمله بلفگور، ماسک آهنین، شخصیت اصلی شبح اپرا، فونتاماس، اتزیو آدیتوره، استاد اساسین بزرگ در بازی Assassin’s Creed و آرسن لوپن الهام گرفته شده) حمل مشعل را ادامه میدهد و در گذر از مسیرهای مختلف به فراخور مکان، از صنایع مد گرفته تا لوور، از انقلاب فرانسه تا المپیکهای قبلی و... ما با وجوهی از تاریخ و سبک زندگی فرانسویها آشنا میشویم.
در یکی از مکانهایی که مرد اسرارآمیز عبور میکند، متوجه سرقت تابلوی مونالیزا میشود و چه کسی میتواند حدس بزند این دزدی از سوی شخصیتهای انیمیشن مشهور «مینیونها» صورتبندی شده است؟!
صحنهای از فیلم «ورود قطار» لومیرها (بهعنوان نخستین اثر سینمایی جهان)، «سفر به ماه» (ساخته جورج ملی یس و اولین فیلم علمی-تخیلی تاریخ سینما) و برخی ارجاعات دیگر مانند اجرای موسیقی فیلم «سرنوشت شگفتانگیز امیلی پولن» به صورت زنده، نشان از توجه و ادای دِین توماس جولی به بزرگان سینماست. او تلاش وافری به خرج داده تا از ترکیب کلیپ تصویری یادشده با مراسم زنده یک خروجی ارزشمند ارائه کند که نهتنها آن چند صد هزار نفر مستقر در اطراف رودخانه و پلها، بلکه بینندگان میلیاردی جهان هم از مراسم لذت ببرند.
گرچه بارش باران تماشاگران را دچار مشکلاتی کرد اما برنامهریز مراسم یک پرفورمنس/رقص، با بهرهگیری از فواره و آبنما گنجانده بود که علاقهمندان سینما را به یاد صحنه بهیادماندنی «آواز در باران» جین کلی میانداخت و بگذریم که در برخی لحظات، عبور قایق حمل شرکتکنندگان یادآور حضور «جک» و «رز» بر دماغه کشتی «تایتانیک» میتوانست باشد.
میشود تمام این ارجاعات را برداشتی سینمایی دانست یا رویکرد کارگردان را پرداختی هنرمندانه و تلفیقی از عناصر سنتی و مدرن.
به هر تقدیر، میشد از تمام لحظات این مراسم بهمثابه یک درام قوی لذت برد یا مثل آن شوالیه بر اسب بلورین خیال روی رود تاخت و به مشعل صلح و آرامش رسید.