واکاوی پرونده مینیسریال «نقاب»
پایینتر از سطح معمول
مینیسریال ششاپیزودی «نقاب» محصول آمریکا از شبکه FX از اردیبهشتماه جاری پخش شد. کارگردان این سریال دیمون توماس و دینا رید هستند اما خالق اصلی آن، استیون نایت، سازنده سریالهای معروفی چون «تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم»، «دیدن»، «تابو» و «پیکی بلایندرز» است.
فرزانه متین
مینیسریال ششاپیزودی «نقاب» محصول آمریکا از شبکه FX از اردیبهشتماه جاری پخش شد. کارگردان این سریال دیمون توماس و دینا رید هستند اما خالق اصلی آن، استیون نایت، سازنده سریالهای معروفی چون «تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم»، «دیدن»، «تابو» و «پیکی بلایندرز» است. او در سال ۲۰۲۲ اعلام کرد قصد دارد سریالی اکشن بسازد. این سریال که در ژانر هیجانانگیز و معمایی است، الیزابت مارس، جیمز پیورفوی، یومنا مروان، دالیبن صلاح و جاش چارلز در آن ایفای نقش کردند. این سریال رابطه بین دو شخصیت زن را دنبال میکند؛ یکی مأمور مخفی است و دیگری از اعضای مهم گروهک تروریستی داعش که وظیفه سنگینی بر دوشش است و جان هزاران نفر در دستان اوست. این دو زن از استانبول تا پاریس و لندن را با هم طی میکنند و در تلاشند تا از راز یکدیگر سر دربیاورند. داستان میان مرز سوریه و ترکیه، میان پناهجویان آغاز میشود. زن داعشی به نام عدلیه الادریسی توسط دیگر اعضای کمپ شناخته میشود و ایموجین با بازی الیزابت مارس به عنوان مأمور مخفی اداره کل امنیت خارجی فرانسه مأموریت دارد عدلیه را از این کمپ قبل از آنکه دست آمریکاییها و روسها به او برسد، خارج کند و حالا آنها با ماشین راهی دراز از استانبول تا قلب اروپا دارند. این مسیر طولانی باعث میشود یخ هر دو باز شود و هرکدام رازهای خانوادگیشان را برای یکدیگر فاش کنند. البته همچنان مأمور ایموجین در نقش بازجو به صورت پیوسته و آرام سؤالهای خود را از این زن میپرسد. در طول سریال نشان داده میشود که مأمور ایموجین با نام واقعی ویولت، هم از اداره کل امنیت خارجی و هم از سازمان سیا به صورت مستقیم دستور دارد تا عدلیه را تحویل دهد، اما در این میان، رابطه زنانه و درک ایموجین از زندگی دشوار عدلیه سبب میشود سیر داستان به سمتوسویی دیگر پیش برود. داستان در حد یک فیلم سینمایی، مخاطب را راضی نگه میدارد، اما شش اپیزود برای این روایت یکخطی بسیار زیاد است و باعث بیحوصلگی مخاطب میشود. از این رو فیلمساز سعی کرده با به قتل رسیدن پدر ایموجین در سالهای پیش و درگیری فکری او، داستان را از یکنواختی خارج کند که البته موفق عمل نشده. داستانهای جاسوسی، مأمور مخفی و گروههای تروریستی، کسلکننده و کلیشهای شده است، بااینحال قصه افتوخیز دارد و چاشنی هیجان هم به آن اضافه شده است. البته این تعقیب موش و گربه که در سریال شاهدش هستیم دیگر جواب نمیدهد و مربوط به دو سه دهه پیش است. پنج اپیزود سریال بهزعم بینندگان تا حدودی قابل قبول است اما قسمت آخر آن مخاطب را سردرگم و خسته میکند. پایانی بیمفهوم و دراماتیک از جنس فیلمهای هندی دارد. در قسمت آخر، سرانجام ویولت متوجه میشود که پدرش کشته نشده است و ما شادی را در چهره دختر میبینیم. اما اندکی بعد با انگزدن به پدرش به عنوان خائن به کشور، خودش از زندهبودن پدرش ناراحت میشود. در واقع فیلم انگیزه پدر ویولت از مرگ ساختگیاش را مشخص نمیکند و سازنده فرصتی برای این گرهگشایی لازم نمیداند. از مسائل جالب این مینیسریال، طعنهزدن آمریکاییها به سرویس اطلاعاتی فرانسه و سایر کشورهای اروپایی است و نشاندهنده آن است که ما آمریکاییها به عنوان ابرقدرت جهان همیشه در این پروندهها پیروز و چند قدم جلوتر هستیم.